خبرگزاری فارس مازندران؛ زهرا طاهری پرکوهی| روایت دلاورمردیهای مردم هزارسنگر و حماسه ششم بهمن نیاز نسل امروز است تا با به تصویر کشیدن گوشهای از تلاشهای آن روزهای مردم، حماسه ماندگار دیگری را برای مردم یادآور شوند و مردم بدانند همیشه پشتیبان انقلاب بوده و هستند و در این راه چه سختیهایی متحمل شدند.
آن روزها همانگونه که حال و هوای جنگ بود در کنارش یکی از این حوادث تلاش کمونیستها برای تصرف ساختمانهای حساس شهر بود که در این مسیر در قالب طرح عملیاتی سربداران شهر آمل را به پنج نقطه مهم تقسیم کردند تا با این خیال واهی که مردم نیز با آنها هستند این شهر را تصرف میکنند.
تصرف شهرستان آمل برنامهریزی دقیق و از قبل تعیین شده از سوی گروهی بوده که خود را سربداران از اتحادیه کمونیستهای ایرانی معرفی کرده بودند؛ گروهی که چند ماهی در جنگلهای آمل و با یک برنامه از پیش تعیین شده بهمنظور سرنگونی و نابودی انقلاب اسلامی در تابستان ۶۰ نقشه شوم خود را پیاده کنند.
باوجود اینکه برنامهریزی منافقان برای نبرد برای تابستان سال ۶۱ برنامهریزی شده بود ولی بهدلیل ناهماهنگیها، جدا شدن اعضای گروه و از همه مهمتر نبود آذوقه نبرد را به پاییز و زمستان سال ۶۰ جلو انداختند.
ماجرا از ۱۸ آبان ماه سال ۶۰ شروع شد که نخستین درگیری مردمی با سربداران شکل گرفت که این درگیری با شهادت دو نفر از نیروهای آمل و هلاکت چند منافق و متواری شدن آنها تمام شد ولی این واقعه بعد از آن طی روزهای ۲۲، ۲۴ و ۳۰ آذر ماه ادامه یافت تا اینکه منافقان نقشه خود برای تصرف شهر جلو انداختند و در بهمن ماه سال ۶۰ وارد شهر شده و در خانهای مستقر شدند.
مهمترین اهداف آنها تصرف نقاط مهم شهر ازجمله دژبانی، بسیج و سپاه بود که در غروب پنجم بهمن عملیات خود را شروع کردند و این آغاز عملیات موجب خلق حماسهای بزرگ شد که تا همیشه تاریخ در ذهن و قلب مردم ماندگار شد.
صبح ۶بهمن روز بزرگی برای مردم هزارسنگر بود؛ چراکه حماسه مردم آمل شکل گرفت، خیلی زود از زن و مرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند.
نکته مهم در حماسه مردم آمل این بود که مردم از هر وسیلهای استفاده میکرد، شاید دستشان خالی بود اما ارادهای آهنین داشتند و همین مهم حماسهای ماندگار خلق کرد.
وقتی دفتر تاریخ انقلاب اسلامی را ورق میزنیم میبینیم فرزندان این مرزوبوم برای حفظ ارزشها جان خود را تقدیم این نظام کردند، از نوجوان و جوان گرفته تا افراد مسن و سالمند و زن و مرد همه و همه به دور از دغدغههای زندگی جان خود را فدا کردند.
*فرزندانی که با قاب پدرشان دردودل میکنند
گزارش ما روایت فرزندان و یادگاران شهدای حماسه اسلامی ششم بهمن است، فرزندانی که پدر خود را ندیدهاند و خاطرهای هم از پدرشان ندارند و حرفهای نگفتهشان را با قاب عکس پدر در میان میگذارند و تمام دلخوشیشان همین است.
گزارش ما روایت بانویی است که وقتی به دنیا آمد حسرت نداشتن پدر را با تمام وجود درک کرده و تنها قاب پدرش رفیق سالهایش بوده و تمام حسرت و دردودلهایش را با تصویر پدرش درمیان میگذارد.
*در خواب صدای پدرم را داشتم
زینب سلطانی فرزند شهید امراله سلطانی در حماسه ششم بهمن آمل بوده که وقتی به دنیا آمد از نعمت پدر محروم شد درست است خاطره خاصی ندارد ولی میگوید؛ ما فرزندان شهید دردودلهای با عکس شهید در میان میگذاریم، یکی دوبار در خواب پدرم را دیدم ولی تصویری از پدرم در ذهنم ندارم فقط صدایش را داشتم.
با اینکه پدر نیست اما در تک تک لحظههای زندگی نبودش را حس نمیکنیم، چراکه میبینیم کنار ما است و ما را کمک میکند.
این فرزند شهید اضافه میکند: بزرگمنشی پدرم آنقدر زیاد بود، همین مدال بر گردنم است که این مقام را باید حفظ کنم و الگو باشم و این کار را انتقال دهیم نه در ظاهر، بلکه باید در عمل نشان دهم.
*پدرم بخاطر تواضعش لقب درویش علی گرفت
اولین کتابخانه، مسجد جامع و مدرسه ابتدایی به همت پدر بزرگوار و اهالی محل ساخته شد، پدرم خودش هم کشتیگیر بود به وی لقب درویش علی دادند؛ چراکه آنقدر متواضع و دستگیر بود و همیشه سعیمیکرد تا جایی میتواند کمک کند.
سلطانی بیان میکند: در حماسه ششم بهمن تا دید شهر به خطر افتاد و نیاز دید حضور داشته باشد، حضور پیدا کرد؛ با اینکه فرزند کوچک داشت نیاز دید چون خودش خودرو داشت کیسههای شن را حمل میکرد تا نیروهای نظامی در آنجا مستقر شوند.
*ماجرای شهادت پدرم
صبح روز سهشنبه ۶ بهمن سال ۶۰ بود وقتی شنید در آمل درگیری است عدهای از اهالی و روستاییان را سوار وانت کرد و خودش مسوولیت رانندگی را به عهده گرفت تا مردم را به آمل بیاورد .
وی تصریح میکند: زمانی که عده ای از برادران نظامی را به طرف دادگاه انقلاب راهنمایی میکرد مهاجمان مزدور به او دستور ایست دادند ولی او به حرف آنها اعتنا نکرد در همین حین او را به رگبار بستند که به شدت زخمیدشد تا اینکه در بیمارستان ۱۷ شهریور به لقاءالله پیوست.
افتخار میکنم فرزند شهید هستم؛ چراکه ما فرزندان شهدا وظیفه سنگینی برعهده دادیم و باید ادامه دهنده راه شهید باشیم.
*انقلاب ما ریشه دارد
این فرزند شهید خاطرنشان میکند: طی سالهای انقلاب ما جنگ سرد، جنگ نرم، جنگ اقتصادی را پشت سر گذاشتیم و الان در جنگ شناختی هستیم و این روزها که دارد جنگهای داخلی انجام میشود البته دلمان خوش است مقام معظم رهبری اعلام کردند انقلاب ما ریشه دارد و از بین نمیرود تغییرات همیشه هست و باید به هنجارها و ارزشهایی که داریم احترام بگذاریم.
دغدغه آنان این است، جهاد تبیین صورت گیرد و روشنگری صورت گیرد مبنی بر اینکه چه بودیم، چه شدیم و چه خواهیم شد!!
*بسیجی هستیم و خواهیم ماند!
سلطانی اظهار میکند: بسیجی هستیم و بسیجی خواهیم ماند، بسیج یعنی اینکه ما متحد باشیم و انسجام داشته باشیم در همه مسیرهای زندگی موفق باشیم.
به عنوان فرزند شهید به همه توصیه میکنم، جوانان عزیز بدون آگاهی و مطالعه خودشان را در مسیرهای دیگر قرار ندهند و مطالعه کنند؛ چرا که این همه خون دادند ولی نباید به نداشتهها نگاه کنند؛ درحالیکه داشتهها را لیست کنیم خیلی بیشتر است و من هم بهعنوان خانواده بسیجی باید نقاط قوت کشورم را بگویم.
وی ادامه میدهد: در همین کرونا چه اقداماتی در کشور ما انجام شد اینکه توانستیم چه حرکتهایی انجام دهیم و به کجا رسیدیم.
این فرزند شهید میگوید: باید براساس داشتهها تصمیم بگیریم مطمئنا برنامهریزی درستی باید انجام شود مدیران ما هم با هدفمندکردن و برنامهریزی درست و دقیق این مسیر را طی کنند.
پایان پیام/۸۶۰۳۴/