خبرگزاری فارس ـ گروه اندیشه: چهل و اندی سال است که نهضت اسلامی به قدرت رسیده و معادله جریان سلطه را در جهان و بالاخص منطقه خاورمیانه برهم زده است. از همان روزهای اول انقلاب تا الآن که نهال جمهوری اسلامی به درخت تنومندی تبدیل شده است که سایه شاخههایش بر تن حزب سلطه و استعمار لرزه انداخته است، رسانههای بیگانه انقلاب اسلامی را به دیکتاتوری متهم کردهاند. در وقایع اخیر بعضی جوانان با تأثیرپذیری از جریان «انقلاب مجازی» واقعیت میدانی را کنار گذاشته و مغز خود را چنان کامپیوتر هک شده در اختیار بنگاههای دروغپراکنی بیگانه گذاشتهاند و توهم مبارزه با دیکتاتوری را در سر میپرورانند.
در اینباره با محمدصادق شهبازی، فعال و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر، همچنین نویسنده کتاب «تشکل دهه پیشرفت» و «کدام انتظار؛ انتظار انقلابی یا انحرافی؟!» گفتوگویی داشتیم که در ادامه حاصل آن را میخوانید.
2 شیوه در تحلیل «دیکتاتوری»
پس از پیروزی انقلاب همواره نظام جمهوری اسلامی از سوی جریان سلطه به اِعمال سیاستهای دیکتاتوری متهم میشود. این کلیشه تاحدی ادامه داشت که امروزه برخی از مردم باوجود زیست اجتماعی و سیاسی در کشور و دیدن واقعیت، چنین میانگارند که حکومت جمهوری اسلامی یک نظام تماماً دیکتاتوری است. آیا این ادعا با واقعیت میدانی تطابق دارد؟
در باب مسأله دیکتاتوری، ما گاهی از این بُعد به مسأله میپردازیم که آیا شروط و بایستههای نظام دیکتاتوری در ایران وجود دارد و قابل انطباق با آن هست یا خیر. گاهی هم از این جنبه مسأله را مینگریم که جمهوری اسلامی در باب موضوع آزادی بالاخص آزادی سیاسی از کجا شروع کرد و به کجا رسیده و آن را با کشورهای مشابه ایران و حکومتهای قبلی مقایسه میکنیم.
جامعه از بالا به پایین، شاخصه اصلی دیکتاتوری
در جامعهای دیکتاتوری برقرار است که همهچیز از بالا به پایین بوده و یک «آمریت مطلق» بر مردم و نخبگان تحمیل میشود. بهگونهای که آنان حق هیچگونه دخالت و اظهار نظر را در باب مسائل مختلف به خصوص موضوعات سیاسی و اجتماعی ندارند. اطاعت محض تنها کاری است که باید در یک حکومت دیکتاتوری از سوی مردم و نخبگان انجام گیرد
در جامعهای دیکتاتوری برقرار است که همهچیز از بالا به پایین بوده و یک «آمریت مطلق» بر مردم و نخبگان تحمیل میشود. بهگونهای که آنان حق هیچگونه دخالت و اظهار نظر را در باب مسائل مختلف به خصوص موضوعات سیاسی و اجتماعی ندارند. اطاعت محض تنها کاری است که باید در یک حکومت دیکتاتوری از سوی مردم و نخبگان انجام گیرد، به تعبیری جز اطاعت کردن حق دیگری برای آنان تثبیت شده نیست. از طرفی در کشور دیکتاتوری نهادهای اجتماعی و عمومی هم نوعی تعبیه شدهاند که جای آزادی بیان و اعتراض را به مردم نمیدهند و توده مردم، بستری را برای فریاد خواستههای خود یا مشارکت در حکومت پیدا نمیکنند.
از رهبری تا شوراها، انتخابات مردمی خصیصه جمهوری اسلامی است
با این حساب جامعه ما و نظام حاکم دیکتاتوری نخواهد بود به چند علت: اولاً در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی از رهبری که بالاترین بخش در حاکمیت سیاسی کشور است تا بخشهای پایینتر انتخاباتی است. ثانیاً در کشور بسترها و زمینههای مختلفی وجود دارد که مردم در آن ها نظرات، انتقادات و اعتراضات خویش را بیان میکنند، از نهادهای سنتی مثل هیأت و مساجد گرفته تا نهادهای مدرن نظیر روزنامهها، احزاب سیاسی و رسانه که منطبق بر تعاریف امروزی دموکراسی هستند. فضای مجازی، برخی سامانههای رسمی و... را هم به آن اضافه کنیم. ما با خوانش مردمسالاری رایج در جهان، مجاری مختلف سیاسی و رسانهای را دارا هستیم که به شهروند اجازه ابراز بیان، پرسش و انتقاد میدهد.
کجسلیقگی را انکار نمیکنیم، اما شرایط اعتراض فراگیر در کشور هست
حتی در کشور اعتراضات تندی رخ داده که با بسیاری از آنها برخورد شدیدی نشده است، به طور مثال تجمعات اعتراضی کارگری فراگیری که از سال ۹۵ تا ۹۹ و در اکثر مجموعههای خصوصی شده ادامه داشت یا همینطور در سطح دانشگاهها و محیط عمومی بسیاری از تجمعات دانشجویی اکثراً بدون مجوز صورت میگیرند و اتفاقاً سیستم و ساختار سیاسی از این فرصت بهره میبرد تا درون خویش را اصلاح کند. نمونه کاری که در مورد هپکو، هفتتپه، دشت مغان، کارتنخوابی و... افتاد. البته در این زمینه اشکال داریم و قانون مدنی و احزاب که به تعریف موسع قانون اساسی برای تجمع قید زده و فرایند برگزاری تجمع قانونی را سخت کرده باید اصلاح شود، اما در بسیاری از موارد تجمعاتی که ضد اسلام یا خشونتآمیز نیست، با سعه صدر مواجه شده است، البته مواردی از کجسلیقگی یا مصلحتاندیشی بیجا یا نگاه تهدیدمحور و امنیتی در موارد غیر امنیتی را هم داشتهایم.
خط قرمز و هسته مرکزی در نظام ما اسلام است
آیا شرایط اعتراض و به چالش کشیدن همه چیز فراهم است؟
در چند سال اخیر کمپینها و جریانهای مجازی متعددی رخ داد که میتوان به موضوع برخی تخلفات املاک مسئولان، قانون چک و... اشاره کرد که بهوسیله همین اعتراضات و انتقادات بود که مورد پیگیری و بررسی قرار گرفت
در چند سال اخیر کمپینها و جریانهای مجازی متعددی رخ داد که میتوان به موضوع برخی تخلفات املاک مسئولان، قانون چک و... اشاره کرد که بهوسیله همین اعتراضات و انتقادات بود که مورد پیگیری و بررسی قرار گرفت. هر کشور و نظام سیاسی در جهان یک خط قرمزی را برای خود متصور است به طور مثال شما در آمریکا شاید بتوانید علیه رئیسجمهور صحبت کنید اما اگر بخواهید نظام سرمایهداری و ساختار سیاسی را که در آمریکا وجود دارد، به چالش بکشید با برخوردهای تند و سختی روبرو خواهید شد، همانطور که این اتفاق برای جنبش اشغال والاستریت در سال ۲۰۱۱رخ داد. در برخی از کشورها مثل کشورهایی که اطراف ایران قرار دارند قدرت، هسته مرکزی است و در نظام جمهوری اسلامی هسته مرکزی اسلام است. هر کشوری برای خود یک مرکزیت جدی و حساس را متصور است و این محدود به ایران نیست.
حقیقت این است آزادی بیان به صورت عمومی مخدوش نشده است
بسیاری از افراد حاکمیت را در سطح کلان به شکل کوبنده و تند نقد میکنند بدون اینکه دستگاههای حافظ برخورد تندی با آنها کنند، در همین مورد اخیر نیز با بسیاری از افراد که نقدهای تند میکردند برخورد نشد. فضای مجازی بسته نشد و تنها بعضی پیامرسانها محدود شد. شاید در دستگاههای حافظ نظم یا قضایی ما برخی بیانضباطیها صورت بگیرد، اما نکته مهم این است که آزادی بیان به صورت عمومی مخدوش نشده است. این بهمعنی نبود وجود اشکال و ضرورت اصلاحهای مهم و اساسی نیست، اما تصویری که یک عده ساختهاند واقعیت ندارد.
سیاست ایران در قبال موضوع هستهای نشانه اهمیت همراهی و نظر مردم است
در نظامهای دیکتاتوری هیچگاه نظر عامه مردم مورد توجه قرار نمیگیرد و به آن هیچ وقعی داده نمیشود اما در کشور ما اینگونه نیست و همراهی و همگامی مردم در بسیاری از مسائل مدخلیت دارد
از طرفی در نظامهای دیکتاتوری هیچگاه نظر عامه مردم مورد توجه قرار نمیگیرد و به آن هیچ وقعی داده نمیشود اما در کشور ما اینگونه نیست و همراهی و همگامی مردم در بسیاری از مسائل مدخلیت دارد. نمونه بارز آن قضیه هستهای است در سال ۸۲ تا ۸۴ که ظرفیت عمومی بالا نبود این قضیه آنگونه تعطیل شده بود اما از سال ۸۴ تا ۹۱ مردم همراهی کردند و موضوع هستهای با قدرت به فعالیت خود ادامه داد و از سال ۹۱ تا الان هم که دوباره همراهی مردم با آن واقع نشد وضعش به شکلی است که امروزه شاهد آن هستیم.
در باب مسئله پایان جنگ هم امام با وجود اینکه نظر خاصی به ادامه یا پایان جنگ داشتند با توجه به استمزاجی که از جامعه اسلامی ایران و مسئولین گرفته بودند تصمیم را بر پایان جنگ گذاشتند.
دیالکتیک سه گانه در ایران چیست؟
در جمهوری اسلامی یک دیالکتیک سه ضلعی وجود دارد که یک طرف آن رهبری به عنوان نماینده آموزههای دینی قرار دارد، یک طرف نخبگان بهعنوان نماینده نظرات کارشناسی هستند و یک طرف هم عرف به نمایندگی از مردم بازیگری میکند و بسیاری از تصمیمات با توجه به رفت و برگشتهایی صورت میگیرد که بین این ۳ ضلع رخ میدهد. قطعاً ضعفها و مشکلاتی در در نظام سیاسی ما وجود دارد و این موضوعی طبیعی است چرا که یک حکومت بشری را اداره میکنیم و از طرفی تنها چهل و اندی سال از حاکمیت جمهوری اسلامی میگذرد، از یک انقلاب خود انگیختهای که مردمی بود و از سوی گروه یا صنف خاصی شکل نگرفت.
بعد از ۲۵۰۰ سال دیکتاتوری، جمهوری اسلامی آزادی را به مردم هدیه داد
آیا میتوان مدعی شد وجود آزادی سیاسی و مشارکت مردم در موضوع سیاست مرهون وجود جمهوری اسلامی است؟
تمام حاکمیتهای قبل از جمهوری اسلامی از حکام متدین مثل سربداران گرفته تا طاغوتهایی که از ادبیات دینی استفاده میکردند نظیر صفویه و قاجاریه تا طواغیت قدرتطلب پهلوی و خلفای عباسی همگی بر مدار دیکتاتوری میچرخیدند
ما باید جمهوری اسلامی را با شرایط پیش از انقلاب مقایسه کنیم. اساساً آزادی در ایران زاده جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ است. در این کشور ۲۵۰۰ سال نظام پادشاهی حاکم بوده به شکلی که کسی حق و جرأت اعتراض در باب موضوعات مختلف را نداشته است. موضوعاتی نظیر آزادی شاید تا قبل از انقلاب در جمع روشنفکری به شکل بسیار محدود بیان میشد اما این مسئله اولینبار به شکل مردمی و فراگیر و غیر بروکراتیک در جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ بود که خودی نشان داد و ظهور کرد. تمام حاکمیتهای قبل از جمهوری اسلامی از حکام متدین مثل سربداران گرفته تا طاغوتهایی که از ادبیات دینی استفاده میکردند نظیر صفویه و قاجاریه تا طواغیت قدرتطلب پهلوی و خلفای عباسی همگی بر مدار دیکتاتوری میچرخیدند به شکلی که آزادی بیان و اعتراض در آنها بیمعنی بود.
مدعیان آزادی که ما را دیکتاتور میخوانند، هنوز بر مدار شاهنشاهی اداره میشوند
انگلستان با اینکه یک پارلمان دارد اما با این حال سیاستگذار اصلی آن و کسی که حرف آخر را میزند شاه است و تا پیش از آن سالیان سال ملکه بود که تصمیم نهایی را میگرفت و هنوز قانون اساسی ندارند
از طرفی مناسب است که نظام جمهوری اسلامی و ساختار سیاسی آن را با دیگر قدرتهای مدعی مقایسه کنیم. به طور مثال نصف اتحادیه اروپا بر مدار نظامهای شاهنشاهی میچرخند، همچنین انگلستان با اینکه یک پارلمان دارد اما با این حال سیاستگذار اصلی آن و کسی که حرف آخر را میزند شاه است و تا پیش از آن سالیان سال ملکه بود که تصمیم نهایی را میگرفت و هنوز قانون اساسی ندارند. اساساً در بسیاری از این کشورها ساختار مشارکت مردمی به شکلی است که حضور ۳۰، ۴۰ درصدی در آن سقف مشارکت است اما در جمهوری اسلامی، ما نگران این هستیم که چرا مشارکت در دور انتخابات به ۵۰ درصد رسیده و میخواهیم آن را دوباره به آمار و ارقام قبلی برگردانیم. از طرفی فعالیت سیاسی در بسیاری از این کشورها منحصر در چند حزب است و اگر کسی بخواهد خارج از این احزاب مشخص فعالیت کند حذف میشود، مثلاً در انگلستان شما باید یا از حزب کارگر باشی یا محافظه کار یا در آمریکا باید در لباس جمهوریخواهی فعالیت کنی یا در صف دموکراتها ولی در ایران شگفتیهای سیاسی خلق میشود.
پایان پیام/ ت 2