به گزارش خبرگزاری فارس از قم، شهید حسین احمدی قلعه بالا فرزند غفار متولد اول خرداد 1342 بود که در تاریخ 26 بهمن 1364 در عملیات ظفرمند والفجر 8 به شهادت رسید. در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه زندهاند و نزد خدایشان روزی میخورند.
به نام خدای متعال. به نام خدایی که جهان هستی از اوست ما از اوئیم و به سوی او در حرکتیم . پروردگارا وصیتم را با نام تو آغاز میکنم چون بنده توام و تو خالق منی. ای خدای یکتای بی همتا ! بنده را جزو مومنین قرار بده که مورد لطف تواند و از یاری تو برخوردارند.
خدایا حال که این توفیق را نصیبم نمودی و در صف سربازان این جبهه حق قرار دادی کمک کن تا بر نفس خویش پیروز شوم و طبق حدیثی از امام جواد(ع) «من اطاع هواه اعطی عدوه مناه» کسی که از هوای نفس خود اطاعت کند آرزوهای دشمن را برآورده است.
بار خدایا قرار بده مرا از لشکر خود، زیرا سپاه تو پیروزند. خدایا شاهد باش که من بر اساس رسالت و مسئولیتی که در برابر انقلاب اسلامی که خونبهای هزاران شهید و مجروح است به جنوب کشور رفتهام و به جنگ علیه دشمنان خدا پرداختهام و این یک فریضه است و بر همه واجب است که از انقلاب پاسداری کنند چه در میدان نبرد و چه در پشت جبهه.
در حین پاسداری باید از خود مقاومت نشان داد آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان به خدا آوردهایم رهایشان کنند و به این دعوی هیچ امتحانشان نکنند و ما این امت را به امتحان و آزمایش آوردیم. تا خدا راستگویان را از دروغگویان سوا کند و مقام منافق و مومن را از هم جدا کند.
به پدر و مادر و برادران بگوئید که به اینجا آمدم زیرا به چشم دیدم که اینها را سازمانها به تباهی کشیدهاند و نه تنها در کسی فرهنگی نگذاشته اند بلکه انحرافات دیگری به آنها آموختهاند.
اینک این یک امتحان است و گویا این آیات قران همین امروز برای این مردم نازل شده است و این همه مشکلات اعم از وضع اقتصادی مشکلات سیاسی جنگ شهادت عزیزانمان گریبانگیر ملت شده و اینها همه خواست خداست که میخواهد بندهاش را در معرض این مصیبتها قرار دهد و او را بیازماید.
وصیت دیگر من به دوستانم و جوانان، اسلام به شما و خون شما جوانان نیاز دارد و این شما هستید که با خون خود درخت اسلام را یاری میکنید و با مشت محکم بر دهان ابر قدرتهای زورگو بزنید.
دوستان عزیز میخواهم بعد از شما به کسی بدهکاری نداشته باشم چنانچه از شما کسی هست که از من چیزی میخواهد آنرا از خانواده من وصول کند. راه شهدا را ادامه دهید و امام را یاری کنید.
ای خواهران و برادران وظیفه شماست که خون شهدا را پاس بدارید و نگذارید شور و غوغای انقلاب رو به سردی گراید. بیایید با افشای نیرنگهای منافقین و با حمایت بی دریغ خود از امام و ولایت فقیه، امپریالیسم شرق و غرب را بر سر جای خود بنشانید.
شما مسئول لحظه به لحظه زندگی و جامعه خودتان هستید نگذارید این لحظهها بیهوده از بین برود. چرا که کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته .
بارالها من بندهای ذلیل و خوار بیش نیستم چه طور مردی به آن بزرگی و عظمت میگوید من دست و بازوی شما رزمندگان را میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم. وای بر من، ای خدا الان که این وصیتنامه را مینویسم تو میدانی چه میخواهم بگویم. خود از کردار من با خبری.
خدایا قلبم شرم میآورد آنها را روی کاغذ بیاورم خدایا مگر ما پاسداران چه هستیم که امام این گونه خطاب به ما میگوید: ای کاش من هم یک پاسدار بودم.
ای وای بر ما اگر به وظیفه خود عمل نکنیم، یک وصیت هم به امت شهیدپرور ایران، البته من کسی نیستم که برای شما مردم غیور چیزی بنویسم. فقط از اطاعت رهبری انقلاب این نایب امام زمان این فرزند زهرا(س) این امید مستضعفان جهان و این فرزند امام حسین (ع) دست برندارید.
بر حفظ وحدت و اتحاد بکوشید که این همان اطاعت از رهبری و وحدت بین مردم ضامن تداوم و گسترش انقلاب است و طبق آیه قرآن که میفرماید: و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا . دیگر اینکه نماز جمعه این نماز دشمنشکن را ترک نکنید .
در آخر وصیتی دارم به پدر و مادرم و برادر و خواهرم . کشته شدن مرا با صبر تحمل کنید شهادت دریچه آزادی من از دنیا است. شهادت ، شهادت، منتهای حرکت یک مسلمان است. شهادت شهادت نهایت آرزوی مشتاقان و عاشقان است.
طبق آیه قرآن که می فرماید: ربنا افرغ علینا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین. در امیدم که اولین آرزوی من شهادت است و من خودم این راه را انتخاب کردهام و اگر خدا قبول کند من شهادت در راه اسلام عزیز را افتخار میدانم و این سعادت ابدی را از خدای یکتا و مهربان خواستارم.
والدین عزیزم مرا حلال کنید و از شما عاجزانه میخواهم که برای من نا را حت نباشید که هر چه ناراحت باشید مرا شکنجه و آزار کردهاید.
برگزاری ختم من را خیلی ساده در نظر بگیرید. آرزوی من در دنیا این بود که خدا مرا ببخشد و همه اقوام و دوستان و همسایگان مرا حلال کنید.
رفقایی که با هم نان و نمک خوردیم مرا حلال کنید. وصیت آخر به پدر و مادرم پدرجان شاید این آخرین سلام و صحبتم با شما باشد پدرجان خوشحالم از اینکه در راهی قدم برداشتهام که به حقانیت آن کاملا اطمینان دارم و خوشم از اینکه به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین ابن علی(ع) که از کربلای خوزستان ایران برخاسته، لبیک گفتهام و خون ناقابلم را برای برقراری اسلام و قرآن هدیه میکنم.
مادرم بگذار تاریکی خانهات را با شهادتم روشن کنم. درد هر تیر و ترکش را تحمل میکنم اما اندوه حقیقی را هرگز . سنگر این خانه محقر و زیبا به زیبائی ایمان، خانهای کوچک و با عظمت،کوچکی قبر با عظمت آسمان.
مادرجان شما باید زینب (س) را الگوی خود قرار دهی و صبر و ایثار را از او بیاموزید . جامه سیاه مپوش مادر شهادت تولد من است. اگر میدانستی این دنیا چقدر کوچک است اکنون به انتظار مرگ میماندی.
تو خواهرم باید از زینب(س) درس بگیری و او را نمونه و الگوی خود قرار دهی. خدایا بر من ببخش که جز با جاری کردن خون ناچیزم نمیتوانم رضای تو را جلب کنم. هر چه داریم امانتی است که خدا به ما عنایت فرموده است. پدر جان فقط سه ماه برایم روزه بگیرید که بدهکارم .
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. ومن الله التوفیق.
انتهای پیام / 78032/ ت 35