اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  سینما و تئاتر

شهید آوینی: فیلم بازآفرینی واقعیت نیست؛ بازتابی از درون فیلمساز است

شهید سیدمرتضی آوینی معتقد بود: سینما و تلویزیون ظروفی نیستند که ما هر چه بخواهیم در آنها بریزیم. برخلاف آن چه عموماً نقل می‌شود، فیلم بازآفرینی یا بازتاب واقعیت نیست؛ بازتابی است از درون فیلمساز.

شهید آوینی: فیلم بازآفرینی واقعیت نیست؛ بازتابی از درون فیلمساز است

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، سیدمرتضی آوینی در بیستمین روز از فروردین‌ماه ۱۳۷۲ هنگام ساخت مستند در منطقه فکه، بر اثر برخورد با مین‌های جامانده از دوران دفاع مقدس به شهادت رسید. به مناسبت سالروز عروج این فیلمساز و نظریه‌پرداز، گزیده‌ای از نظراتش پیرامون سینما را با استناد به مجله «نقد سینما، اردیبهشت ۱۳۸۷» مرور می‌کنیم:

بشر امروز از حقیقت می‌گریزد و بسیار دوست می‌دارد که به این حیله‌گری و شعبده‌بازی‌ها تسلیم شود و از رنج خودآگاهی بیاساید. سینماها، دیسکوتک‌ها، میکده‌ها، شهرهای بازی و بسیاری دیگر از مظاهر تمدن امروز، گریزگاه‌هایی هستند که بشر برای گریز از حقیقت وجود خویش ساخته است.

* فیلم بازآفرینی واقعیت نیست؛ بازتابی از درون فیلمساز است
کار تماشاگر نوعی پرستش و بندگی و قبول ولایت است. او از خود سلب اختیار می‌کند و در یک فضای تاریک، چشم به صحنه‌ای روشن می‌سپارد و منتظر می‌نشیند تا فیلمساز او را سحر کند. فضا نیز تاریک شده است تا هیچ چیز جز فیلم، توجه او را به خود جلب نکند و امکان استغراق در فیلم به تمامی فراهم شود. گوش و چشم و روح و عقل و اختیار بیننده همه به فیلمساز سپرده شده است. این کار ماهیتاً نوعی عبادت است و از لحاظ «اخلاق» نیز با توجه به «غایت» آن، ارزش پیدا می‌کند؛ یعنی با توجه به این که فیلم او را به سوی حق سوق می‌دهد یا به سوی شیطان، ارزشی الهی یا شیطانی پیدا می‌کند؛ گاه عبادت حق است و گاه عبادت شیطان. فیلمسازان با چه غایاتی فیلم می‌سازند؟ برخلاف آن چه عموماً نقل می‌شود، فیلم بازآفرینی یا بازتاب واقعیت نیست؛ بازتابی است از درون فیلمساز. اگر فیلم را هنر دانسته‌ا‌ند از این لحاظ است که هر فیلم نهایتاً مظهری از روح سازنده آن است.

* سینما قبل از آنکه هنر باشد، تکنولوژی است
باید دانست که سینما ماهیتاً با کفر و شرک نزدیکی بیشتری دارد تا اسلام. نسبت سینما با حق و باطل یکسان نیست و از این لحاظ، استفاده از سینما در خدمت اشاعه دین و دینداری، با دشواری‌های خاصی همراه است که اگر مورد غفلت واقع شود، اصل مطلب منتفی خواهد شد. استفاده از تعبیر «سینمای اسلامی» هنگامی درست است که سینما ماهیتاً در نسبت میان حق و باطل بی‌طرف باشد حال آن که این چنین نیست. این پیش‌داوری عموماً درباره تکنولوژی و متدولوژی علوم و همه محصولات شجره غرب وجود دارد. سینما نیز به تبعیت از این پیش‌داوری کلی، ظرفی فرض می‌شود که با مظروف خود پیوند ذاتی و ماهوی ندارد. آیا برای پیمانه تفاوتی می‌کند که در آن دوغ ریخته شود یا خمر؟ مسلما خیر. اما سخن این جاست که این قیاس، اصلاً تناسبی با مطلب ندارد. قالب و محتوا و ظرف و مظروف در سینما، دو مرتبه از یک وجود واحد هستند ... همچون روح و بدن. با گرایش به سمت کفر و شرک ظاهراً تغییری در بدن ظاهر نمی‌شود اما در سینما این «قالب» است که محتوای خویش را برمی‌گزیند. چه بخواهیم و چه نخواهیم در تمدن امروز روش و ابزار اصالت دارد و سینما نیز از این حکم کلی خارج نیست. این حکم نه مطلقاً که عموماً درباره همه هنرها صادق است و در سینما به طریق اولی، چرا که سینما قبل از آنکه هنر باشد، تکنولوژی است. تکنیک سینما نیز، علاوه بر پیچیدگی بسیار زیاد و فوق‌العاده مجموعه‌ای است که با قصد فریب عقل و نفی اختیار تماشاگر گرد آمده است و برخلاف تصور عام هرگز انسان را به فطرت ثانوی که مقام تفکر و تذکر است رجوع نمی‌دهد.

اما در عین حال، سینما می‌تواند که چنین نباشد و این نکته‌ای است که برای ما محل توجه است. اگر محتوای سینما بخواهد به سوی حق و اسلام متمایل گردد، تکنیک سینما، یعنی مجموعه روش‌ها و ابزار آن، حجابی است که باید خرق شود، در این نکته برای اهل معنا معانی بسیاری نهفته است. حال آن که در سینما به آن مفهوم که اکنون وجود دارد، تکنیک فی‌نفسه همان محتواست. مارشال مک لوهان همین معنا را با تعبیر «وسیله همان پیام است» بیان می‌کند و نباید تصور کرد که او اشتباه کرده است. او در این سخن از ماهیت وسایل ارتباط جمعی پرده برداشته است و نگارنده هیچ سخنی از غربی‌ها نشنیده است که با این بلاغت از عهده بیان مطلب بر آمده باشد، وسیله و پیام در رسانه‌های گروهی یک چیز است و بنابراین نباید سینما یا تلویزیون را چون ظروفی مجوف [توخالی] تصور کرد که می توانند هر محتوایی را بپذیرند. باید در این نکته تأمل کرد که «تکنیک فی نفسه پیام خاصی را ایجاب می کند».

* سینما و تلویزیون ظروفی نیستند که ما هر چه بخواهیم در آنها بریزیم
سینما و تلویزیون ظروفی نیستند که ما هر چه بخواهیم در آنها بریزیم، آنها ماهیتاً برای ایجاد تفنن و تغفل شکل گرفته‌اند و اگر ما بخواهیم رسانه‌های گروهی را به سوی غایتی که حضرت امام فرمودند - دانشگاه عمومی - بکشانیم، قبل از هر چیز لازم است که با تحقیق و تعمق در ماهیت این وسایل و موجبات آنها، راه‌های خروج از «موجبیت تکنیک» را جست‌وجو کنیم. باز هم به این نکته تأکید می‌ورزم که اگر غایات شیطانی باشند، تکنیک و ابزار سینما هم آن چنان که هستند. با ما همراهی خواهند کرد و اگر نه، یعنی اگر بخواهیم محتوای سینما و تلویزیون را به سوی حق متمایل کنیم تکنیک و ابزار سینما و تلویزیون، فی انفسهم، حجاب‌هایی هستند که باید خرق شوند. یکی از مهم ترین حجاب‌هایی که باید خرق شود مسئله «جذابیت» است که باید آن را از لوازم خانی سینما و تلویزیون دانست. در تلویزیون این مسئله صورت پیچیده‌تری پیدا می‌کند که اکنون جای بحث ندارد. اگرچه باید درباره آن تأمل بسیار روا داشت.
«جذابیت» همان رشته نامرئی است که تماشاگر را به فیلمساز و فیلم او پیوند می‌دهد، تماشاگر با پای اختیار به سینما می‌آید و فیلم باید بتواند که او را از خود بیخود کند، اگر نه چه چیزی او را روی صندلی در آن فضای تاریک، نگاه دارد؟ژ

*  پرداختن به رنج‌های بشری در سینما هنگامی زیباست که همراه با تذکر باشد
مخاطب عام سینما آدمی بی‌حوصله است که از واقعیت حیات اجتماعی بشر به تنگ آمده و در جست و جوی وسایلی است که او را همواره در حالت تخدیر و تحریک و تفنن محض نگه دارند. سینما نیز برای ارضای تماشاگری چنین، چه در تکنیک و چه در محتوا بر موضوعات و شیوه‌هایی اتکا یافته است که اصالتاً به تخدیر روانی، تحریک هیجانات ناشی از ضعف و جهل، ایجاد شگفتی و تفنن توجه دارند.
چرا موضوع غالب فیلم‌هایی که در مشرق زمین تولید می‌شوند، عشق‌های مجازی و مناسبات عاطفی آدم‌های فلک‌زده است موضوع قریب به اتفاق فیلم‌هایی که در ایران نیز ساخته شده، به جز استثنائاتی معدود، همین مناسبات است ... که اگر از بیرون این غفلت‌زدگی رایج بر آن نظر کنیم، تماماً ناشی از دور ماندن از حیات طیبه ایمانی و پذیرش مناسبات خانوادگی و اجتماعی غرب در جامعه‌ای است که ماهیتاً با این مناسبات بیگانگی دارد و در جستوجوی هویت دیگری است.
منظور این نیست که سینما نباید به این مناسبات بپردازد، بلکه قصد ما باید رها ساختن آدم‌ها از فلکزدگی باشد و رساندن آنها به آزادی و استقلال و استغنا، نه آن که آنان را در ضعف‌ها و نقص‌هایشان تأیید کنیم؛ روشن است که تا خود از فلک‌زدگی و غفلت رایج ملازم آن رها نشویم، اصلاً درنمی‌یابیم که آن چه را رنج‌های بشری نام نهاده‌ایم، باتلاق عفنی است که از ضعف‌ها و نقص‌ها و نیازها و عادات زاید و تعلقات دنیایی ما فراهم آمده است. وگرنه کدام رنج‌های بشری؟ اینها رنج‌هایی است که بشر امروز به خاطر دور بودن از حقیقت انسانی خویش بیان اسیر است. پرداختن به این رنج‌ها هنگامی زیباست که همراه با تذکر باشد.
مخاطب عام سینما آدمی است اسیر عادات و تعلقات رنگارنگ و این چنین برای آزادی خویش اهمیتی قایل نیست و به راحتی از آن در می‌گذرد و عنان عقل و اختیار خویش را به دست باد رها می‌کند. او آدمی احساساتی و شدیداً تأثیرپذیر است، چرا که تأثراتش بر بنیان‌های ثابت روحانی استوار نیست، خیلی زود به شگفت می‌آید و می‌خندد و با گریه می‌کند اما نه خنده و نه گریه‌اش عمق ندارد. مخاطب عام سینما آدمی است خیال‌پرور و رؤیایی. در جست وجوی گریزگاهی از خویشتن خویش. مهم این است که او از خود بگریزد. سینما و تلویزیون با خلق شخصیت‌هایی آرمانی و واقعیت رویایی، آن گریزگاه را در اختیار او قرار می‌دهد.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول