اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  رادیو و تلویزیون

پرسلبریتی و بدساخت/ «سرگیجه»ها چرا ساخته می‌شوند؟

سریال «سرگیجه» با سرمایه‌ای بسیار و با هنرمندانی مشهور تولید شده اما از نظر هنری نه در جذب مخاطب موفق بوده و نه در بازگشت سرمایه. در مواجهه با موضوعاتی از این دست این پرسش پیش می‌آید که به راستی این سریال‌ها برای چه ساخته می‌شوند؟

پرسلبریتی و بدساخت/ «سرگیجه»ها چرا ساخته می‌شوند؟

خبرگزاری فارس-گروه هنر و رسانه: چندی است تعداد بسیار بالای تولیدات شبکه نمایش خانگی رخ‌نمایی می‌کند، آثاری که برخی از آن‌ها در بازار پر زرق و برق موجود نه‌تنها دیده نمی‌شوند بلکه حتی اسمی هم از آن‌ها در اذهان نمی‌ماند، آثاری که بعضا تلاش می‌کنند با استفاده سلبریتی‌ها برای خود مشتری‌هایی دست و پا کنند.

اما شاید عجیب‌ترین مورد در این میان سرمایه‌گذارانی باشند که علی الظاهر پول و منابع مالی خود را برای آثاری که نه دیده می‌شوند و نه برگشت مالی‌ای دارند هدر می‌دهند. بسیاری از این سریال‌هایی که ساخته می‌شوند نه تاثیرفرهنگی چندانی دارند و نه از منظر زیبایی شناسی و هنر کمکی به ذائقه مخاطبان می‌کنند.  

در این گزارش با تمرکز بر محتوا و ساختار یکی از سریال‌های شبکه نمایش خانگی، تلاش خواهیم کرد تحلیلی دقیق از وضعیت محتوای سریال «سرگیجه» داشته باشیم.

*سریال «سرگیجه»؛ پر سلبریتی، ناتوان در قصه، سردرگم در ساختار

«بهرنگ توفیقی» نامی آشنا در عرصه سریال‌سازی تلویزیون است. سریال‌هایی نظیر انقلاب زیبا، آمین، پشت بام تهران، زیر پای مادر و  پدر از جمله آثار این فیلم‌ساز هستند که توانسته‌اند تاحدی مخاطبان را راضی نگه دارند. این فیلمساز پس از تجربه موفق سریال «آقازاده»در شبکه نمایش خانگی حالا با سریال«سرگیجه» به شبکه نمایش خانگی بازگشته است، سریالی که رنگ و بویی از موفقیت‌های گذشته وی ندارد. سریال «سرگیجه» با اینکه 15قسمت از آن منتشر شده است، اما مثلا کلافی سردگم به خود می‌پیچد و روز به روز محدود مخاطبانش را نیز از دست می‌دهد. این سریال نه محتوای دندان گیری ارائه داده است، نه توانی در قصه گفتن دارد و نه از منظر ساختار رویکرد تازه ای را پیش کشیده است. در واقع این اثر مجموعه‌ای از بازی‌های تکراری را در بستر قصه‌ای کم رمق پیش می‌برد و به نظر می‌رسد حتی بر کارگردانش هم روشن نیست که قرار است به کجا ختم شود.

* محتوایی بی سروته و الکن

در یک نگاه کلی «سرگیجه» می‌خواهد با به تصویر کشیدن یک ماجرای پیچیده جنایی، در دل یک مثلث عشقی که به خیانت آلوده شده، شکل تازه‌ای از داستان‌های پلیسی را وارد سریال‌سازی شبکه نمایش خانگی کند اما فیلم‌ساز به دلیل تبعیت بی چون و چرا از الگوی کلیشه‌ای سریال‌های نمایش خانگی یعنی استفاده از بازیگران مشهور و نمایش تجملات و زندگی لاکچری شخصیت‌هایش نتوانسته داستانی جذاب و گیرا را روایت کند و مخاطب را از تماشای سریال‌های سطحی و ضعیف و گاه بی‌سروته شبکه نمایش خانگی دلزده می‌کند.

این سریال برخلاف زرق و برق ظاهری خود به دلیل عدم منطق روایی فیلمنامه، سطحی و قابل پیش بینی با گره‌هایی است که مخاطب براحتی نتیجه آن را می‌داند. بخشی از داستان این سریال مانند دیگر ساخته‌های بهرنگ توفیقی یعنی «پدر» و «آقازاده»، توسط فلاش بک روایت می‌شود. این شیوه روایی می‌تواند حدس‌هایی برای حل معمای قصه در ذهن تماشاگر ایجاد کند اما ضرباهنگ کُند قصه «سرگیجه» و زمان مفید کمی که دارد به سریال لطمه جدی وارد کرده است‌؛ چندین قسمت است که مخاطب فهمیده کامران( هادی حجازی فر) زنده است اما برای کش دادن داستان و احتمالا کسب پول بیشتر، مخاطب شاهد چرخیدن بیهوده پیمان پویش( حامد بهداد) دور خودش می‌باشد و داستان اصلا پیش نمی‌رود.

در واقع سؤال‌هایی که در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود تا بتواند ارتباط‌ها را بهتر بفهمد، به‌دلیل وجود این تعلیق‌های طولانی، آن‌قدر پررنگ می‌شود که ارتباط مخاطب با داستان را کم‌رنگ می‌کند. از سوی دیگر مشخص نیست آقا جلال بعنوان نماینده مجرمان یقه سفید که فیلمساز سعی دارد از او یک شخصیت قدرتمند، بانفوذ و در عین حال مرموز بسازد چگونه با این همه دبدبه و کبکبه نمی‌تواند کامران و دزد بیت کوئین‌ها را پیدا کرده و گیر بیندازد؟!

در حقیقت بقدری عکس العمل‌های شخصیت‌ها در مقابل حوادث و اتفاقات مثلا غیرقابل پیش بینی سرد و تصنعی است که حرص مخاطب را در می‌آورد و مخاطب از این حجم از بلاهت و جهالت شخصیت‌ها گرگیجه می‌گیرد. جالب اینجاست که اسم فیلم در ابتدا همین گرگیجه بوده است و گویا این سردگمی ساختار روایی عامدانه به نظر می‌رسد. البته در تاریخ سینما و سریال‌سازی فیلم‌هایی بسیاری را می‌توان مثال آورد که ساختار روایی پیچیده‌ای داشته‌اند اما توانسته است با تعلیق‌هایی زیباشناسانه مخاطبان را همراه خود کنند. موضوعی که به نظر «سر گیجه» از پس آن برنیامده است.

*جای خالی یک خانواده درست 

اگر از منظر تاثیرات فرهنگی بخواهیم نگاهی به سریال داشته باشیم، «سرگیجه» از حیث محتوا شباهت بسیاری به سریال‌های نازل و مبتذل ترکیه‌ای دارد. هیچ الگوی خوب و مناسبی از خانواده در این اثر وجود ندارد اعضای خانواده‌ها عمدتاً در چالش و درگیری با یکدیگر هستند این درگیری بین همسران و فرزندان و والدین‌شان هم رخ می‌دهد. درگیری‌هایی که نه تنها توقف‌های حسی و تاثیرات زیبایی شناسی ایجاد نمی کند حتی توی ذوق مخاطبان می‌زند.

از سوی دیگر همچون سریال‌های مبتذل ترکی «خیانت» یکی از بن مایه‌های اصلی شکل گیری فیلمنامه است. رابطه صمیمی بین مردان متاهل با زنان متاهل دیگر به عنوان دوست خانوادگی بدون شک نمی‌تواند اتفاق خوبی برای عادی سازی این رابطه‌ها باشد.

بهترین فضای امن و مطلوب برای دختر نوجوانِ داستان یعنی ملودی فضای دوستانه او است که عمدتاً در مهمانی و پارتی‌های دوستانه‌اش نمایش داده می‌شود. ملودی بعنوان یک نوجوان نه پدر خوبی دارد و نه مادر درست و حسابی که بالای سرش باشد، پریسا( شبنم مقدمی) هیچ وقت خانه نیست و ملودی خانه را عملا به پاتوقی برای دوستانش تبدیل کرده، دختر و پسرهای جوان با قیافه‌ها و پوشش‌های نامتعارف که بدون توجه به محرم و نامحرمی کنار هم آهنگ رپ می‌خوانند و این تصویری است که فیلمساز می‌خواهد با قبح شکنی از هنجارهای عرفی و اخلاقی جامعه از نسل امروز به مخاطب القا کند.

*توسل به بازیگران مشهور حربه تکراری جذب مخاطب

«سرگیجه» تنها نام بازیگران شناخته شده را یدک می‌کشد، بازیگرانی که بدلیل فیلمنامه الکن و شخصیت پردازی ضعیف نمی‌توانند بازی‌های قابل قبولی از خود ارائه دهند؛ فریبا برخلاف نقش آزادی‌ور در «زخم‌کاری» زنی متهم و با اعتماد به نفس پایین است. ترسیده و نمی‌تواند به درستی خودش را مدیریت کند. فریبا بعنوان یکی از مادران داستان بی توجه به فرزند کوچک خود با برملا شدن خیانتش دست به خودکشی می‌زند تا تصویری از یک زن ناپاک و مادری ضعیف و ترسو را به نمایش بگذارد.

رعنا آزادی‌ور تلاش کرده به درستی از پس این نقش بر بیاید اما حتی استرس همیشگی موجود در چهره، چشم‌ها و صدایش چندان بازی او را قابل قبول نمی‌کند.

یکی دیگر از بازیگران این سریال هومن سیدی است، سیدی پس از تکرار نقش پسران چشم چران و شوخ و شنگ در سریال‌های نمایش خانگی،  ایفاگر نقش یک پلیس آگاهی شده است، نقشی که می‌توانست یک اتفاق ویژه در کارنامه‌اش باشد، اما او نقش سرهنگ بدیع را با یک فرمول تکراری و بازی‌ سرد و خشک به نمایش گذشته است. حامد بهداد، شبنم مقدمی، مهراوه شریفی نیا، پیام دهکردی و ....هیچکدام حرف تازه‌ای رو نکرده‌اند و سراسر درگیر بازی‌های کلیشه‌ای و تکرار خودشان هستند. 

*کلام آخر

در پایان باید گفت«سرگیجه» هیچ ویژگی روایی و زیباشناسانه خاصی ندارد که مخاطب به تماشای آن ترغیب شود. سریال مملو از ضعف‌های ساختاری و محتوایی است که تا همین جا هم حسابی روایت قصه را کُند کرده و از رمق انداخته است. ضعف‌هایی که نه تنها در روایت و شخصیت پردازی، بلکه در جزئیات دکوپاژ و میزانس هم قابل مشاهده است. 

سازندگان«سرگیجه» همچون دیگر سریال‌های چندسال اخیر نمایش خانگی از تفاوت‌های اندک در حوزه نظارت و فضای کمی بازتر نسبت به رسانه ملی و نگاه رسمی به معنای واقعی کلمه سوءاستفاده کرده‌اند و با روایت داستانی به ظاهر معمایی انواع و اقسام آلودگی‌های اجتماعی را بی‌پروا و به قصد جلب نظر مخاطبان به تصویر کشیده‌اند.  

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول