اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  فارس

پنجشنبه‌های شهدایی| از بدر تا خورعبدالله؛ در گریز از دنیا برای رسیدن به مرگ سرخ

نوجوان بود اما با قلبی سرشار از نور ایمان و چشمهایش رد شهادت را دنبال می کرد. نه از مرگ هراسی به دل داشت و نه آمال و آرزوها دلش را تسخیر کرده بود; از بدر تا خورعبدالله گام برمی داشت در جستجوی مرگ سرخ.

پنجشنبه‌های شهدایی| از بدر تا خورعبدالله؛ در گریز از دنیا برای رسیدن به مرگ سرخ

خبرگزاری فارس خنج؛ سیاوش ستاری: باز هم پنجشنبه دیگری از راه رسید. از آن روزهایی که خط سرخ غروبش در صفحه خبری ما با خط سرخ خون شهیدان عجین شده است؛ دلم را به آسمان می سپارم تا به وسعت آسمان بتوانم از عظمت آن خاکیان به افلاک سفر کرده، بنویسم.

اما گاهی نوشتن بسیار دشوار می شود، آن هنگام که بخواهی دریایی از عظمت را در قاموس کلمات به تحریر بکشی و چگونه این قلم ناچیزی یارای خامه زنی در روایت آنانی را داشته باشد که پای در مسیر فی سبیل الله گذاشته  و هر آنچه را داشتند، در طبق اخلاص نهادند و در قهقهه مستانه خود به قربت الهی رسیدند.

به نام خدای آن جوانمردانی که آوازه رشادت هایشان در گوش زمانه طنین انداز شده است و هنوز هم از پشت خاکریزها نوایشان زنده است، هنوز هم در هزاره چهارصد و یک هجری شمسی صدای شهید از همه رساتر است و کران به کران از عرش بیکران بر فرش زمین گسترده می شود تا به یاد آوریم که «شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود.»

در برابر دشمن با قدرت ایستاده بودند و مهم نبود که تعداد دشمن کم باشد یا زیاد، چرا که ظرف ایمان آنان آن‌قدر وسیع گشته بود که پیش رویشان چه یک نفر چه لشکری از دشمن باشد،  تفاوتی ندارد و دفاع خط مقدم آنهاست، الگوی انها امامشان حسین(ع) بوده است که با 72 پروانه عاشق در برابر خیل بسیار دشمن ایستادگی کردند؛ تفکر شهیدان حسینی بوده است، پس نباید توقع چیزی دیگری را از آنها داشت.

شهید بهمن انصاری، اسوه‌ای از ایثار در خنج

به سال ۱۳۴۴ هنگام اردیبهشت ماه، در خانواده ای متدین و ولایتمدار از روستای مَز شهرستان خنج نوزادی به نام بهمن چشم به جهان گشود که یکی از اسوه های ایثار و دلیرمردان خنج گشت.

دوران کودکی اش را پشت سرگذاشت و به وقت هفت سالگی، راهی وادی علم و دانش شد. دوران تحصیلات ابتدایی را در روستای مز گذراند اما در ادامه به دلیل مدرسه راهنمایی در روستایشان به روستای اَرَد از توابع شهرستان گراش رفت و در آنجا به علم آموزی مشغول شد و با کسب نمرات و رتبه برتر مورد تشویق معلمانش قرار گرفت، تحصیلاتش را مقطع راهنمایی به اتمام رساند و در رشته علوم تجربی در مقطع دبیرستان  و در شهرستان اوز مشغول تحصیل شد.

در هنگامه تحصیلات دبیرستان، فعالیت های بسیجی بهمن انصاری آغاز شد او در کنار علاقه ای که به درس و تحصیل داشت، بسیار به بسیج و فعالیت های بسیجی علاقه مند گشت و علاوه بر درس خواندن به فعالیت های بسیجی در سپاه مشغول شد.

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم

اخلاقِ خوب، ادب تحسین برانگیز، تزکیه نفس و آراسته بودن از ویژگی های خاص بهمن انصاری بود که در میان همگان با این صفت ها معروف شده بود، آن‌قدر متین و با وقار بود و سخنانش پرمحتوا که تشویق و تحسین همه را به دنبال داشت.

انصاری اما از همان سالها که زمزمه انقلاب به گوش می رسید دل در گرو شهادت داشت و پیوسته زیر لب زمزمه می کرد:«خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم /راحت جان طلبم، در پی جانان بروم» 

او از سنخ آن دلباختگانی بود که روح پاکش در طلب وصل به معبود، در جبهه به پرواز درآمده بود.

بهمن، نوجوان بود اما مزین به نور ایمان و همین نور هدایت بر دلش تابیده بود که او را رهسپار جبهه جنگ کرد، فارغ از آنکه از مرگ هراسی به دل داشته باشد و یا تصور ناکامی در طلب آرزوهایش او را به سخره گیرد فقط یک اصل و هدف را دنبال می کرد آن هم «حفظ جمهوری اسلامی» بود.

بهمن آنقدر در دریای عشق الهی و حفظ اسلام و خاک سرزمینش غرق شده بود که بی باک، به دل دشمن می زد و پیش چشمش فقط افق شهادت را می دید. بر او تکلیف و توقعی نبود اما به حکم دل راهی میدان های جنگ شده بود تا در تاریخ ثبت کند دفاع از کیان میهن  سن و سال نمی شناسد، اگر غیرت داشته باشی دفاع را بر خود واجب میدانی و لازم نیست که حتمأ دشمن را در یک وجبی خود احساس کنی آن گاه عزمت برای میدان جزم شود، در هر پهنه ای از این خاک مقدس که رد دشمن هویدا گردد، دفاع بر تو وظیفه است، این سرزمین خانه تو ست.

از بدر تا خورعبدالله، در طلب شهادت

بهمن عزم میدان را جزم کرد و از سنگر علم و دانش رهسپار سنگر جبهه شد و به عملیات بدر رسید و مشغول به مقابله با دشمنان سرزمین گشت تا جایی که در دفاع از میهن پای راستش بر اثر اصابت ترکش مجروح شد، به دستور پزشکان به خانه برگشت و فرصتی یافت تا ادامه تحصیل دهد. هر چند دلباختگی اش به اسلام و میهن باعث شد بار دیگر مدرسه را ترک و در سپاه پاسداران به عنوان پاسدار خدمت کند.

او در روستای مز نخستین پایگاه مقاومت بسیج را به راه انداخت اما در ورای این سالها، بهمن آرام و قرار نداشت، دلش همواره در جبهه سیر و سلوک داشت و دوری از آن وادی را تاب نمی آورد.

سال ۱۳۶۵ بار دیگر عازم جبهه شد و در غروب ۲۹ مرداد همان سال در منطقه «خور عبدالله» با اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن به آرزوی دیرینه اش در طلب شهادت رسید و به سوی معبودش شتافت.

 فرازی از وصیت‌نامه شهید:

برادران عزیزم، همه ما می‌دانیم که روزی طعمه مرگ سیاه خواهیم شد، پس چه بهتر با مرگ سرخ از این جهان رفتن و چگونه زیستن و چگونه مردن را به نسل های آینده بیاموزیم؛ چون همگی ما در برابر نسل های آینده مسئولیم.

همواره به فرمایشات رهبر انقلاب توجه فرموده و از این حالت بی تفاوتی به درآمده و برای حفظ جمهوری اسلامی و اسلام، شتابانه راهی میدان های نبرد گردید.

در پایان از خانواده ام می خواهم با شهید شدن من، خود را ناراحت ننمایند و برایم گریه نکنند، چون به هدفم رسیده ام.

انتهای پیام/س

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول