خبرگزاری فارس- گروه هنر و رسانه: از نظر ایوب آقاخانی نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر تئاتر، پایه یک اثر نمایشی «متن» آن است و آن چه که سبب ثاثیر جدی بر مخاطب و در بلند مدت بر فرهنگ می شود «متن» است. در همین باره با آقاخانی به گفتوگو نشستهایم که در ادامه ارائه میشود.
فارس: از نزدیک به دو دهه پیش شما از ثابتقدمترین نویسندههای هنرهای نمایشی کشور بودهاید و همیشه بر چندچیز نقد داشتید، یک جدی نگرفتن متن به عنوان مهمترین رکن یک اثر نمایشی، دو عدم نگاه تخصصی به آن و سوم فرنگیزدگی در نوشتن یا گزینش متن، حال پرسش این است که پس از همه این سالها تلاش در زمینه تدریس، نقد، نگارش و پژوهش شرایط را امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟
آقاخانی: با کمال تاسف و نه خوشحالی باید بگویم که کماکان من آن نقدها را وارد میدانم و باور دارم در یک دهه گذشته مشکل حادتر هم شده است.
فارس:متاسفانه ما هم با شما همدل هستیم، هر چند بر شمار کمی نویسندگان چه در تئاتر و چه در سینما افزوده گشته اما آثار قوی و قابل تامل از پیش هم کمتر شده، میشود تحلیل خود را در این مورد بگویید؟
آقاخانی: من همیشه در سر کلاسهایم میگویم و در نوشتههایم تلاش میکنم که این مورد را رعایت کنم که نمایشنامه و فیلمنامه دو چیز کاملا تخصصی و فنی هستند و سلیقه شخصی در مرحله بعد قرار میگیرد.
فارس: شما همیشه در این مورد مثال یک جراح یا مهندس برق را میزدید میشود این مورد را برای خوانندهای که این بخت را نداشته تا شاگرد شما باشد بگشایید؟
آقاخانی: ببینید من بارها گفتهام و بار دگر میگویم، ما از یک فرد نمیپذیریم که وارد اتاق عمل شود و بگوید که میخواهم کسی را جراحی کنم، اگر جراح نباشد و تخصص این امر را پیش تر کسب نکرده باشد و بگوید من دوست دارم جراحی کنم یا سیستم برق یک نیروگاه را بدست کسی بسپاریم که میگوید من این کار دوست دارم و بالاخره یک کاریش میکنم.
به باور من متن یک امر مقدس است و از جراحی مغز یا یک نیروگاه مهمتر است.جراح با جسم یک نفر برخورد میکند یا چندین نفر در یک بازه زمانی یا اگر نیروگاهی دچار مشکل شود، مدتی سامانه تولید نیرو مادی یک منطقه بهم میخورد، اما فرهنگ که به گمان من ادبیات و متنهای نمایشی از مهمترین بخشهای آن است به دلیل اثرگذاری بیش تر از یک نقاشی یا یک مجسمه و... میتواند بر فکر و اندیشه نسلی اثر بگذارد و اگر بد باشد در دراز مدت مخربتر هست.
باز گردیم به مثال همان گونه که برای ما بدیهی است که یک فرد نخست باید تخصص کامل را در پزشکی یا مهندسی بیآموزد و سپس با کارورزی ماهر شود. در زمینه نوشتن هم نگاه ما باید همین گونه گردد. یک فرد نخست باید مورد آموزش کامل در مورد مبانی و اصول پایه قرار گیرد سپس با کار فراوان و تمرین آموخته هایش را به کار بندد تا بتواند متنی قابل قبول بنویسد.
فارس: دقیق میفرمایید. در سالیان گذشته بویژه پس از راه افتادن تماشاخانه های خصوصی ما با شمار زیادی از افراد مواجه هستیم که تنها از روی علاقه وارد عرصه تئاتر می شوند و هنگامی که از آنها در مورد سوابق یا دورههایی که گذراندند یا حتی آثاری که خواندهاند و دیدهاند پرسش میکنیم با پاسخهایی شگفت آور مواجه میشویم: «من وارد این کار شدم چون دوست داشتم»! «من هیچ آموزشی ندیدم چون هنر ذاتی است»، «من چیزی نمیخوانم و نمیبینم تا اورجینال بمانم» و ... به نظر میرسد که شما هم با این پاسخها و افراد برخورد کرده باشید؟
آقاخانی: چون من بیش تر وقت خود را صرف هنرهای نمایشی میکنم با اندوه باید بگویم بله و حتی پاسخ هایی عجیب تر مانند این که کار من متن ندارد یا باید ببینیاش!
فارس: میشود این موضوع را بیش تر توضیح دهید؟
آقاخانی: بررسیها، مطالعات و پژوهشهایی که من در این سه دهه کردم مرا مطمئن ساخته که پایه یک اثر نمایشی متن آن است و آن چه که سبب ثاثیر جدی بر مخاطب و در بلند مدت بر فرهنگ می شود متن است.
ما وقتی با بزرگانی از یونان باستان تا «شکسپیر»، «ایبسن» و «چخوف «تا معاصرینی چون «دیوید ممت» مواجه هستیم که پی در پی خوانده میشوند و اجرا این بخاطر متن های مستحکم و فنی آنها بوده.
چون دوربین نبوده، اجراهای متون «سوفوکل» یا «شکسپیر» را در زمان خودشان جز هم دورههایشان کسی ندیده پس آن چه که شکسپیر را شکسپیر کرده متون اوست. این یک قانون است از «اشیل» تا «آرتور میلر» متون نقش نخست را در یک اثر نمایشی داشتهاند.
اما متاسفانه از چند دهه پیش در غرب و از سه دهه پیش در ایران ما با پرشمار آثاری برخورد میکنیم که یا نویسنده ندارند یا خود کارگردان بر اساس ایدههای اجراییش متنی را سفارش داده یا خود نوشته است. تا بتواند بیننده را با جلوههای بصری شگفت زده کند.
فارس: سخن شما را تایید میکنم به دلیل آن که ما در دو دهه گذشته چند نفر را داشتهایم که تمرکز اصلی شان بمانند زنده یاد «اکبر رادی» یا خود شما بر نوشتن باشد؟ اگر نگوییم هیچ باید بگوییم که بسیار اندک. شاهد این که شما بتازگی مجموعه آثارتان در سه دهه گذشته را سه جلد چاپ کردید.
ایوب آقاخانی
خوب به آسانی میتوانستید متنهای سالهای آغاز را چاپ نکنید یا در سالهای بعد شماری را چاپ کنید و نه همه را، اما شما چون نوشتن را یک پروژه تمام وقت و الویت نخست زندگیتان قرار دادید، سیر این پروژه را به اشتراک میگذارید از سیاه مشقهایتان تا قلهای چون «زمین مقدس». حال شاید کسی بپرسد اشکال آن که اجرایی تنها بر جلوههای بصری متمرکز باشد چیست؟ شاید این یک سلیقه باشد؟
آقاخانی: اشکالی که ندارد چون بیشتر افراد دارند این کار را میکنند و مورد توجه، استقبال و شهرت مقطعی هم قرار میگیرند.
اشکالی بر افراد وارد نیست اما مشکل در این مورد برای تئاتر یا سینما رخ میدهد چون اثر این دست از آثار تنها در لحظه است و غرابت آن. اگر کسی اجرا را ببیند در لحظه از جلوههای بصری یا طراحی صحنههای پیچیده و با هزینههای بالا شگفت زده میشود اما پس از دیدن آیا اندیشهای یا مسئلهای در فرد بوجود میآید؟ بعید میدانم.
فارس: به نکته بسیار مهمی اشاره کردید، هیچ کس با سرگرمی یا شادی مردم و مخاطب مخالف نیست، مشکل با این است که یا جای پدیدهها عوض شود یا به بهانه سرگرمی مردم اما به نیت تجارت و شهرت همه چیز دم دستی شود. سیرک هم بسیار جذاب است و هم محترم اما صحنه تئاتر یا سینما را نمی شود که به سیرک تبدیل کرد، می شود؟
آقاخانی: من با مثال خودم این موضوع را توضیح می دهم. بدن انسان برای زندگی و ادامه آن به خوراک احتیاج دارد. حال اگر خوراک غالب یک فرد غذاهای سالم باشد که ویتامینها، آنتی آکسادینها و ... را به اندازه تامین کند او زندگی سالم تر و بدور از بیماری و گرفتاریهایی چون قند خون، چربی خون و فشار خون و ... خواهد داشت.
از دگر سو خوردنیهای خوشمزهای هم وجود دارد که لذت بخش اما بسیار مضر هستند مانند گوشتهای فرآوری شده یا اشباع شده با چربی یا نوشیدنیهای سرشار از قند و ... اینها هم هستند و بیش تر مردم هم گاهی از آنها به عنوان یک میان وعده یا وعده غذایی استفاده میکنند. حال فرض کنید که فردی بجای آب فقط نوشابه بنوشد یا فقط فست فود بخورد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ هم در بازهای کوتاه دچار مشکلات جسمی و بیماری میشود و هم در دراز مدت اگر ادامه دهد عمر کوتاه و بیکیفیتی خواهد داشت.
حال بازگردیم به روح انسان، هیچ انسان عاقلی با شادی یا سرگرمی مخالف نیست، اما اگر تمام خوراک روحی یک فرد بشود بازیهای هیجان انگیز، یا شهربازی، سیرک و دوباره در سینما و تئاتر و تلوزیون هم هرچه میبیند فقط آدرنالین خونش را بالا ببرد یا بخنداندش یا شگفت زدهاش کند چه میشود؟ روح او از تعادل خارج می شود و بیمار، به همین سادگی. مشکلی با اثرهایی که تلاش میکنند بیننده را فقط بخندانند یا بترسانند یا شگفت زدهاش کنند وجود ندارد.
مشکل از جایی آغاز میشود که اکثریت مطلق بشود چنین کارهایی و اثرهایی که بر پایه متنهای فنی و جدی است به حاشیه رانده شوند یا تولید نشوند یا اگر هم کسی با پافشاری شخصی بنویسدشان در این هیاهو نادیده گرفته شود و دیده نشود.
بازگردم به سخن نخست متن برای من مقدس است چون خوراک روح انسان است. متنی که روح انسان را از تعادل خارج کند یا فقط شوک لحظهای بگذارد، مقدس نیست. متنی مقدس است که پس از پایان یافتن تماشا تازه در ذهن مخاطب آغاز شود و او را به فکر وا دارد...
پایان بخش اول
پایان پیام/