به گزارش گروه هنر و رسانه خبرگزاری فارس، فیلم «بعد از رفتن» بهعنوان یکی از آثار حاضر در بخش سودای سیمرغ چهلویکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر داستان «آرش» (با بازی صابر ابر) است که از فرزند پسر نوجوانش با تعمیر موتور قایقهای ماهیگیری در جزیره کیش سرپرستی میکند. سکانس ابتدایی فیلم، شناسنامه «آرش» را در حالی نشان میدهد که مخاطب او را فردی عصبی، پرخاشگر و در عین حال منزوی درمییابد.
با رسیدن خبر برگشتن «مونا» -همسر آرش- (با بازی سارا بهرامی) از زبان «کاوه» -برادر مونا- با بازی (پوریا رحیمی سام) و بازگشت آرش از جزیره کیش به تهران برای یافتن همسرش؛ مخاطب آرامآرام به برزخی که آرش در آن زندگی میکند پی میبرد. اسرار این پیبردن در گفتوگوی آرش با پدر، مادر، خواهر و شوهر خواهرش برملا میشود.
ارش بعد از یک تصادف سنگین که باعث فوت همسر اولش میشود با «مونا» که رحم خود را برای فرزند آرش و همسرش اجاره داده است ازدواج میکند. در ادامه نشکیل زندگی جدید آرش و مونا؛ او برای اینکه کسبوکار همسر جدیدش رونق بگیرد از بانک وام کلانی را دریافت میکند تا مونا بتواند با واردات لوازم آرایشی، زندگی مرفهی را برای خانواده فراهم کند؛ اما بهمحض دریافت وام مونا از کشور خارج میشود و آرش میماند و فرزندی که در هنگام فرار مونا، چهار سال بیشتر سن ندارد و این آغازی برای روایت زندگی برزخوار چهار ساله اخیر آرش تا زمان رسیدن خبر برگشتن مونا از زبان کاوه است.
کاوه برادر مونا و دوست صمیمی آرش به او خبر میدهد که مونا زندگیای مخفی در بازگشت مجددش به ایران در تهران فراهم کرده است. حال مخاطب کاوه را میبیند که در هر گام همراه آرش است و تلاش میکند -یا اینگونه نشان میدهد- تا با برداشتن موانع مختلف مسیر مواجهه آرش با مونا را فراهم کند.
بعد از گذار و گذرهای مختلف و متعدد، درنهایت شبی بارانی مونا به دیدن آرش میآید و او را به سیرک پارک ارم محل کار کاوه میبرد و به او خبر میدهد که کاوه فرار کرده و ایران را ترک کرده است و تمام حقایق ماجرا را برای او باز میکند. مونا به آرش میگوید که آن پولی که آرش احساس میکرده مونا با خود برده به شکل تمام توسط کاوه گرفته شده تا به طلبکارهایش بدهد و در تمام این چهار سال، مُدام مونا را از شکایت آرش ترسانده و به او گفته که اگر پایش به ایران برسد به دلیل شکایتی که از او شده توسط پلیس دستگیر خواهد شد.
اما زمانیکه کاوه خواهر خود را نیز فریب میدهد و با پولها به خارج از کشور فرار میکند؛ حال آرش بعد از رازگشایی برزخی که چهار سال آن را تحمل کرده؛ گرفتار برزخ تازهای میشود و بر سر دوراهی دیگری قرار میگیرد که بار دیگر مونا را بپذیرد و زندگی خانوادگی خود را در کنار فرزندشان ادامه دهند و یا آنچنانکه به فرزندش گفته که مادرش مرده به جزیره کیش و محل کار خود بازگردد.
*بهره بردن «بعد از رفتن» از داستانی جذاب؛ اما سینما فقط فیلمنامه است؟
این تمام داستانی است که از آغاز آن تا گرهگشایی؛ زندگی سراسر برزخ آرش را به مخاطب نشان میدهد. باید گفت در حوزه فیلمنامه و روایت قصه برای درگیر کردن مخاطب فیلمنامهنویس (رضا نجاتی) دستان قدرتمندی داشته است. بهویژه در سکانس پایانی که مخاطبان از همراه و دوست قهرمان بودن به ضدقهرمان بودن کاوه پی میبرند و متوجه میشود که در تمام این مدت مونای گناهکار درحقیقت بیگناه محض بوده است.
رضا نجاتی در «بعد از رفتن» به عنوان نخستین تجربه فیلم بلند سینمایی خود در مقام فیلمنامهنویس و کارگردان بهخوبی این نکته را به مخاطب نشان میدهد که این اثر سینمایی در روایت قصه دست بالایی برای همذاتپنداری مخاطبان دارد. اما آیا یک اثر سینمایی تنها با داشتن یک قصه خوب و فیلمنامه جذاب میتواند در مواجهه با مخاطب بهعنوان اثری موفق شناخته شود؟
در پاسخ به پرسش بالا باید قطعاً از کلمه «خیر» استفاده کرد! چراکه سینما مجموعهای از بخشهای مختلف هنری است که هرچند فیلمنامه سنگ بنای نخست آن به شمار میرود اما برای آنکه یک اثر سینمایی ساختمان و ساختاری زیبا و منسجم داشته باشد قطعاً باید از کیفیت تمامی بخشهای خود اطمینان حاصل کند.
*صابر ابر در ظاهر قهرمان اما نفر آخر صف بازیگران «بعد از رفتن»
مؤلفه دیگری که در مواجهه با طلبیدن حس همذاتپنداری مخاطب، یاریگر کارگردان است به بازیگران بازمیگردد. بیهیچ تردیدی مخاطبانی که به شکل پروپاقرص آثار سینمایی کشورمان را دنبال میکنند؛ صابر ابر را طی چند سال اخیر با نقش فردی مستأصل، بدون حس، منزوی، دوستدار سکوت و گاه عصیانگر و پرخاشگر در آثار سینمایی و سریالهایی چون «آسمان زرد کم عمق»؛ «بیرویا»؛ «زیر نور کم»؛ «مسخرهباز»؛ «حکایت دریا» و سریال «قورباغه» دیدهاند. نکته تلخ اما اینجاست که صابر ابر در «بعد از رفتن» نیز چیزی فراتر از این به مخاطب ارائه نمیدهد!
گویا انتخاب کارگردان برای سپردن نقش آرش به صابر ابر، صرفاً بهدلیل کارنامه موفق او در ایفای چنین «تیپ» ثابت شدهای در حوزه آثار سینمایی است که حداقل صابر ابر نشان داد در ایفای آن موفق است. اما قرار گرفتن بازی صابر ابر بر مدار تکرار برای ارائه این تیپ واحد در «بعد از رفتن» دیگر مخاطب را با خود همراه نمیکند.
چراکه اینبار حضور کوتاهمدت اما قدرتمند سارا بهرامی در نقش مونا همچنین ایفای نقش «میکائیل» (با بازی بهرام شاهمحمدلو) و «نغمه» (با بازی احترام برومند) به عنوان پدر و مادر آرش و بازی به مراتب موفقتر کاوه (پوریا رحیمی سام) در قیاس با آرش؛ برای دور نگهداشتن ذهن مخاطب از ظنین شدن به او بهعنوان ضدقهرمان داستان؛ صابر ابر را در صف آخر بازیگران «بعد از رفتن» قرار میدهد.
انصاف نیز حکم میدهد که باید گفت نقشهای دوم و شخصیتهای کاتالیزور در ایفای نقش خود در «بعد از رفتن» بهمراتب درخشانتر از نقش اول بازیگری مرد (صابر ابر) این اثر سینمایی هستند.
*رضا نجاتی و نیازمندی به افرایش تجربه بیشتر
رضا نجاتی نیز در مقام کارگردان فیلم اولی باوجود تجربیاتی که در تولید آثار کوتاه داشته نشان داده که سینمای بلند قصهگو را خوب میشناسد و در تصویری کردن دیالوگهای فیلم که بار اصلی ایجاد درام، کشمکش، تعلیق و گره افکنی را بر عهده دارند و کمتر شاهد رخدادهای دراماتیک در قالب اکشنهای صحنهای جز در مواردی معدود هستیم؛ نجاتی نشان داد که در تصویر کردن عناصر مکتوب مانند فیلمنامه موفق است.
البته که توفیق نجاتی در قدرت زبان تصویری و به تصویر کشاندن جهان ادبیات فیلمنامه در قالب یک اثر سینمایی نمیتواند پوشاننده کمتجربگی او در مقام کارگردان باشد. چراکه عنصر فیلمبرداری و همچنین مسئله تدوین دو مؤلفهای است که در کیفیتبخشی به اثر در «بعد از رفتن» چندان نقش خود را بهدرستی ایفا نمیکنند.
تصویرهای عموماً باز بهویژه در نماهای خارجی و هم چنین ریتم کُند تدوین برای یک اثر اثر سینمایی که در بستر گونه اجتماعی زیرگونه سینمای معمایی را نیز با خود بههمراه دارد؛ قطعاً باید شتاب تندتری در توالی تصویر برای مخاطب ایجاد کند تا حس تعلیق و کشمکشها بیشاز پیش ذهن و جان مخاطب را مورد کاوش قرار دهد تا او کمتر در خلال سکانسها و پلانهای فیلم بتواند به تجزیهوتحلیل خود برای رسیدن به کشف روابط و اتفاقات و حوادث فیلم بپردازد.
این دو مؤلفه یعنی فیلمبرداری و تدوین که ارتباط مستقیم با مقوله کارگردانی دارد نشان میدهد که نجاتی به همان میزان که در تصویری ساختن متن فیلمنامه توانایی خود را اثبات کردهاست نیازمند کسب تجربه بیشتر در دو ابزار مهم تولید اثر سینمایی یعنی فیلمبرداری و تدوین است!
*کلاس درس طراحی صحنه و طراحی لباس «بعد از رفتن»
از دیگر نقاط قدرتمند این اثر سینمایی را باید طراحی لباس و طراحی صحنه آن دانست. دو مؤلفهای که کمتر در تولید آثار سینمایی مورد توجه قرار میگیرند. هرچند به شکل ظاهری حتی در جوایز جشنواره بینالمللی فیلم فجر جایزه برتر طراحی لباس و طراحی صحنه نیز وجود دارد اما تعداد فیلمهای تولیدشده در سینمای ایران نشان میدهد که یکی از کمترین مواردی که بادقت و وسواس در آثار سینمایی مورد رصد قرار میگیرد به مقوله طراحی لباس و طراحی صحنه بازمیگردد.
دو مؤلفه تأثیرگذاری که «بعد از رفتن» بهخوبی از آن وام میگیرد. بازتاب زندگی برزخوار آرش و همچنین تنشهای او برای پیدا کردن مونا در فصل پاییز تهران چه در نماهای داخلی و چه در نماهای خارجی؛ نشاندادن کارگاه مکانیکی میکائیل -پدر آرش- و همچنین سیرک پارک ارم (محل کار کاوه) در کنار انتخاب دقیق رنگهای لباس برای تکتک قهرمانهای فیلم با توجه به حس و حالی که در سکانسها و پلانهای حاضر در آن حضور دارند نشاندهنده هوش بسیار بالا و زیرکی طراح صحنه (امیرحسین حداد) و طراح لباس (چکامه میرخانجانی) فیلم «بعد از رفتن» است.
دو طراحی که در قامت خلق هنریشان در حوزه طراحی صحنه و طراحی لباس فصل مهمی از واقعیت بخشیدن به داستان «بعد از رفتن»، قبول شخصیتها و موقعیتهای حاضر در این اثر سینمایی را برای مخاطب آسانتر و هموارتر ساختند.
درنهایت «بعد از رفتن» رضا نجاتی بهعنوان یکی از آثار حاضر در بخش سودای سیمرغ جشنواره بینالمللی فیلم فجر اثری است که نمره قبولی میگیرد و در اکران عمومی نیز در مواجهه با مخاطب میتواند اغلب آنها را راضی به خانه بفرستد.
هرچند نباید از خاطر دور داشت که لازم است رضا نجاتی در تولید این اثر بهعنوان نخستین تجربه او در گونه آثار بلند سینمای مواردی که باعث آسیب به فیلم او شده را بار دیگر مورد مداقه بیشتری قرار دهد و پیشاز اکران عمومی در صورت امکان دستی دوباره بر تدوین این اثر سینمایی داشته باشد تا بتواند همزمان با اکران این اثر سینمایی نسبتبه توفیق هرچه بیشتر آن در جلب و جذب مخاطب و رونق گیشه سهم بالاتری را به خود اختصاص دهد.
پایان پیام/