خبرگزاری فارس-تهران؛ علی یعقوبی اعظم: سید مجتبی میرلوحی معروف به «نواب صفوی»، بنیانگذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام، در سال ۱۳۰۳ در خانواده ای روحانی و اصیل، در محله خانی آباد تهران دیده به جهان گشود. نواب نام خانوادگی مادرش بود که خودش آن را برگزید.
حجت الاسلام والمسلمین نواب صفوی از دوران نوجوانی سعی در آشنا نمودن افراد با احکام اسلامی و عمل بدان داشت. در زمان رژیم رضاشاهی که سخن از دین جرم به حساب میآمد، نواب در دبیرستان صنعتی آلمانیها برای دوستان خود جلسات بحث دینی گذاشته و مسائل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی روز و خطر هجوم اجانب بهویژه به لحاظ فرهنگی را تشریح کرده و اوضاع آشفته کشور ناشی از تهاجم قوای روس و انگلیس را هشدار میداد.
در سال ۱۳۲۲ شهید نواب صفوی به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدت کوتاهی به آبادان منتقل شد. مدتی بعد برخورد شدیدی از سوی یکی از متخصصین انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران صورت گرفت که به دنبال آن، شهید نواب صفوی کارگران را به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد.
با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، اعتراضات سرکوب شد و شهید نواب صفوی نیز شبانه به وسیله قایق از آبادان به سوی بصره و سپس نجف روانه شد. پس از ورود به نجف اشرف، بدون کوچکترین درنگی به فراگیری دروس مقدمات پرداخت و در مدرسه «قوام» نجف اقامت گزید و از همان روزهای نخست، دوستی و رابطه نزدیکی با علامه امینی که در یکی از حجرههای فوقانی مدرسه، کتابخانهای تأسیس کرده و در حال تألیف اثر مشهور خود الغدیر بود، برقرار کرد. همچنین برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد.
وی پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجرویها و کجاندیشیها به ایران آمد و «جمعیت فداییان اسلام» را تشکیل داد و در مساجد حضور یافته و محصولات ایرانی را به برای خرید به مردم معرفی می کرد.
ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم آرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی جمعیت فدائیان اسلام است.
شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود.
سرانجام دادگاه رژیم پهلوی به سیدمجتبی نواب صفوی و سه تن از همرزمانش به نام های خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی حکم اعدام میدهد. آنان در ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴، همزمان با سالگرد شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا(س) تیرباران می شوند و به خیل شهدا میپیوندند.
شهید نواب به هنگام شهادت، در لحظههای آخر حیات با لحنی دلنواز آیاتی از قرآن کریم را تلاوت کرده، بانگ اذان سر میدهد و نزدیکیهای طلوع فجر به آسمانیان میپیوندند. شهدا در مسگرآباد تهران به خاک سپرده میشوند. وقتی تصمیم گرفته میشود تا آنجا پارک شهر شود شبانه از تهران به قم انتقال یافته و در «وادی الاسلام» آرام میگیرند.
بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت شد.
علاقه مند شدن رهبری به مسائل سیاسی بوسیله شهید نواب صفوی
«من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم نوّاب صفوى به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خیلى جاذبه داشت و به کّلى مرا مجذوب خودش کرد. هر کسى هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوى مىشد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من مىتوانم بگویم که آنجا به طور جدّى به مسائل مبارزاتى و به آنچه که به آن مبارزه سیاسى مىگوییم، علاقهمند شدم. البته قبل از آن، چیزهایى مىدانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات «مصدّق» مصادف بود. من یادم است در سال ۱۳۲۹ وقتى که مصدّق تازه روى کار آمده بود و مرحوم «آیةاللَّه کاشانى» با او همکارى مىکردند لذا کسانى را به شهرهاى مختلف مىفرستادند که براى مردم سخنرانى کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانى مىآمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانیهایشان را کاملاً یادم است. آنجا با مسائل مصدّق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط کرد.
در سال ۱۳۳۲ که قضیه ۲۸ مرداد پیش آمد کرد، من کاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنى من خوب یادم است که اوباش و اراذل، در مجامع حزبى که به دولت دکتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آنجاها را غارت مىکردند. این مناظر، کاملاً جلوِ چشمم است!
بنابراین من مقولههاى سیاسى را کاملاً مىشناختم و دیده بودم؛ لیکن به مبارزه سیاسى به معناى حقیقى، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقهمند شدم. بعد از آنکه مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایى در دلهاى جوانانى که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقیقت سوابق کار مبارزاتى ما به این دوران برمىگردد؛ یعنى به سالهاى ۱۳۳۳ و ۳۴ به بعد.»
۱۳۷۶/۱۱/۱۴ آیت الله خامنه ای
تأثیرگذاری نواب صفوی و امام خمینی(ره) بر شخصیت رهبر معظم انقلاب
«آن کسی که در دورهی جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه اوّل، مرحوم «نوّاب صفوی» بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدوداً پانزده سالم بود. من بهشدّت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت، به فاصلهی چند ماه بعد، با وضع خیلی بدی شهیدش کردند. این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد. بعد هم امام روی من اثر گذاشتند. من قبل از آنکه به قم بیایم و قبل از شروع مبارزات، نام امام را شنیده بودم و بدون اینکه ایشان را دیده باشم، به ایشان علاقه و ارادت داشتم. علّت هم این بود که در حوزه قم، همه جوانان به درس ایشان رغبت داشتند؛ درس جوانپسندی داشتند. من هم که به قم رفتم، تردید نکردم که به درس ایشان بروم. از اوّل در درس ایشان حاضر میشدم و تا آخر که در قم بودم، به یک درس ایشان مستمرّاً میرفتم. ایشان هم روی من خیلی اثر داشتند. البته پدرم در من اثر داشت، مادرم در من خیلی اثر داشت. از جمله شخصیتهایی که عمیقاً روی من اثر گذاشته، مادرم است؛ خانم خیلی مؤثّری بود.»
۱۳۷۷/۰۲/۰۷ آیت الله خامنه ای
پایان پیام/۶۷۰۶۲