به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، سطح تنش بین مقاومت لبنان و رژیمصهیونیستی در شرایطی افزایش یافت که تلآویو یک کشتی استخراج گاز به میدان مورد مناقشهاش با لبنان در آبهای مدیترانه فرستاد؛ در اقدامی یکجانبه و تهاجمی که با مسیر مذاکرات غیرمستقیم با لبنان در تضاد است. این اقدام تحریکآمیز اسرائیل منجر به سخنرانی دبیرکل حزبالله، «سید نصرالله» شد که در آن معادلهای را بیان کرد که مقاومت تا زمانی که لبنان از این کار منع شده باشد، اسرائیل را از بهرهمندی از گاز در آبهای مورد مناقشه بازخواهد داشت.
به گفته برخی از محافل نزدیک به این حزب، حزبالله مانور دریایی شبیهسازی عملیات نظامی انجام داده است که باعث میشود اسرائیل برای استخراج گاز غیر قانونی از این میدان گازی مشترک، با چالشی بزرگ مواجه شود. امریکاییها هم که بهعنوان نقش واسطه بین لبنان و رژیمصهیونیستی ایفای نقش میکنند، در واقع اهرم فشار بیشتر بر لبنان است. امریکا از اسرائیل حمایت میکند و به نظر میرسد مذاکرات برای تعیین مرز مشترک به شکست خواهد انجامید.
اکثر تخمینها میگویند که شکست مذاکرات یا تعلل اسرائیل در روند مذاکرات و بازی خرید زمان از طریق کشاندن لبنان به چرخه مذاکرات بدون پایان، در زمانی که اسرائیل مقادیر زیادی گاز را خارج میکند، مقاومت در لبنان را به سمت هدف قرار دادن کشتی سوق خواهد داد و بدونشک روند سرقت گاز از این میدان مشترک را مختل خواهد کرد. این ممکن است منجر به تبدیل وضعیت به یک جنگ علنی بین مقاومت و رژیمصهیونیستی شود.
اما این جنگ چگونه خواهد بود و چه تفاوتهایی با رویارویی سخت ژوئیه ۲۰۰۶ دارد؟
در میان اکثر کارشناسان اتفاقنظر وجود دارد که جنگ بعدی شدیدتر از جنگهای سالهای پیش خواهد بود. شاید برخی آن را آخرین جنگ بین ائتلاف مقاومت در منطقه توصیف میکنند. این جنگ محدود به لبنان و رژیمصهیونیستی نخواهد بود. با توجه به وضعیت جدید به نظر میرسد ۶سناریو برای پیروزی بر رژیمصهیونیستی را میتوان مشاهده کرد؛
اول؛ بمباران موشکی حزبالله به سمت اهداف اسرائیلی بسیار بیشتر از جنگ ۳۳روزه در سال ۲۰۰۶ خواهد بود؛ اعلام این موضوع که مقاومت زرادخانه بزرگی از موشکهای نقطهزن دارد به معنای آن است که تحولی بنیادین در دقت موشکها رخ داده و اهداف حساس و حیاتی اسرائیلی در تیررس موشکهای مقاومت است. بنابراین رژیم اسرائیل تنها طرفی نخواهد بود که به تخریب زیرساختها اقدام خواهد کرد بلکه با مقابله به مثل روبهرو خواهد شد و این جنگ احتمالاً معادلات بازدارندهای ترسیم خواهد کرد که تلآویو را از تخریب گسترده بازخواهد داشت.
دوم؛ غافلگیری دوم رویارویی دریایی است که در جنگ آینده بهصورت اساسی مطرح خواهد شد. در جنگ پیشین حزبالله فقط ناوچه اسرائیلی «ساعر» را هدف گرفت اما پیشبینی میشود رویارویی دریایی آینده از حیث برد موشکها و هدف گرفتن ناوهای صهیونیستها گستردهتر باشد؛ حزبالله تاکتیکهای دریایی با ابزارهای دیگری در اختیار دارد که ممکن است غافلگیریهای زیادی با خود داشته باشد.
سوم؛ درگیری زمینی. در جنگ ۳۳روزه نیروهای اسرائیلی برای نفوذ به لبنان تلاشهایی داشتند و نقش مقاومت در جلوگیری از این پیشروی سازنده بود. موشکهای کورنت نقش اساسی در هدف گرفتن تانکها و نیروهای پیاده صهیونیستها داشت. همانطور که باید به دلاوری و تاکتیکهای جنگ چریکی مقاومت در جلوگیری از پیشروی نیروهای رژیم اشغالگر تا پایان جنگ اشاره کرد، اما احتمالاً مقاومت در جنگ آینده به این روش که دشمن به آن پی برده تکیه نخواهد کرد و به سمت تاکتیک هجوم در جنگ زمینی همزمان با دفاع روی خواهد آورد؛ رزمندگان مقاومت برای نفوذ زمینی به داخل فلسطین اشغالی و تهدید شهرکهای صهیونیستها و امثال آن روی خواهند آورد.
چهارم؛ نکته چهارم مربوط به «برتری هوایی اسرائیل» است. مطمئناً خیال رژیمصهیونیستی در مورد آسمان لبنان نسبت به ۱۳سال قبل راحت نخواهد بود و مقاومت برای اولینبار از پدافند هوایی استفاده خواهد کرد که حرکت بالگردها و پهپادهای اسرائیلی را با مشکل مواجه خواهد کرد و جنگندههای اسرائیلی برای جلوگیری از هدف گرفته شدن مجبور هستند در ارتفاع بالا پرواز کنند که همه اینها از مؤثر بودن نقش این جنگندهها و برتری هوایی میکاهد.
پنجم؛ پنجمین موضوعی که با توجه به بمباران هفته پیش فرودگاه دمشق بهدست اسرائیل باید به آن اشاره کرد این است که تلآویو با این اقدام دنبال زدن شریان امدادی مقاومت از طریق سوریه است؛ سوریه تنها شریان حیاتی بود که در جنگ ۲۰۰۶، ایستادگی و مقاومت را تقویت کرد و ممکن است فرودگاه شام تنها راهی باشد که حزبالله در صورت طولانی شدن جنگ بتواند برای وارد کردن سلاح و مهمات روی آن حساب کند. جایگزین فرودگاه دمشق برای مقاومت، «خطی زمینی است که بیروت را پس از عبور از سوریه و عراق به تهران وصل میکند» و وجود پایگاه امریکایی در «التنف» سوریه از فعال شدن این خط جلوگیری میکند به همین دلیل احتمال هدف گرفته شدن نیروهای امریکایی در عراق و سوریه توسط مقاومت به منظور گشایش این خط زمینی وجود دارد.
ششم؛ مهمترین موضوع، احتمال اتحاد جبهههای مقاومت در جنگ آینده است. این احتمال در جنگ ۳۳روزه مطرح شد اما بسیار ضعیف بود و امروز این احتمال قویتر شده است. بدان معنا که رژیم اسرائیل باید با مقاومت فلسطین، لبنان، سوریه، ایران، عراق و جنبش انصارالله یمن در آن واحد رودررو شود، علاوه بر آن باید تحرکات در کرانه باختری و اراضی اشغالی ۱۹۴۸ را نیز به آن افزود. اگر این اتفاق رخ دهد، این جنگ آخر با رژیم اشغالگر اسرائیل خواهد بود.
در واقع این آخرین جنگ با اسرائیل، کشور اشغالگر و غاصب خواهد بود. این جنگ مقدسی خواهد بود که نسلها و ملتها دههها منتظر آن بودند. به ناچار نتایج آن مشخص خواهد کرد که آیا ما در سرزمین خود آزاد زندگی خواهیم کرد و عزت این ملت را که در برابر استکبار امریکا واسرائیل تلف شده است، باز می گردانیم؟ یا اینکه مقاومت برای رسیدن به این هدف برای نسلهای بعدی ادامه خواهد داشت؟ همه آنچه که ذکر شده است با توجه به دادههای موجود است. در مورد شکل جنگ، سناریوهای نبرد و غافلگیریهای آن، فقط مردم مقاومت و رهبران آن میدانند و احتمال جنگ به عوامل متعددی بستگی دارد. اولین آن، جلوگیری از سرقت ثروت لبنان، تجاوز به سوریه، گرسنگی و محاصره غزه و توقف تهاجم به مسجدالاقصی و هدف قرار دادن ایران است. زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد و باید منتظر ماند.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/