خبرگزای فارس- گروه هنر: " از سرنوشت" داستان جوانانی است که خود باید سرنوشت خودشان را بدون هیچ کمک و پشتوانهای در دست بگیرند. آن هم در شرایطی که از یک سو جامعه پذیرای جوانانی بینام و بیپشتوانه مالی و اعتباری نیست و از سوی دیگر، خودشان در کنار کار، درگیر داستان و زندگی شخصی هم هستند. در همه این گیرودار ولی این رفاقت گرم و محکم دو شخصیت اصلی داستان است که باعث میشود در مشکلات و گرفتاریها از پس دشواریها بربیایند و فیلمساز هم با کششهای داستانی جذاب بهخوبی این رفاقت را به نمایش گذاشته است تا بتواند تصویری ملموس و باور پذیر از جامعه و مشکلات پیش روی جوانان چه در حوزه اشتغال و چه در حوزه ازدواج به نمایش گذاشته و حرف دل آنها را بزند. در فصل چهارم «هاشم» که در پایان فصل سوم روانه زندان شده بود، از زندان آزاد شده و بازگشت دوباره او به کارخانه ماجراهای جدیدی را برای او و سهراب رقم میزند. همانند فصل سوم مسئلهای که در این فصل از سریال بطور جدی دنبال میشود، موانع تولید داخل بر سر راه جوانان و تشویق به تولید دانش بنیان است. نمایش تلاشهای شبانه روزی و روحیه خستگی ناپذیر هاشم و سهراب میتواند الگویی برای جوانانی باشد که بی انگیزه و ناامید بجای تکیه بر دانش و تلاش منتظرند یک شبه ره صدساله را طی نمایند، همان اشتباهی که هاشم در فصل قبل مرتکب شد.
فیلمساز در این فصل درکنار دو شخصیت اصلی به سراغ جوانانی از تیپ های مختلف رفته است تا از زوایای دیگر مشکلات جوانان را به تصویر بکشد؛ از حشمت و رضا گرفته تا مینو و شاهین. حشمت نماینده جوانانی است که سودای خوانندگی در سردارند اما امکانات و دانش لازم برای ورود به این حرفه را ندارند، شخصیت پردازی حشمت که در کنار هاشم بار طنز داستان بر دوش او گذاشته شده است نیز چندان واقعی نبود و اغراق شده است. فیلمساز سکانسهای قابل توجهی از ترانههای اعتراضی حشمت در قالب رپ خوانی را در فیلمگنجانده که البته گاه مخاطب را خسته میکند. رضا از دیگر جوانان فعال سریال است که در نیمههای داستان بخاطر کمک به همسرش و بزرگ کردن دوقلوها میخواهد از تیم سهراب جدا شود اما فیلمساز باردیگر با نمایش رفاقت های ناب راه حلی مناسب برای حل مشکلات خانوادگی او ارائه میدهد. شاهین بعنوان پسر شاهرخ ماجد از جوانانی است که در این فصل به سریال اضافه شده، پسری که ناخواسته بار گناه پدر را به دوش میکشد. رفتار منصور با او و خودکشی او برای اثبات صداقتش از یکسو تلنگری به والدینی است که بخاطر طمع زندگی آینده فرزندانشان را تباه میکنند و از سوی دیگر هشداری است برای بزرگترهایی که با عینک بدبینی فرصت اثبات به جوانان را نمیدهند. اختلاف نظر و سلیقه نسل جدید با والدین در کشمکشهای مینو با مینا و منصور بخوبی به نمایش گذاشته شده است.
گفتنی است"از سرنوشت ۴" درکنار پرداخت مناسب و واقعی به مشکلات جوانان با پرداختن به داستانهای فرعی چون آقای خندان و علاقه او به مادرخوانده کیان، بازرسیهای نغمه و فریبا از شرکتها و یا بیماری آرزو عمل او از ریتم افتاده است و مخاطب را از سیر اصلی داستان منحرف کرده و او را خسته میکند. همچنین فیلمنامه پرداخت نامناسبی به روابط میان زن و مرد نامحرم دارد، بهگونهای که راحتی و شوخی با نامحرم را بسیار عادی جلوه میدهد.از سبک حرف زدن آرزو_همسر سهراب_ با هاشم که بگذریم، رابطه هاشم و آرام _دختر آقای خاکپور_ از لجبازی بچه گانه شان گرفته تا شوخی با یکدیگر به نوعی قبح زدایی از حفظ حریم با نامحرم میباشد.
در پایان باید گفت"از سرنوشت" اگر قصد ادامه دادن دارد برای رهایی از دام تکرار و مبتلا شدن به سرنوشت سریال های دنباله دار دیگر، باید فکری به حال خود بکند و یا در همین فصل به زندگی هاشم و سهراب سروسامان دهد و پایان قصه خود را اعلام کند.
انتهای پیام/