به گزارش خبرگزاری فارس از قم، شهید داوود حسینی در تاریخ چهارم اسفندماه ۱۳۵۰ در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. وی پس از مجاهدتهای فراوان در جبهه حق علیه باطل در تاریخ هفتم شهریور ماه ۱۳۶۶ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل شد. در ادامه وصیت نامه این شهید والامقام را میخوانید.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، با عرض سلام و درود خدمت با عظمت آقا امام زمان(عج) و نایب برحق ایشان امام امت و با سلام خدمت خانوادههاى محترم شهدا و شهیدان اسلام و به امید آزادى مرقد پاک اباعبدالله الحسین(ع) و اسرا و پیروزى رزمندگان اسلام.
«انا لله و انا الیه راجعون» همه از خداییم و به سوى او باز مىگردیم، بله چه زیباست مرگ، مرگى که خداوند بلندمرتبه از آن به تمامى امت و ملت و انسانها سخن به میان آورده است. آیا مرگى که براى انسانهاى خدا دوست به این زیبایى است، مرگ معمولى است؟ مرگ دیگرى هم هست که از این مرگ معمولى لذتبخشتر باشد؟
بلى یک مرگ دیگرى نیز هست که در کلام مرده است ولى در باطن مرگ نیست و آن همان طورى که کتاب قرآن از خدا و پیامبران و امامان از آن سخن به میان آوردهاند و چه بسیار کسانى از جمله یازده امام پاک و معصوم آن را چشیدهاند و آن نیز «شهادت» است.
شهادت مرگى است که انسان با تمام وجود و با تمام آگاهى به سوی آن مىشتابد و با شهید شدنش به دیار معشوق، خدا میرود. چه زیباست شهادت که فرزند امام حسن(ع) به عمویش اباعبدالله الحسین(ع) مىفرماید: شهادت در نزد من از عسل شیرینتر است، این ها همه مقدمهاى بودند براى چند کلمه صحبت.
حضور محترم پدر و مادر عزیزم سلام مىرسانم و امیدوارم که حالتان خوب باشد. پدر و مادر عزیزم اگر بخواهید از این بنده حقیر داود حسینى چیزى بدانید این بنده حقیر در طول عمرى که گذراندهام خوب هم مىدانم که هیچ کمکى به شما نکردهام و شما هم هیچ خوبى از من مشاهده نکردهاید ولى باید به بزرگى و خوبى خودتان، بدىهاى این بنده کوچک را ببخشید تا بلکه خدا هم با بخشیدن شما من را ببخشاید.
پدر و مادر عزیزم اگر این بنده حقیر را خدا به درگاهش پذیرفت و شهادت را نصیبم کرد از شما خواستارم که مرا حلال کرده و از برادران و خواهران و عموحسین و خانوادهاش و از زنعمو کبرى و بچههاى او و از ننه حلالیت بطلبید. سه روز روزه از سال قبل به گردن من است آن ها را برایم بگیرید؛ تا ان شاءالله من خوبیهاى شما را جبران کنم.
پدر عزیزم شما که در مورد آمدن من به جبهه و درسم آن حرف را زده بودید، ولى بدانید که این حرف درست نبوده است و من و خداى من میداند که آمدن من براى چه کسى بوده و من هم نمىخواهم که دیگران این موضوع را بدانند چون کارى ندارم که آنها بدانند یا ندانند.
پدر و مادر عزیزم! اگر خداوند فرزند بىمقدار شما را به درگاه خود قبول کرد، شما هیچ ناراحتى نداشته باشید و این حرف را نیز در مورد او نزنید که جوان ناکام است؛ برعکس شما باید خداى را شکر کنید که چنین سعادتى نصیبتان شد که فرزندتان در راه معبود خود شهید شد نمىگویم که نگریید زیرا که گریه در درون انسان است ناراحتىهاى او را ممکن است از بین ببرد.
پدر و مادر عزیزم! تا آنجا که مىتوانید و دوست دارید در مرگ فرزند شهیدتان گریه و زارى کنید ولى طورى نباشد که با این اعمال مورد شادى دشمن قرار بگیرید.
پدر و مادر عزیزم! از طرف من از عمو محمد و منیرخانم و بچههاى او نیز حلالیت بطلبید، چرا که خودم نمىتوانم نه به تلفن دسترسى دارم و نه مىتوانم آن ها را ببینم، چرا که به زودى در خط مقدم و جبهه براى نبرد با لشکریان کفر عازم مىشویم؛ البته منظور ما از رفتن به جبهه این نیست که برویم و به شهادت برسیم منظور ما این است که به جبهه برویم و با دشمن بجنگیم، براى حفظ اسلام و قرآن و دستورات خداوند که به وسیله پیامبران و امامان به ما گوشزد شده است؛ ولى اگر در آن وقت خدا خواست که ما در همان مکان عمرمان سرآید ما دیگر هیچ ناراحتى و اعتراضى نداریم، چرا که خواسته خداوند و معشوق اصلى ما این است، ما که هستیم که از این خواسته معشوق سر باز زنیم.
پدر و مادر عزیزم یک سخن دیگر اینکه از آنچه که از من در اختیار دارید دوست دارم که همه را به خوبى نگه دارید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
زیارت کربلا نصیب ما بگردان.
هر آنکس عاشق است از جان نترسد، که عاشق از کنده و زندان نترسد،
دل عاشق بود گرگ گرسنه، که گرگ از هى هى چوپان نترسد.
به امید پیروزى رزمندگان در ستیز علیه کفر جهانى.
بگریید چرا که گریه غصه انسان را کم مىکند همان طورى که وقتى که من هم دلم مىگرفت یک گوشهاى رفته و با خواندن ابیات باباطاهر و ریختن اشک و گریه کردن، خودم را تسلى مىدادم.
مخلص شما بنده حقیر، داوود حسینى
انتهای پیام / 78032