خبرگزاری فارس؛ یادداشت- حسین محمدی اصل: وقتی فتنه اخیر را با دقت بیشتری رصد میکنیم، به مسئله مهمی میرسیم که همانا توسعه شکاف اجتماعی به گسلهای سختترمیم است. اینک و پس از گذشت سالهای متمادی، گفتمان مقابل جمهوری اسلامی ایران، با توسعه شکافهای قدیمی در جامعه ایرانی، آنقدر آتش تهیه مجازی ریخته است که نسل جدید هرگز خود را در گرو وجدان جمعی و نیازمند گفتوگو نمیبیند. نسلی که با اینترنت بار آمده و حقانیت ماجراها را به بازنماییهای مجازی داده است، با توجه به روحیه کنشگر خود، به هیجانها دامن میزند و حقیقت را در پس تصاویر ذهنش و منبعث از دادهپردازیهای مجازی دنبال میکند، نه واقعیتهایی که در کف میدان رقم میخورد. با این اوصاف هرچه جلوتر برویم، بیشتر به ما اثبات میشود که گویا قرار است در آینده، اساس تحولات اجتماعی، از میدان جنگ روایتهای حقیقی و مجازی، به خیابانها و حتی پای صندوقهای رأی بیاید. چنانکه دشمن در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۶ بازی «دیو و دلبر» رسانهای بهراه انداخت و البته هدفش رأیآوردن کسی نبود، بلکه میخواست قدرت روایت در تغییر محاسبات سیاسی حاکمیتها را از راه دور محک بزند. اغتشاشات اخیر نیز ریشه در پروژهای دارد که گردانندگان آن یک روز عراق را بهدنبال سلاح اتمی خیالی بهخاکوخون میکشند و روز دیگر در ایران بهدنبال جوانان و شهروندانی میگردند که زمینخوردنشان بهمنزله درگیری با نیروهای امنیتی است!
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که تجربه اغتشاشات اخیر و نحوه اثرپذیری مخاطبان رسانههای فرصتطلب، کنشگری را در گرو رسانههای دیداری یافته است. از همین رو عجیب نیست اگر از این تاریخ به بعد تا مدتهای مدید، کلیت فرایند اقناع و عملیات روانی علیه ملت ایران با ساخت و انتشار فیلم در فضای مجازی همراه باشد. در چنین شرایطی، مخاطب با فریمهای پانزدهثانیهای از فیلمهایی که شاید از دهها زاویه ضبط شده باشند، بهسرعت تحریک و تهییج و اقناع میشود و در نهایت بهعنوان یک کنشگر عملیاتی به خیابان میآید و اقدام به تخریب و تضعیف امنیت عمومی میکند.
امروز کسانی که ماشین جنگ ادارکی و شناختی را علیه جمهوری اسلامی ایران راهبری میکنند، از وجود سه عنصر برجسته در شبکه آشوبگران سازماندهیشده در برخی نقاط کشور مطمئناند؛ «فقدان عقلانیت»، «بیهویتی» و «خلأ خانواده» سه حوزهای هستند که رسانهها و شبکههای معاند روی آن سرمایهگذاری کرده و با تکیه بر آن توانستهاند سطح آگاهی مخاطبان بهویژه جوانان را تا آنجا تنزل بدهند که بتوانند روی استمرار تهییج و کنشگری آنها حساب باز کنند.
فقدان عقلانیت آنجا آشکارتر میشود که میبینیم این نسل برآمده از تربیت مجازیِ متأثر از ضعف تحصیل در دوران کرونا و بهشدت آسیبدیده از کمکاریهای تربیتی در عرصه آموزشوپرورش است.
همچنین طی دو دهه اخیر بهعلت رشد ناهنجاریهای اجتماعی و الگوسازیهای نادرست داخلی و افزایش چشمگیر میل به سبک زندگی خارجی، در جامعه شاهد ظهور و بروز گروههایی هستیم که در کمال بیگانگی با فرهنگ و قانون کشور، «ضدفرهنگ»ها را میپذیرند. این آنارشیگرایی وقتی آشکارتر میشود که یک چهره سینمایی مشهور زن تغییر جنسیت میدهد یا یک فیلمساز با برچسب «یاغی» بهپیشواز نسل جدید میرود و میکوشد چهره کثیف یک مجرم را با کاور قهرماندوستی بپوشاند.
خلأ خانواده را نیز بهسادگی میتوان از فرارکردن عصیانگرانه دونفری اغتشاشگران دریافت. دختر و پسری که در ساعات پایانی شب، بدون آنکه مشخص باشد در خیابانهای تاریک بهدنبال چه میگردند، با سنگپرانی به نیروی انتظامی و آتشپرانی به مردم بیگناه، در کوچهپسکوچهها فریاد میزنند و فرار میکنند. وجود بحران وقتی ملموستر میشود که بدانیم در همان ساعتی که این دختر و پسر جوان در حال شهرآشوبی هستند، عدهای در خانه هستند و میگویند مگر این جماعت خانواده ندارند که این موقع شب بهجای حضور در کانون گرم خانواده، با اغتشاشها خانهای را خراب میکنند؟
راهکاری که نویسنده پیشنهاد میکند، همان نسخه قدیمی است که «بهترین درمان تجویز پادزهر است.» پادزهر چنین وضعی، کوشش همهجانبه برای روایت درست از وضعیت حقیقی ایران امروز در راستای تحکیم بنیان خانواده در طوفان جنگ روایتهاست. جنگ روایتها غایت نبرد حق و باطل در میدانی است که پیروز آن سرنوشت بشریت را تعیین خواهد کرد.
پایان پیام/