اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  فارس

جان‌فدا| وقتی حاج قاسم عرصه‌های نبرد را درنوردید

بالاخره شب انتظار به سرآمد و نسیم وصل، وزیدن گرفت. سردار دلها در جمعه‌ای منتظر به یاران دیرین پیوست و در آغوش آنان آرام گرفت. آخر، سرخ رفتن و ملحق شدن به کاروان، دعای همیشگی او بود؛ آرزویی که شب هجران را برای او به صبح امید پیوند زد.

جان‌فدا| وقتی حاج قاسم عرصه‌های نبرد را درنوردید

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، ساعت ۱:۲۰ بامداد روز جمعه ۱۳ دی ماه سال۱۳۹۸ حادثه‌ای رخ داد که نه تنها دل مردم ایران که قلب جبهه مقاومت را به درد آورد. فرودگاه بغداد معراج سردار گرانقدر حاج قاسم سلیمانی شد تا او را به بی‌نهایت آسمان‌ها پرواز دهد.

شایسته نشان ذوالفقار

سردار دلها! سلام. سلام می‌کنم به نشان ذوالفقاری که از سوی ولی و محبوبت امام خامنه‌ای دریافتی، چرا که این نشان مرا یاد رشادت‌های مولایم علی (ع) در صحنه‌های نبرد می‌اندازد. من یقین دارم که این نشان را عرشیان بیش از فرشیان تکریم می‌کنند.

اکنون من با تو سخن آغاز می‌کنم که نمونه یک مسلمان کامل و وارسته بودی. تو که با آن شکوه و استواری‌ات خم می‌شدی و پاهای مادرت را می بوسیدی. تو که با آن صلابت حیدری‌ات، مردم‌دوست بودی و مانند مردمت زندگی می‌کردی. صدای مادران و پدران شهدا مایه آرامش روزانه‌ات بود و آن را چون صوت قرآن دوست می‌داشتی.

سردار! چه زیبا حالت جهاد اصغر و اکبر را در خودت حفظ کردی و شایسته شفاعت شدی. تو سرباز ولایت بودی که رهبرم در زمان حیاتت نیز تو را شهید می‌دانست و تو خوب، رسم عاشقی در راه ولایت را به ما آموختی.

وقتی عرصه‌های نبرد را درنوردیدی

تو خدا را در گریه‌های یارانت به تماشا نشسته بودی و بوسه بر پیشانی مجاهدان را افتخار زندگیت می‌دانستی‌.

تو عصای موسی را در زمزمه شبانه یارانت هنگام عبور از اروند دیده بودی و صدای یارانت را در بین امواج خروشان که حضرت مادر را صدا می‌زدند، شنیده بودی.

تو دریدن پهلوی یارانت و بی‌نشان شدنشان را در شب‌های عملیات دیده بودی؛ تو از قافله عشق جا مانده بودی؛ زین‌سان از بچه‌های یارانت طلب دعا تا رسیدن به آغوش بابایشان می‌کردی.

تو خیل نوجوانان سربریده تکریت را به چشم دیده بودی، تو دختران و زنان جوان ایزدی را که بین داعشیان دست به دست فروخته می‌شدند، نظاره کرده بودی.

تو شاهد سر بریدن نوجوانی بودی که یزیدیان زمان با خنده سرش را می‌بریدند و از او می‌پرسیدند تو را سر ببریم یا با تیر بکشیم؟

تو شاهد ربودن کودک از سینه مادر بودی که او را بر شعله‌های آتش بریان نمودند و برای مادرش فرستادند.

به خروش آمدن غیرت عباسی

آری، تو در مکتب امام بزرگ شده بودی، چگونه می‌توانستی این فجایع را ببینی و ساکت بنشینی؟ به خروش نیایی و غیرت عباسی در وجودت قد علم نکند؟

راستی، فاطمیه آخر با مادر چه گفتی که تو را نیک پذیرفت و به جمع عشاق حسین خویش دعوت نمود؟

عشق تو به اهل بیت و ارادتت به امام و جانشین بر حقش بود که تو را در میان خاکیان عزت داد و در بین افلاکیان، جایگاهی خاص بخشید.

به یاد داری مردم در میعادگاه آخر چگونه تو را با عشق و شور و اشک همراهی کردند؟

ای عزیزی که در بین خوبان عالم جایگاهی ویژه داری، ما را در روزی که همه نیازمند شفاعتند، از عنایت و شفاعت خود بهره‌مند بفرما!

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول