گروه دانشگاه خبرگزاری فارس؛ از همان کودکی یعنی همان موقعها که کنکور دو مرحلهای بود پارک شهر تهران برایم کنکور و مطالعه دانشجویان را تداعی میکرد؛ نه فقط کتابخانه انتهای پارک بلکه تمام نیمکتها بخصوص در فضاهای دنج پارک.
دیروز هم به پارک شهر تهران رفته بودم، دوباره همان خاطرات دیدن داوطلبان کنکور و دانشجویان که تک نفره، دو به دو یا گروهی در حال مطالعه بودند برایم زنده شد.
اگر برای بار اول به این پارک رفته باشید شاید در ابتدای پارک اصلا نتوانید تصور کنید که اینجا میتواند محل مناسبی برای مطالعه باشد، جلوی درب ورودی که چند نفر به سرعت به طرفتان میآیند و از شما میخواهند ازشان فرفره و چاقاله بادام بخرید، بخصوص اگر کودکی همراهتان باشد.
من هم با خرید یک بسته چاقاله بادام به داخل پارک رفتم، از وسط شلوغی پارک و سروصدای بچهها و از کنار فواره آب که گذشتم با دیدن گلهای زیبای اردیبهشتی روحی تازه گرفتم و به سمت کتابخانه رفتم، هر چه به انتهای پارک نزدیک میشدم فضا دنج تر و برای مطالعه مناسبتر میشد و این مسأله از حضور افراد کتاب به دست نشسته روی نیمکتها هم مشخص بود، اطراف کتابخانه دیگر خبری از جیغ و فریاد بچهها نیست و فروشندههای چاقاله بادام نیست و تنها بوی کنکور و مطالعه به مشام میرسد.
البته در همان فضای دنج هم گاهی شیطنت گربههای پارک تمرکزشان را به هم میزد اما در هر صورت افراد بخصوص داوطلبان کنکور اینجا را برای مطالعه انتخاب میکنند و داوطلبان کنکور در فضای دنج پارک و کتابخانه آن زیاد دیده میشوند.
من پس از دیدن کنکوریهای خارج از کتابخانه که روی نیمکتها یا روی چمن مشغول مطالعه هستند ترجیح دادم به داخل کتابخانه نروم، البته با هماهنگی سری به سالن مطالعه زدم و برای آنکه تمرکز افراد به هم نخورد سریع از کتابخانه خارج شدم.
در همان چند لحظه حضورم در سالن مطالعه کتابخانه استرس چهرههایشان را دیدم به طوریکه اگر از من میپرسیدند که کدام یک از افراد حاضر در کتابخانه داوطلب کنکور هستند میتوانستم تک تکشان را به درستی تشخیص دهم.
تشخیص کنکوریها در زمان مطالعه راحت است، از استرس چهرههایشان و از اینکه زمان برایشان آنقدر اهمیت دارد که حتی حاضر نیستند چشمهایشان را برای لحظهای از کتاب جدا کنند.
این مسأله در مورد افرادی که داخل چمنها یا روی نیمکتهای پارک هم در حال مطالعه هستند، صدق میکند.
فضای آنجا هم سنگین است، آنقدر سنگین که انگار دقیقه ۹۰ تیم فوتبالی است که یک گل عقب افتاده و پیروزی برایش حکم مرگ و زندگی دارد.
در هر صورت به نزدیک افرادی که روی چمنها مشغول مطالعه هستند، رفتم.
چند دختر ۱۷-۱۸ ساله بودند که با دیدن کتاب و جزوههایشان متوجه شدم داوطلب رشته ریاضی هستند، البته به جز کتاب و جزوهها، ظرف میوه، آب، فلاسک چای و حتی بقایای چای کیسهای هم اطرافشان دیده میشد.
پس از سلام علیک و معرفی خودم به دلیل گرفتن وقتشان از آنها عذرخواهی و سر صحبت را با آنها باز کردم، گفتند زمانی که درسهای خواندنی دارند، به داخل کتابخانه می روند و به تنهایی درس میخوانند. اما زمانی که تستهای حل کردنی دارند؛ در چمن ها کنار هم مینشینند و از هم مشورت میگیرند.
از آنها خواستم چند نفر دیگر از داوطلبان کنکور را هم صدا کنند تا آنها هم از حال و هوای این روزهای نزدیک کنکور بگویند.
با لبخند گفتند اینجا به جز چند نفر همه کنکوریاند و اگر بفهمند خبرنگار آمده، همهشان میآیند زیرا حرف گفتنی زیاد دارند، هنوز این جمله آنها تمام نشده که یکی از بچههای آنطرفتر که گویا صدای ما را شنیده بود، از همان دور صحبتش را آغاز کرد و آرام آرام به سمت ما آمد.
گفت: استرس کنکور یک طرف، دغدغه قوانینی که هر روز تغییر میکند از چند طرف به ما اضطراب وارد میکند.
تا خواستم از او درباره این صحبتش توضیح بخواهم چند نفر دیگر هم به ما ملحق شدند و خودشان شروع به توضیح دادن کردند.
یکی از آنها گفت: مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی باعث بیشتر شدن شکاف طبقاتی و کم شدن شانس قبولی قشر ضعیف در جامعه میشود؛ گفتم: کجای مصوبه ایراد دارد؟ همه با هم گفتند: این مصوبه کلا مشکل دارد، یکی از آنها گفت: شما ببینید تاثیر معدل را در کنکور قطعی اعلام کردند اما هنوز زیرساختهای آن در آموزش و پرورش تکمیل نشده است، در ابتدا گفتند برای ترمیم معدل ۱۰ بار فرصت هست این فرصت را کم کردند و حالا میگویند فقط یک بار فرصت ترمیم معدل داریم.
یکی دیگر از آنها گفت: خواسته ما تاثیر مثبت معدل در کنکور است نه تاثیر قطعی؛ایرادات منطقی که به تاثیر قطعی وارد میشود را هم بارها برای مسوولان مطرح کردهایم.
تازه سر درددلشان باز شده بود که چند نفر به ما اضافه شدند، فردی از میان افرادی که آمدند بدون آنکه بداند بحث ما در چه مورد بود، گفت: اگر درباره کنکور بحث میکنید فقط بدانید از وقتی مصوبه جدید را ابلاغ کردند ما خواب و خوراک نداریم، در عمرمان تا این اندازه استرس و ترس از آینده نداشتیم، غول کنکور خودش برایمان کافی بود حالا استرس امتحانات نهایی هم اضافه شده است؛ ما اینجاییم که هم برای امتحانات درس بخوانیم هم کنکور.
از آنها درباره استرسشان سوال میکنم، یکی از آنها میگوید: ما باید این روزها درگیر نشاط جوانی باشیم نه استرس کنکور، جوانیمان دارد پای این استرس از بین میرود.
حرف استرس که شد کم کم بچهها به سراغ جزوه و کتابشان رفتند و من هم متوجه شدم دیگر زمان بحث به پایان رسیده است، یکی از آنها گفت: ما خدا را داریم و توکلمان به خداست اما مسوولان هم باید سعی کنند تا آرامش را برای ما داوطلبان کنکور فراهم کنند.
پایان پیام/