اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت

عبدالله بن حرّ جعفی و حکایت ساکتین خلوت خزیده

امروز، با چشمان و گوش‌های خود می‌بینیم و می‌شنویم که در حساس‌ترین مقاطع تاریخِ پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی چگونه تعدادی از بزرگان عرصه علم و دین و سیاست به گوشه‌ای خزیدند و در سایه‌ای نشستند و به حمایت از نظام و رهبری فقیه و عادل آن برنخاستند و حتی برخی در مقابل جبهه حق قرار گرفتند.

فارس‌پلاس؛ علی شعبانی در یاداشتی نوشت: بعد از آن که بزرگان و مردم کوفه بیش از 18 هزار نامه (به نقل تاریخ) برای امام حسین(ع) فرستاند و از حضرت خواستند تا برای خلافت مسلمین در کوفه مستقر شود، حضرت برای بررسی اوضاع و اطمینان خاطر از مطالبه مردم، سفیر و نماینده خود حضرت مسلم بن عقیل را راهی کوفه کرد تا گزارشی از شرایط آن دیار برای امام بفرستد و نامه‌ای نیز خطاب به کوفیان نوشتند.

در این نامه حضرت با اشاره به درخواست‌های مردم کوفه به نکته مهمی اشاره می‌فرمایند که کمتر در تحلیل نهضت عاشورا به آن دقت می‌شود. در این نامه آمده است: «... اکنون من، برادر، پسر عمو و شخص مورد اعتماد از خاندانم ـ مسلم بن عقیل ـ را به سوى شما مى فرستم; به او فرمان دادم که تصمیم و برنامه‌ها و افکارتان را براى من بنویسد. اگر نوشت که بزرگان، اندیشمندان و خردمندان شما، با آنچه که در نامه هایتان بود، همراه و هماهنگند؛ به زودى به سوى شما خواهم آمد إن‌شاء‌الله»

حضرت سیدالشهدا علیه السلام 18 هزار نامه از اقشار مختلف دریافت نموده اما آنچه هنوز باعث نگرانی ایشان است و در نامه به آن اشاره می‌فرمایند، خواص کوفه هستند و از حضرت مسلم می‌خواهند تا درباره همراهی بزرگان و علمای شهر و میزان همراهی‌شان با مطالبه مردم برای خلافت امام حسین علیه السلام بررسی و گزارش بدهد. و در نامه می‌افزایند که شرط آمدن‌شان به کوفه همراهی بزرگان و علمای شهر با مطالبه مردم(حکومت امام حسین علیه السلام) است.

می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که حضرت برای علما و بزرگان کوفه نقش تعیین کننده‌ای قائل هستند و نهایتا همین دغدغه امام حسین علیه السلام بود که شرایط کوفه را تغییر داد و دیدیم که با ورود عبید الله بن زیاد به کوفه و استفاده از ابزار تهدید و تطمیع، بسیاری از بزرگان کوفه و سران عشیره‌ها با نماینده یزید همراه شدند  و سپس با تبلیغ و ایجاد هراس بین مردم ، آنها را از اطراف نماینده سیدالشهدا(ع) پراکنده نموده و نهایتا فاجعه بی‌مانند عاشورای سال 61 را علیه رهبر و امام مسلمین و همراهانش رقم زدند.

 امروزه هر چه از عمر با برکت انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌گذرد، فهم برخی آیات و روایات و وقایع صدر اسلام سهولت بیشتری می‌یابد. روزگاری که هنوز انقلاب نشده بود با خود می‌گفتیم مگر می‌شود امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام که مظهر تقوا و پاکی و عدالت و دیانت و عبادت و  خلاصه مظهر همه خوبی‌هاست سال‌ها غریب و تنها گذاشته شود و در روزگاری هم که بر مسند حکومت نشست جمعی به ویژه از خواص یا با سهم خواهی ناعادلانه و یا  با ادعای قرآن و حکم خدا در مقابل او قرار گیرند و حتی او را متهم به شرک و از او مطالبه توبه کنند؟

مگر می‌شود امام مجتبی را لشگریانش رها کنند و حتی عده‌ای سجاده از زیر پای مبارکش بکشند؟ مگر می‌شود در مدینه (شهر پیامبر) تابوت نوه او را تیرباران کنند؟ مگر می‌شود 18 هزار نفر (به ویژه بزرگان کوفه) برای حضرت سیدالشهدا نامه بنویسند اما یک صدم آنها به یاری او در کربلا نیایند و بزرگان کوفه یا در خانه‌های‌شان ساکت و آرام بنشینند و مشغول عبادت باشند و یا با تطمیع و تهدید از سوی ابن زیاد، به او ملحق شوند.

شاید آنهایی که نه به امام پیوستند و نه به عمر سعد ملحق شدند با خود گفته باشند که ما در جنایت علیه پسر پیامبر حاضر نشدیم اما آیا سکوت آنها کمک به این جنایت نبود؟

مگر می‌شود بعد از کربلا فرزندان امام حسین علیه السلام تا امام عسگری علیهم السلام هیچ کدام به عددی کمتر از یک دسته، یار و یاور نداشته باشند و عمده خواص هم در بزنگاه ها آنها را تنها بگذارند و از ترس حاکمان جور و یا به طمع مال و منال دنیا از اهل بیت فاصله بگیرند و یا حداقل سکوت اختیار کنند؟ و حالا خیلی راحت پاسخ سؤالات‌مان را با رخدادها و واقعیت‌های جامعه امروز می‌یابیم.

با چشمان و گوش‌های خود می‌بینیم و می‌شنویم که در حساس‌ترین مقاطع تاریخِ پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی چگونه تعدادی از بزرگان عرصه علم و دین و سیاست به گوشه‌ای خزیدند و در سایه‌ای نشستند و به حمایت از نظام و رهبری فقیه و عادل آن برنخاستند و حتی برخی در مقابل جبهه حق قرار گرفتند.

دیدیم چگونه تعداد قابل توجهی از کسانی که به برکت انقلاب اسلامی سال‌ها در مسند  مقام و مسؤولیت و جایگاه‌ها تکیه زده بودند و بسیاری از آنها به نوایی هم رسیده بودند، حاضر نشدند در بزنگاه فتنه 88 و 98 و 1401 کوچکترین دفاعی از نظامی که به آنها شخصیت داد، حتی کلمه‌ای بگویند. گویی تصور می‌کردند که انقلاب به پایان راهش رسیده و فردایی برای این نظام متصور نیست.

خطاب به ساکتین باید این آیه قرآن را خواند که ساکتین را بدترین جنبندگان می‌خواند: "إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ‌ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ" به یقین بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کرولال [و کوردلى] هستند که اندیشه نمى‌‌نند.(انفال/ ۲۲)

ساکتین و به خلوت رفته‌ها به یاد بیاورند که مبادا همچون عبدالله بن حرّ جعفی باشند که در زمان حضور مسلم  در کوفه بود و گفت که من به عبادت مشغولم و وارد این کارزار نمی‌شوم. وقتی هم که کوفه را متشنج دید، شهر را ترک کرد و در اطراف کوفه خیمه‌ای به پا کرد و مشغول عبادت شد.

کاروان امام حسین علیه السلام به آن محل رسیدند. ابتدا فرستاده و سپس سیدالشهدا علیه السلام  شخصا به محل اسکان او آمد ولی نپذیرفت و نهایتا به امام پیشنهاد کرد تا اسب و شمشیر با کیفیت خود را در این مبارزه تقدیم کند.

سیدالشهدا در پاسخ به او فرمودند که اسب و شمشیرت بدون خودت به کار ما نمی‌آید. سرانجام چند سال بعد همین عبدالله بن حر جعفی به سپاه مصعب بن زبیر پیوست و به جنگ خونخواه حسین علیه السلام یعنی مختار رفت و در به شهادت رساندن مختار و یارانش شریک شد.  

اگر قصد عبرت‌گیری از تاریخ داشته باشیم، باید خطاب به آقایان خواص گفت؛ تردید نکنند که سکوت آنها در برابر حمله به انقلاب اسلامی و ارکان آن و یا همراهی آنها با تهاجم به نظام و انقلاب قطعا عواقبی دارد که دیر یا زود آتش آن دامنگیر آنها خواهد شد و این شاخه‌ای که بر آن نشسته‌اند را از بُن نبرند.

پایان پیام/ت
 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول