خبرگزاری فارس - یادداشت - علیرضا معاف: فتنه یک ماه اخیر از جهت فتنه شناسی و از حیث فتنه پژوهی شباهتهای جدی به همه فتنه های سالهای 58، 78، 88، 96 و 98 دارد. و در عین حال تمایزات و تفاوتهایی به دلیل تاثیرات فزاینده فضای مجازی در زیست سیاسی و اجتماعی مردم دارد. با وجود آنکه بسیاری از نقاط کشور آرام است و اکثریت قریب به اتفاق مردم مرز خود را از آشوبگران و اغتشاشگران و فتنه انگیزان جدا کرده اند اما تعداد کمی به برخی حرکتهای خیابانی و اغتشاشات میدانی روی آورده اند و این روزها فضای رسانه ها و شبکه های اجتماعی در فضای مجازی مملوء از اخبار و تحلیلهای مربوط به اغتشاشات و وقایع پیرامون فوت خانم مهسا امینی است. بسترهایی مانند توئیتر و اینستاگرام علنا تبدیل به میدان هدایت و مدیریت آشوب و اغتشاش شده اند. در عین حال مخالفان جمهوری اسلامی مدام از اعتراض، حق اعتراض و نقد و مخالفت با سیاستهای نظام می گویند و در مقام تحلیل و سخن، خود را جدای از آشوب و اغتشاش نشان می دهند؛ هرچند هیچ مرزبندی روشنی بین نقد و اعتراض و آشوب و اغتشاشی که در خیابانها اتفاق می افتد ارائه نمی دهند.
در این بین سخنان حکیمانه، هوشمندانه و دقیق رهبر انقلاب که حاوی نکات مهم و راهگشایی بود، در مورد تفاوت اعتراض و اغتشاش و نحوه مواجهه حکومت با هر یک از اینها نیز راهکارها و راهبردهای روشنی را در بر داشت.
رهبر حکیم انقلاب فرمودند: «در این حادثهای که پیش آمد، دختر جوانی درگذشت؛ خب حادثهی تلخی بود، دل ما هم سوخت، ولی واکنش به این حادثه بدون اینکه تحقیقی شده باشد، بدون اینکه هیچ گونه امر مسلّمی وجود داشته باشد، این نبود که یک عدّهای بیایند خیابان را ناامن کنند، ناامنی را برای مردم به وجود بیاورند، امنیّت را به هم بزنند، قرآن را آتش بزنند، حجاب از روی سر زن محجّبه بکشند، مسجد و حسینیّه را به آتش بکشند، بانک را به آتش بکشند، ماشینهای مردم را آتش بزنند. واکنش به یک قضیّهای که حالا تأسّفآور هم هست، موجب نمیشود که یک چنین حرکاتی انجام بگیرد؛ این حرکات عادّی نبود، طبیعی نبود. این اغتشاش برنامهریزی داشت؛ این اغتشاش برنامهریزیشده بود. اگر قضیّه این دختر جوان هم نبود، یک بهانهی دیگری درست میکردند برای اینکه امسال در اوّل مهر به دلیلی که عرض خواهم کرد، در کشور ناامنی درست کنند، اغتشاش درست کنند. چه کسی این را برنامهریزی کرده؟ بنده بصراحت میگویم این برنامهریزی کار آمریکا، کار رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است؛ نشستهاند برنامهریزی کردهاند. عَمَله و مزدوران و حقوقبگیران آنها، بعضی از ایرانیهای خائن هم که در بیرون از کشور هستند، به اینها کمک کردند.»
در اینجا رهبر انقلاب از وجود دست خارجی و برنامه ریزی شده بودن اغتشاشات سخن می گویند و درا دامه مصادیق و استدلالاتی برای این سخن خود بیان می کنند که نشان می دهد، مساله اعتراض مطرح نیست. اما در عین حال ایشان همین اغتشاشگران را هم تفکیک می کنند. «این کسانی که در خیابان فساد و تخریب میکنند و کردند، اینها همه یک حکم ندارند. بعضی از اینها جوانان و نوجوانانی هستند که هیجان ناشی از ملاحظهی فرض کنید که فلان برنامهی اینترنتی اینها را به خیابان میکشاند؛ هیجانیاند، احساساتیاند، احساساتی میشوند میآیند. البتّه همه اینها، در مجموع، عدّهی بسیار کمی هستند در مقابل ملّت ایران و در مقابل جوانان مؤمن و غیور ایران اسلامی؛ لکن همینهایی که هستند، یک عدّهشان کسانی هستند که آنها را احساسات و هیجان به خیابان میکشاند؛ مشکل اینها را با یک تنبیهی میشود حل کرد؛ یعنی هدایتشان کرد و تفهیم کرد که اشتباه میکنند؛ لکن بعضی از اینها این جور نیستند؛ بعضی از اینها بازماندههای عناصرِ ضربتخوردهی چهل سالِ گذشته هستند: منافقین، تجزیهطلبها، بقایای رژیم منحوس پهلوی، خانوادههای ساواکیهای مطرود و منفور که بیانیّهی اخیر وزارت اطّلاعات تا حدود زیادی برخی از این مطالب را روشن کرد؛ البتّه مطالب بیشتری هم وجود دارد. قوّهی قضائیّه بایستی اینها را به میزان مشارکتشان در تخریب و ضربهی به امنیّت خیابانها محاکمه کند و برایشان مجازات معیّن کند.»
در نگاه حکومت اسلامی، مرز دقیقی بین اعتراض و اغتشاش و آشوب وجود دارد و نشانه های روشنی در واقعیت میدانی هست که مشخص می کند تجمعی اعتراضی است یا آشوبگرانه؛ حاضران مردم هستند یا جماعتی اغتشاشگر که با برنامه قبلی در خیابان حضور پیدا کرده اند.
برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، در جمهوری اسلامی حتی مدل مواجهه حکومت و دستگاه انتظامی و قضایی با طیفهای مختلف اغتشاشگران متفاوت است؛ مثلا بسیاری از بازداشت شده های در متن آشوب و اغتشاش در همان ساعات اولیه و قبل از انتقال به نهادهای مربوطه، ازاد می شوند؛ چرا که با یک پرسش و پاسخ ساده مشخص می شود فرد بازداشت شده، از روی هیجان و احساس وارد بازی دشمن شده یا با برنامه قبلی آمده است. در بسیاری از موارد که فیلمهای آن در فضای مجازی هم منتشر شده، ماموران انتظامی با حاضران صحبت می کنند و ضمن دعوت به آرامش و گفتگو، مردم عادی، افراد هیجان زده و احساساتی، جوانان و نوجوانان و رهگذر را دعوت می کنند به کناره گیری از جمعیت معترض یا آشوبگر. در هر حال شیوه مواجهه حکومت اسلامی با اعتراض و اغتشاش قطعا متفاوت است؛ هر چقدر در برخورد با اعتراض سعه صدر وجود دارد در مواجهه با اغتشاش و آشوب، قاطعیت و صلابت بروز خواهد یافت.
یک هفته قبل نیز آیت الله رئیسی در مصاحبه تلویزیونی خود سخنانی درباره حق اعتراض و مرز و تفاوت بین اعتراض و اغتشاش بیان کرد؛ البته سخنان رئیس جمهور بهانه ای شد برای مخالفان و جماعتی از اصلاح طلبان تا با خلط مبحث و مغالطه، برخورد با اغتشاشگران و آشوبگران توسط نیروهای انتظامی را در تعارض با سخن رئیس جمهور مبنی بر به رسمیت شناختن حق اعتراض مردم به تصویر بکشند.
آیت الله رئیسی در بخشی از گفتگوی زنده تلویزیونی با مردم گفت:
«چه اشکالی دارد برای گفتوگو، نقد و حتی اعتراض نسبت به یک تصمیم مراکزی را قرار دهیم که نسبت به برخی تصمیمات و روشها نقد و اعتراض شود؟ این مسئله میتواند به ارتقای کار کمک کند و این موضوع در قانون اساسی جایگاه دارد و شنیدن نقد و حتی اعتراض میتواند به ارتقای کار کمک کند. نکته بعدی این است که باید حد فاصل بین اعتراض و اغتشاش مشخص شود؛ اعتراض و سخن مخالف اشکالی ندارد و باید شنیده شود اما اغتشاش، بههمریختنِ امنیت کشور، ایجاد هرج و مرج و تعرض به جان و مال مردم است که در هیچ جای دنیا قابل قبول نیست. امروز پلیس، سپاه و بسیج مدافع امنیت کشور هستند که شیرینترین سرمایه خود یعنی جانشان را کف دست گرفتند تا امنیت را حفظ کنند؛ اینان جزو خودِ مردم هستند. خط قرمز جمهوری اسلامی ایران، امنیت جان و مال مردم است و نمیشود نسبت به جان و مال مردم اجازه تعدی داد تا افرادی با اغتشاش جامعه را بههم بزنند؛ هیچکسی از آحاد مردم این را اجازه نمیدهد.»
به همین مناسبت در اینجا به شیوه مواجهه و برخورد با اعتراض و اغتشاش و مرزبندی بین آنها با توجه به آیات قرآن، سیره امیرالمومنین و سیره امامین انقلاب اشاره خواهیم کرد.
اغتشاش یعنی بغی و محاربه!
طبق آیات قرآن کریم هر فرد و جریانی که علناً و عملاً وارد فاز «براندازی» نظام اسلامی شوند و امنیت جامعه اسلامی را خدشه دار نمایند، «باغی» و «محارب» محسوب شده و برخورد با آنان نیز طبق احکام «بغی» و «محاربه» خواهد بود.
برای روشن شدن حکم قرآن درباره منافقان محارب و اهل بغی، بررسی دو آیه شریفه ضروری است.
أ. آیه بغی
طبق آیات شریفه قرآن کریم، اصل در میان مؤمنان، برادری و اتحاد برادرانه است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛ مؤمنان برادر یکدیگرند، بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید، و تقواى الهى پیشه کنید تا مشمول رحمت او شوید» (حجرات: 10). و هرکس با برکشیدن سلاح این «اتحاد» را تبدیل به «تفرقه» نماید و امنیت جامعه اسلامی را مخدوش نماید، «باغی» بوده و باید با او برخورد سخت صورت گیرد:
«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، در میان آنها صلح برقرار سازید؛ و اگر یکى از آنان بر دیگرى تجاوز کند با گروه ظالم پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، آنگاه در میان آن دو برطبق عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالتپیشهگان را دوست دارد.» (حجرات: 9)
«بغی» به معنای «طلب توأم با تجـاوز از حد» است. این معنی با مطلق «تجاوز» قابل جمع اسـت، چون «تجاوز» از «طلب» جدا نیست؛ و هرجا کـه «تجاوز» هست، «طلب» نیز هست. بنابراین این فعل در مواقعى بکار مىرود که انسان در طلب و خواستن چیزی زیاده روی کند. برخی نیز آن را «تعدّی» و هرچیزی که از حد خود تجاوز کند، معنا کرده اند. برخی از مفسران نیز آن را به «ظلم و تعدی بدون حق» معنا کرده اند.
فقهای شیعه با استناد به این آیه شریفه معتقدند هرکس بر علیه امام عادل یا امام معصوم(ع) خروج کند، «باغی» و جهاد با او «واجب» است.
همچنین باید گفت از اطلاق آیات و روایات در این زمینه اینگونه برداشت می شود که احکام بغی، اختصاصی به زمان حضور معصوم(ع) ندارد و شامل زمان غیبت که نواب خاص و عام امام(ع) حضور دارند نیز می شود. زیرا اگر در عصر غیبت، فقیه و نائب امام(ع) نتواند با باغیان برخورد نماید و آنان را طبق موازین اسلامی مجازات کند، آنان اساس نظام عدل اسلامی را متزلزل می سازند و در نظام اسلامی هرج و مرج به وجود خواهند آورد.
بنابراین، منافق یا بیماردل یا هر گروه دیگری، زمانی که علناً و عملاً با اختلال در امنیت جامعه اسلامی بر علیه امام جامعه خروج نماید، «باغی» محسوب شده و مستحق مجازات های سنگینی هستند که در شرع مقدّس اسلام برای آنان در نظر گرفته شده است.
عبارت «فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی» در این آیه شریفه، به روشنی گویای برخورد سخت با «اهل بغی» است. علاوه بر آنکه منظور از «اصلاح توأم با عدل» در عبارت «فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ»، که مربوط به زمان پس از قتال با اهل بغی می باشد نیز چیزی جز اجرای احکام الهی درباره اهل بغی و بازگرداندن حق کسانی که به ناحق به آنها تجاوز شده است، نمی باشد.
ب. آیه محاربه
خداوند متعال در آیه ای دیگر از قرآن کریم، درباره حکم کسانی که در جامعه اسلامی به محاربه با نظام اسلامی می پردازند می فرماید:
«إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ؛ کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مىکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت، مجازات عظیمى دارند.»(مائده: 33)
مرحوم علامه طباطبایی معتقدند ضمیمه شدن «رسول» بر «الله» در عبارت «الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» نشان دهنده خاص بودن این محاربه است، نه مطلق بودن آن، که مخالفت با تک تک احکام شرعی را شامل می شود؛ و آن محاربه خاص، دشمنى با خدا در خصوص مواردى است که «رسول» نیز در آن دخالتى دارد؛ و آن عملى است که برگشت مىکند به ابطال اثر چیزى که رسول از جانب خداى سبحان بر آن چیز «ولایت» دارد؛ و یکی از اموری که به واسطه «ولایت رسول» گسترش پیدا کرده است، «امنیت عمومی» است
ایشان در ادامه با تحلیل عبارت «وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً»، اینگونه نتیجه می گیرند که مراد از «محاربه» و «افساد» بطورى که از ظاهر آیه بر مىآید «اخلال به امنیت عمومى» است؛ و قهراً شامل آن چاقوکشى نمىشود که به روى فرد معین کشیده شود و او را به تنهایى تهدید کند؛ چون «امنیت عمومى» وقتى خلل مىپذیرد که خوف عمومى و ناامنى جاى امنیت را بگیرد؛ و طبعاً وقتى محارب مىتواند چنین خوفى در جامعه پدید آورد که مردم را با «اسلحه» تهدید به قتل کند؛ و به همین دلیل است که در سنّت، نیز محاربه و فساد در ارض به شمشیر کشیدن و مثل آن تفسیر شده است.
با این تعریف از «محاربه» در آیه شریفه معلوم می شود زمانیکه آشوبگرانی، صریحاً و با دست بردن به سلاح، امنیّت عمومی جامعه را خدشه دار نمایند، «محارب» محسوب شده و طبعاً یکی از احکام سنگین این آیه شریفه برحسب درجه افساد و میزان اختلال در امنیت جامعه که عبارت است از: «قتل»، «اعدام»، «قطع عضو» و «تبعید» برای آنان لازم الإجراست.
سیره امیرالمؤمنین(ع) در برخورد با مخالفان و آشوبگران
1. امام امیرالمؤمنین(ع) در مواجهه با خوارج، تا زمانی که آنان دست به شمشیر نبردند، با سعه صدر با آنان برخورد می نمود، امّا زمانیکه به ایجاد هرج و مرج و ناامنی روی آوردند، با آنان قاطعانه برخورد نمود. ایشان در بیانی خطاب به خوارج می فرمایند:
«لَکُمْ عِنْدَنَا ثَلَاثُ خِصَالٍ: لَا نَمْنَعُکُمْ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ تُصَلُّوا فِیهَا وَ لَا نَمْنَعُکُمُ الْفَیْءَ مَا کَانَتْ أَیْدِیکُمْ مَعَ أَیْدِینَا وَ لَا نَبْدَؤُکُمْ بِحَرْبٍ حَتَّى تَبْدَءُونَا بِهِ؛ ما سه امتیاز به شما (خوارج) مىدهیم: شما را از حضور در مساجد و نماز خواندن (با ما) باز نمی داریم و تا زمانى که دستانتان در دستان ما باشد، سهم شما را از بیتالمال مىدهیم و آغازگر جنگ با شما نخواهیم بود تا زمانی که شما آن را آغاز نکنید.»
حضرت همچنین در بیانی دیگر درباره آنان فرمود:
«اگر ساکت ماندند ما آنها را به حال خود مىگذاریم، اگر سخن گفتند ما با آنها احتجاج خواهیم کرد و اگر بر ما خروج کردند، با آنها به جنگ خواهیم پرداخت.»
2. امام(ع) با وجود اینکه خود از مخالفان سیاستهای عثمان بودند، ولی قتل عثمان توسط معترضین را درست ندانسته و این رفتار را رفتاری از سنخ رفتارهای دوران جاهلیّت دانستند:
«إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِیَّةٍ» (نهج البلاغه؛ خطبه 168)
3- امام(ع) همچنین درباره پیمان شکنی طلحه و زبیر و برخورد با آنان فرمودند، تا زمانیکه آنان وحدت جامعه را درهم نشکنند با آنان مدارا می کنند؛ امّا در غیر اینصورت، برخورد قهرآمیز با آنان خواهند نمود:
«إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِی وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِکُمْ فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَیَالَةِ هَذَا الرَّأْیِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِنَّمَا طَلَبُوا هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَداً لِمَنْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ فَأَرَادُوا رَدَّ الْأُمُورِ عَلَى أَدْبَارِهَا؛ این گروه (فتنه انگیز) به علت خشم بر حکومت من به یکدیگر پیوستهاند و من تا هنگامى که بر اجتماع شما خائف نشوم، صبر و تحمل مىکنم و اگر آنها به این افکار سست و فاسد (و نقشههاى شوم) ادامه دهند، نظام جامعه اسلامى از هم گسیخته خواهد شد (و در چنین شرایطى صبر نخواهم کرد) آنها از روى حسد، نسبت به کسى که خداوند، حکومت را به او بازگردانده به طلب دنیا برخاسته و تصمیم گرفتهاند اوضاع را به عقب برگردانند (و سنّتهاى جاهلى را زنده کنند).» (نهج البلاغه؛ خطبه 169)
4- در ماجرای تعرض بخشی از لشکر معاویه به مرزهای حکومت اسلامی و غارت شهرها، ایشان در خطبه 27 نهج البلاغه مشهور به خطبه جهاد می فرمایند:
«وَ قُلْتُ لَکُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَاللّهِ ما غُزِىَ قَوْمٌ قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا. فَتَواکَلْتُمْ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغاراتُ، وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الاَوْطانُ. وَ هذا اَخُو غامِد وَ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الاْنْبارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسّانَ بْنَ حَسّانَ الْبَکْرِىَّ، وَ اَزالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسالِحِها. وَ لَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ الْمُسْلِمَةِوَ الاْخْرَى الْمُعاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها وَ رِعاثَها، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاّ بِاِلاْسْتِرْجاعِ وَ الاِسْتِرْحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وافِرینَ، ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ، وَلااُریقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ بِهِ عِنْدى جَدیراً.
به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند، به خدا قسم هیچ ملّتی در خانه اش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. اما شما مسئولیت جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یاری یکدیگر برنخاستید تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. این مرد غامدی است که لشکرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بکری را کشت، و مرزبانان شما را از جای خود راند. به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زن مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی راهی نداشته، آن گاه این غارتگران باغنیمت بسیار بازگشته، در حالی که یک نفر از آنها زخمی نشده. و احدی از آنان به قتل نرسیده. اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظر مــن شــایستـه اســت.»
نکته قابل تامل اینکه این روزها در فضای مجازی با اشاره به ماجرای مشهور درآوردن خلخال از پای زن یهودی که حضرت در همین خطبه به آن اشاره فرموده اند، نظام اسلامی را مورد اتهام قرار می دهند! در حالی که اساسا این ماجرا بر اثر یورش و آشوب دشمن اتفاق افتاده و حضرت گلایه می کنند که چرا کسی برخورد نگکرده؟ چرا سکوت کرده اند؟ درست شبیه اتفاقات هولناک و دردناکی که طی روزهای اخیر در برخی خیابانهای کشور از سوی اغتشاشگران علیه زن و دختر مسلمان ایرانی رخ داد.
سیره امامین انقلاب در برخورد با معترضان و آشوبگران
در سیره حضرت امام خمینی(ره) نیز موارد متعددی وجود دارد که ایشان ابتدا به نصیحت و موعظه معترضان و مخالفان می پردازند اما پس از موعظه و نصیحت های فراوان، آنان را «تهدید» به مجازات می کنند. در یک نمونه، ایشان درباره سوءاستفاده آنان از آزادی موجود در نظام اسلامی می فرمایند:
«مردم ایران! بیدار باشید، مسلمین! بیدار باشید، اگر خداى نخواسته خللى واقع بشود در این صف فشرده مسلمین، در این صف فشرده ملت ایران، خطر در پیش است. تفرقه افکن ها را از بین خودتان بیرون کنید. ما نخواهیم گذاشت که این تفرقه افکن ها رشد کنند؛ آنها را در نطفه خفه مىکنیم. «آزادى» غیر از «توطئه» است. آزادى، «آزادى بیان» است؛ هر چه مىخواهند بگویند؛ «توطئه» نکنند؛ آدم کشى نکنند. این آدم کش ها و توطئه گرها را دفن خواهیم کرد.» (صحیفه امام؛ ج 9 ، ص 3 ؛ همچنین: صحیفه امام؛ ج 7، ص 133)
تهدید جریان نفاق در سیره رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد. در یک نمونه، زمانی که جریان نفاق در پوشش فعالیت مطبوعاتی صریحاً مبانی انقلاب و اسلام را زیر سؤال می بردند و در حال زمینه سازی برای براندازی نظام اسلامی بودند، ایشان در سخنانی فرمودند:
«اگر بنا شود که کسانى مردم را به بىایمانى و به شهوات سوق دهند، در این کار آزاد نیستند. این آزادى، آزادىِ خیانت است. اگر قرار شد کسانى بنشینند و توطئه کنند و این توطئه را به شکلى در نوشتهاى منعکس کنند، این «آزادى توطئه» است و مردود است. بنده منتظر مىمانم ببینم که دستگاههاى مسئول چه مىکنند، و إلّا، جلوگیرى از این حرکات موذیانه، کارِ دشوارى نیست. فکر این را هم که «دنیا چه مىگوید» و «روزنامهها و سازمان هاى دنیا چه مىگویند»، هیچوقت ما نکردهایم و نباید بکنیم. ... بنده منتظرِ اجازهى سازمان هاى بینالمللى براى نحوهى ادارهى این کشور نمىمانم و منتظرم دستگاههاى مسئول وزارت ارشاد، دستگاه قضائى و دستگاه امنیتى کار خودشان را بکنند. ببینید این کسانى که در بعضى از این مطبوعاتْ ایمان مردم را هدف گرفتهاند، از جان مردم چه مىخواهند؟ به انقلاب اهانت مىکنند...من یکبار در اوّلِ امسال این هشدار را دادم؛ این هم بارِ دوم است. من با مسئولین، اتمام حجّت مىکنم! مسئولین باید در این مورد اقدام کنند!» (رهبر انقلاب؛ دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 24 / 06 / 1377 )
ایشان همچنین در سخنانی پس از تحلیل توطئه های منافقان در صدر اسلام، جریان نفاق را تهدید کردند که دیگر نمی توانند همچون منافقان صدر اسلام، حوادثی همچون صلح امام حسن(ع) را به نظام اسلامی تحمیل کنند:
«امروز به برکت ملتِ هوشیارى مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیختهاى مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگى مثل انقلاب اسلامى ایران، نه آمریکا و نه بزرگتر از آمریکا، اگر در قدرت هاى مادّى باشد، قادر نیستند حادثهاى مثل حادثهى صلح امام حسن(ع) را بر دنیاى اسلام تحمیل کنند. اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثهى کربلا اتّفاق خواهد افتاد.» (دیدار با جوانان در مصلاى بزرگ تهران، / 02 / 1 1379)
ایشان در ماجرای فتنه سال 88 نیز، فتنه گران را تهدید کردند که مسئولیت هرگونه خشونت و هرج و مرج برعهده آنان است:
«افراط وقتى در جامعه به وجود آمد، هر حرکت افراطى به افراطىگرى دیگران دامن مىزند. اگر نخبگان سیاسى بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا براى اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خون ها و خشونت ها و هرجومرجها، آنهایند... من از همه مىخواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش، روش درستى نیست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئولیت تبعات آن، هرجومرج آن، به عهدهى آنهاست... این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبهى غلطى است. عواقبى هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت...البته اگر کسانى بخواهند راه دیگرى را انتخاب بکنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد.» (خطبه هاى نماز جمعه تهران، / 03 / 1 1388)
رهبر انقلاب همچنین چند ماه پس از این تهدید، و زمانی که فتنه گران به فتنه انگیزی خود ادامه دادند، در بیاناتی پس از اشاره به سیره امیرالمؤمنین(ع) در برخورد با مخالفان و معارضان، به سیره امام خمینی(ره) در این زمینه اشاره کرده و فتنه گران را تهدید به برخورد قضائی نمودند:
«از اول انقلاب در بین همین گروههائى که در دوران پیش از انقلاب و در حوادث سال هاى مبارزات، همه در کنار هم بودیم، اختلاف هائى به وجود آمد. امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) با همهى این اختلافات یکجور برخورد نکرد. همین طور که در روش امیرالمؤمنین عرض کردیم، روش امام (رضوان اللَّه علیه) هم همینجور بود؛ یعنى اول با مدارا، با نصیحت؛ لیکن آن وقتىکه اقتضاء کرد، برخورد کرد. یک گروه مربوط به «دولت موقت» بودند و مشکلات آنها بود؛ یک گروه آن کسانى بودند که علیه لایحهى قصاص آن حرکت را انجام دادند؛ یک گروه حتّى کار را به ترور و درگیرىهاى خیابانى کشیدند؛ با هرکدام از اینها امام یک نحوى برخورد کرد. در سطوح بالاى حکومت هم بود؛ نخستوزیر بود، رئیسجمهور بود، حتّى بعدها در اواخر عمر امام (رضوان اللَّه علیه) در سطوح بالاتر از رئیسجمهور هم بود. امام با کسانى که احساس کردند نمىشود با اینها بیش از آن مدارا کرد، برخورد کردند. همه هم سوابق انقلابى داشتند، سوابق مذهبى داشتند، خیلىشان هم در سطوح بالا بودند؛ لیکن خوب، اینجور شد دیگر؛ این انشعاب ها پیش آمد. بعضى واقعاً با امام درافتادند؛ بعضى نه، اختلاف نظرى هم بود، اما به درگیرى و دعوا و انشعاب و انشقاق نینجامید. بعضى با امام درافتادند و مداراى امام را ندیده گرفتند. امام به همین گروهک منافقین که خواسته بودند بیایند با ایشان ملاقات کنند، پیغام دادند که اگر شما به حق عمل کنید، من مىآیم سراغ شما؛ اگر دست از این کارهاى خلاف بردارید، خود من مىآیم سراغ شما. یعنى امام تا این حد با اینها مدارا کردند و حرف زدند. خوب، وقتى احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتىکه مسئله، مسئلهى رسوخ دادن مبانى غلط در کالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سمِّ مهلک است. آن وقت امام رعایت نکردند، مدارا نکردند؛ برخورد کردند ... اگر کسى با مبانى نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد. ما دربارهى افرادى که به آنها اهانت مىشود، تهمت زده مىشود، مىگوییم اینها حق دفاع دارند؛ خوب، نظام هم همینجور است؛ نظام هم حق دفاع از خودش را دارد. این خطاست که کسى خیال کند چون نظام حاکمیت است و قدرت سیاسى است، نباید دفاع کند؛ بىدفاع بماند؛ در مقابلش هرگونه مخالفتى، معارضهاى، قانونشکنىاى، مرزشکنىاى انجام بگیرد، باید عکسالعمل نشان ندهد؛ این درست نیست؛ هیچ جاى دنیا هم چنین نیست ... بنابراین برخورد با نظام، برخورد با مبانى نظام، ایستادگى و شمشیر کشیدن روى نظام، جواب تند دارد؛ اما نظر مخالف داشتن، نظر متفاوت داشتن، آن وقتىکه با این اشکالات همراه نباشد، تهمت و شایعهافکنى و دروغ و از این چیزها نباشد، نه؛ نظام هیچگونه برخوردى نخواهد کرد. شیوهى نظام این نبوده، امروز هم نیست و إن شاء اللَّه در آینده هم نخواهد بود.» (خطبه هاى نماز جمعه تهران، / 06 / 20 1388)
پایان پیام/