اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

زنجان

بازگویی گوشه‌ای از جنایات کوموله در کردستان/بازجو روی پوشه‌ام نوشت«پاسدار اعدام»!

گروهک کوموله به هیچ مسلک و دینی قائل نبودند، افراد این حزب کثیف دست به هر جنایتی که فکرش را بکنید می‌زدند. هر روز ما را جابه‌جا می‌کردند، در جابه‌جایی‌ها، وارد خانه مردم محلی می‌شدند و هر آنچه که داشتند را می‌خوردند و هر غلطی که می‌خواستند، می‌کردند.

بازگویی گوشه‌ای از جنایات کوموله در کردستان/بازجو روی پوشه‌ام نوشت«پاسدار اعدام»!

به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان_ سهیلا محمدی، حوادث اخیر کشور به ویژه فعالیت گروهک‌های بدنام که به مدد فراموشکاری انسان، این روزها برای خود علم و کتل برپا کرده و ادعاهای بزرگ‌تر از حد خود را برای تجزیه ایران عزیز مطرح‌ می‌کنند ما را بر آن داشت که به سراغ یکی از زخم‌خوردهای این گروهک‌ها برویم و ساعتی پای حرف وی در مورد عملکرد و نوع نگرش آن‌ها به انسان و انسانیت و زندگی بنشینیم، اسیری که 6 ماه زندانی گروهک کومله بود و با توجه به مشاهدات خود، گروهک‌ها را فاقد انسانیت می‌داند و بر لزوم آگاهی‌بخشی به مردم به ویژه نسل جوان تاکید می‌کند.

این اسیر کوموله و رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه کوموله به هیچ چیز اعتقادی ندارد، این گروه را یک گروه ظالم و ستمگر که بویی از اصول اولیه انسانیت نبرده می‌داند.

 

فارس: خودتان را معرفی کنید

محمدرضا محمدی متولد سال 1340 در یکی از روستاهای بیجار هستم، در سال 1361 عضو سپاه بیجار شدم و در مقاطع مختلف در جبهه‌های حق علیه باطل از جمله عملیلات مرصاد حضور داشتم.

در جای جای کردستان حضور داشتم و به دفاع از میهن اسلامی پرداختم و با گروه‌های مختلف که در کنار صدام علیه کشورمان لشگرکشی کرده بودند، مبارزه کرده‌ام.

ظاهرا شما اسیر گروه کوموله بودید توضیح می‌دهید چطور اسیر شدید؟

 30 مفر بودیم که در پل عباس‌آباد بین سنندج و دیواندره به کمین گروهک کوموله افتادیم و با لباس شخصی در خودروی شخصی و بدون اسلحه دستگیر شدیم.

با وجود تلاش‌های انجام شده برای رهایی بعد از دو ساعت پیاده‌روی در برف و سرما در روستای سنگ سفید، ما را به صف کردند و بعد از تحمل مشقات فراوان ما را در یک مسجد جا دادند تا از سرما در امان باشیم.

من که در آن زمان شناخت کاملی  از کومله نداشتم، بر اساس آنچه که دیدم و لمس کردم می‌توانم بگویم 80 درصد اعضای کومله بی‌سواد و اجیر شده بودند که اعتقادی هم به خدا ندارند، کومله حتی اساسنامه فعالیت هم ندارد از این روست که اقدام به کشتار و دستگیری افراد حتی اهالی منطقه می‌کردند و بدون هیچ دلیل خاصی دست به جنایت می‌زدند.

گروه کوموله بعد از مدتی ما را به زندانی منتقل کردند که در آن جا از بچه‌های اصفهان هم زیاد بودند، محسن نامی هم بود که مرا به ندادن اطلاعات و در واقع سکوت دعوت کرد و من هیچ وقت نگفتم که چه کاره‌ام، تا مرحله آزادی پیش رفتم،چرا که آنها فکر می‌کردند من فقط سربازم، در مرحله آزادی بودم که فرد همراه من، بعد از کتک خوردن و شکنجه‌های فراوان مرا لو داد و آنها اجازه آزادی را نداند.

مرا برای بازجویی که بردند از من پرسید پاسداری، گفتم نه شما فکر می‌کنید، سربازم، سرباز سپاهم، یادم هست، بازجوی من در پوشه سبزی که داشت نوشت «پاسدار اعدام».

شکنجه روحی زیادی را بر ما وارد می‌کردند، همان محسن می‌گفت، گوش نکن، اینها اذیت می‌کنند و با کسی حرف نزن و در واقع اعتماد نکن و این امر باعث شد تا آنها نتوانند از من اعترافی بگیرند.

هفت روز پیاده راه رفتیم و بعد از یک هفته که مرتب ما را جابه‌جا می‌کردند، به جایی رسیدیم که گفتند، احتمالا نزدیک بانه است، همه را یکجا جمع کردند، حدود 100 نفر بودیم که اصطلاحا به ما می‌گفتند که بوی نفت می‌دهید، یعنی اینکه اعدامی هستید که با توجه به روحیه رایج در بین رزمندگان این وضع را به خوبی تحمل می‌کردیم و اجازه نمی‌دادیم آنها بتوانند به خواسته خود برسند.

یک شیرازی هم همراه ما بود که بسیار با روحیه بود به بچه‌ها روحیه می‌داد و اجازه نمی‌داد اقدامات کوموله روحیه اسرا را از بین ببرند.

فارس: اعضای حزب کومله را چه طور دیدید؟

گروهک کوموله به هیچ مسلک و دینی قائل نبودند، افراد این حزب کثیف دست به هر جنایتی که فکرش را بکنید می‌زدند. هر روز ما را جابه‌جا می‌کردند، در جابه‌جایی‌ها، وارد خانه مردم محلی می‌شدند و هر آنچه که داشتند را می‌خوردند و هر غلطی که می‌خواستند، می‌کردند.

در یک مورد من به محافظم که وارد یک خانه‌ای برای غذا خوردن شدیم، گفتم که اینها چیزی برای خوردن ندارند به چه حقی وارد خانه آنها شده‌ای و از دارایی این افراد استفاده می‌کنی که گفت شما نخور و من هم واقعا نخوردم.

حضور افراد کومله برای مردم منطقه شکنجه روحی بود و مردم از آن‌ها ناراضی بودند، ولی نمی‌توانستند بیان کنند چرا که همه زندگی آن‌ها به خطر می‌افتاد دست به کشتار و غارت مردم منطقه می‌زدند و هر کاری که دلشان می‌خواست با مخالفین خود می‌کردند. اعضای حزب کومله و دیگر گروه‌های سیاسی حاضر در منطقه به واقع با مردم بد رفتار می‌کردند و با این اوضاع ادعای تشکیل حکومت هم داشتند! 

من 6 ماه اسیر آنها بودم، انواع شکنجه‌های روحی را در این مدت متحمل شدم آنها خیلی تلاش کردند از من اعتراف بگیرند، حتی من 6 ماه حمام نکرده بودم، یکبار مرا برای شستشو و حمام بردند به چهل چشمه کردستان، آب آنقدر سرد بود که نمی‌توانستم حتی دستم را به آب بزنم، برای همین بدون اینکه خودم را بشویم، برگشتم.

اصلا حقوق بشر و سازمان ملل برای کوموله، دموکرات معنی نداشت، آزادگانی که در عراق اسیر بودند گاها و عده ای حداقل شرایط بهتری نسبت به ما داشتند، چرا که سازمان ملل ورود می‌کرد در حالیکه اعضای حزب کومله به هیچ چیز و هیچ کس اعتقادی نداشتند و در واقع با ما مانند دزدها عمل رفتار می‌کردند.

 

فارس: وضعیت خودتان در دوران اسارت چه طور بود؟

 من این موضوع را بارها به آزادگان می‌گویم که شما تصور آنچه که ما کشیدیم را هم نمی‌توانید بکنید و آنچه که ما را حفظ کرده روحیه بود که در مجاورت با دیگر رزمندگان به دست آمده بود و پایه اعتقادی ما به خدا موجب ایستادگی‌مان شد.

به اسرا گفتند که برای خانواده‌هایتان نامه بنویسید، من هیچ کس را پیدا نکردم برایش نامه بنویسم چون جرات نداشتم، برادر بزرگ من پاسدار بود و اگر متوجه می‌شدند، او سپاهی حتما مرا اعدام می‌کردند، در نهایت برای برادر کوچکم که دانش‌آموز بود به آدرس مدرسه‌اش نامه نوشتم.

به خانواده‌ام نوشته بودند پول بیاورید تا اسیرتان را آزاد کنیم، در سال 62 پدرم 300 هزار تومان جمع کرد و برادرم با واسطه پول را آورد و مرا تحویل گرفت. شاید در آن زمان با آن پول می‌شد در بهترین نقطه شهر زنجان دو واحد مسکونی خرید.

 

مرگ به زندگی در زیر لوای گروهک‌ها شرف دارد

عرض من این است که اعضای حزب کومله هیچ مسلک و دینی را قائل نیستند و در واقع حیف است که روی منافقین، کومله و ... نام گروه را بگذاریم، بدون اغماض می‌گویم که این افراد کثیف‌ترین انسان‌ها هستند و مرگ به زندگی در زیر لوای حکومت این افراد شرف دارد.

فارس: نوع شکنجه‌های آنها چه جوری بود؟

آنها با حرف ما را ترور می‌کردند، شبانه روی سرمان تیر می‌زدند، اگر اطلاعاتی به دست می‌آوردند در کشتن اسرا تعارف نداشتند و در واقع باید به صورت جدی مراقبت می‌کردیم و هیچ حرفی نمی‌زدیم. آنها ما را روزی یک دفعه، برای امور روزانه یعنی رفع نیاز بیرون می‌بردند و دیگر هیچ.

من بارها گفتم، وضعیت نیروهای سپاهی در اسارت حزب کومله غیر قابل تصور و در برخی مواقع غیر قابل بیان است و با هیچ گروهی به مانند آن‌ها برخورد نشد، کما اینکه هم‌بندی من که پاسدار بود، لو رفت یک شب تا صبح آنقدر کتک خورده بود که نمی‌توانم، تشریح کنم.

اگر گروهی بخواهد اموری را اداره کند باید یک پایه، مرامنامه و یا همان اساسنامه داشته باشد و چون این افراد هیچ اعتقادی ندارند با تفنگ و اسلحه امور را اداره خواهند کرد، چرا که به معنی واقعی خونخوار هستند.

در واقع این گروهک‌ها، یعنی خونخوار، نمی‌شود همه چیز را بیان کرد این افراد با ورود به خانه مردم، همه امور زندگی را در معرض خطر قرار می‌دادند و...

باید مردم و جوانان را با جنایات آنها آگاه کرد، چرا که اغلب مردم از اهداف و عملکرد گروه‌ها و گروهک‌ها اطلاعی ندارند و در واقع متوجه نیستند که باید نسبت به آگاهی‌بخشی جوانان اقدام کرد.

من در عملیات مرصاد شاهد عملکرد گروهک منافقین بودم که به هیچ چیز و هیچ کس رحم نمی‌کردند و به راحتی افراد را جزغاله می‌کردند، چرا که هیچ ارزشی برای انسان قائل نبوده و نیستند و تا در بین آنها نباشید متوجه نخواهید شد که آنها چگونه عمل می‌کنند و چه جنایت‌هایی را به راحتی آب خوردن انجام می‌دهند.

مردم از حجم جنایات این گروه‌ها خبر ندارند و تاریخ در مورد عملکرد آن‌ها خواهد نوشت و مردم به ویژه جوانان باید توجیه شوند که این گروه‌ها به هیچ وجه دلشان برای ما نمی‌سوزد و فقط دنبال سیطره و مسلط شدن بر ما هستند.

انتهای پیام/73004

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول