متن بخشی از جلسه 29 تفسیر سوره کهف
اشاره
پیرو مقاله و بحثی که در مورد موضوع علم دینی در پنجره تربیت مطرح شد، اشاره ای به دیدگاه استاد معظم آیت الله جوادی آملی، در مقاله انجام شد، و این دیدگاه مورد نقد نویسنده محترم مقاله قرار گرفت. به نظر می رسد تفاوتی در لایه بحث وجود داشته باشد. حضرت استاد به تبیین ماهیت علم دینی پرداخته اند، اما در مقاله مورد نظر در مورد سازوکارهای علم دینی بحث می شود. برای شفاف شدن دیدگاه حضرت استاد در این موضوع، یکی از نقاطی که حضرت استاد در این مورد سخن گفته اند (جلسه 29 تفسیر سوره مبارکه کهف – پیاده شده از متن سخنرانی حضرت استاد) را انتخاب و در اینجا منعکس می کنیم. پنجره تربیت.
بحث مقدماتی ورود اولیه در مسئله تبدیل کلمات
اما از اینکه فرمود: ﴿لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ﴾، تبدیل در کلمات الهی نیست، آن وقت این دوتا سؤال مطرح میشود: یکی اینکه بَدا در تکوین چیست؟ یکی اینکه نسخ در تشریع چیست؟
خب اگر کلمات الهی ثابت است، تغییرناپذیر است، چطور در تکوین بدا راه دارد؟ و در تشریع نسخ راه دارد؟ پاسخش که نمونههایش هم در ﴿مَا نَنَسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا﴾[5] قبلاً گذشت میتواند این باشد که خدای سبحان بخشی از موجودات را به عنوان ثابتات که ﴿مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[6] خلق کرده است. آنها ترقّی بکنند، تعالی داشته باشند، درجات برتر داشته باشند، نیست! هر کس هر فرشته هر چه دارد همان است. بخشی ها جزء متغیّرات محضاند نظیر صحنهٴ جماد، نظیر صحنهٴ نبات و مانند آن؛ بخشی از مُلک و ملکوت طرفی بستند، یعنی هم جنبهٴ ثبات دارند، هم جنبهٴ متغیّر؛ یک روح و فطرتی دارند که ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[7]، یک ارتباط تنگاتنگی هم با جهان طبیعت و ماده دارند که فرمود: ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ ٭ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾[8].
آنچه که به فطرت برمیگردد ثابت است، و ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾. آنچه به طبیعت برمیگردد سیّار است، و متغیّر.
آنچه که به فطرت برمیگردد ثابت است، و ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾. آنچه به طبیعت برمیگردد سیّار است، و متغیّر. شریعت و دین برای تأمین این دو جنبه است. دین ثابت است، برای اینکه مربوط به آن اصول اوّلیه فطرت است. منهاج و شریعت متغیّر است، برای اینکه انسان در عصر و مصری که زندگی میکند، با شرایط خاص روبهروست. اینکه فرمود: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾[9] از این جهت است. از آن طرف هم که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾[10] آن طرف است.
دین ثابت است، برای اینکه مربوط به آن اصول اوّلیه فطرت است. منهاج و شریعت متغیّر است، برای اینکه انسان در عصر و مصری که زندگی میکند، با شرایط خاص روبهروست.
یک سلسله اصول کلی، خطوط کلی فقه، خطوط کلی اخلاق، خطوط کلی حقوق، خطوط کلی عقاید، اینها ثابت است. یک سلسله امور تدوینی است، که قبلاً به کدام طرف نماز میخواندید، الآن به کدام طرف نماز بخوانید، اینها برابر متغیّرات و زمان و زمین انجام میگیرد. این مجموعه یعنی رعایت کردن فطرت ثابت، و ملاحظه کردن طبیعت متغیّر. این مجموعه که دینِ ثابت، و شریعت و منهاج متغیّر دارد، این جزء سنّت الهی است؛ این تغییرپذیر نیست؛ چون اینچنین است پس نسخ حتمی است، بدا حتمی است. برای اینکه اگر بشر نظیر فرشتهها بودند، ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[11] بود، نسخ و بدایی در کار نبود. این مجموعه که یک بخشاش ثابت است، دین ثابت میطلبد، یک بخشاش متغیّر است، منهاج و شریعت متغیّر میطلبد. این مجموعه میشود سنّت الهی.
نسخ در این مجموعه است که به شریعت و منهاج برمیگردد، بدا در این مجموعه است که شبیه به آن اصول متغیّر است. این مجموعه میشود سنّت الهی ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾[12]. نسخ باید باشد؛ این چنین نیست که بینسخ در عالَم حرکت بشود کرد. بدا حتماً باید باشد، تبدیل حتماً باید باشد این را نمیگویند تبدیل کلمات! خود نسخ جزء سنّت است. این مجموعه میشود کلمة الله. این مجموعه تغییرپذیر نیست.
اگر نسخ برداشته بشود میشود تبدیل کلمات الله. چگونه نسخ برداشته بشود؟ مردم عصر فعلی با اعصار دیگر در شریعت و منهاج، یقیناً فرق میکنند. اما الی یوم القیامه این شریعت اخیر ثابت است. برای اینکه قواعد کلی را آورده، اجتهاد را آورده، این اجتهاد پویا برابر روایتی که وجود مبارک امام صادق فرمود یک، و امام رضا(سلام الله علیهما) فرمود دو، و هر دو روایت را مرحوم صاحب وسائل در کتاب قضای وسائل ذکر کرد سه، فرمود بر شما مستعدّان لازم است که اصول کلّی که ما میگوییم شما استنباط کنیم «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع»[13].
مردم عصر فعلی با اعصار دیگر در شریعت و منهاج، یقیناً فرق میکنند. اما الی یوم القیامه این شریعت اخیر ثابت است. برای اینکه قواعد کلی را آورده، اجتهاد را آورده.
گفتاری در علم اسلامی
قهراً عقل، چه عقل تجربی، و چه عقل تجریدی، میشود حجّت شرعی. الآن اینکه میبینید برخیها در هویّت علوم میگویند مگر ما علمِ اسلامی داریم؟ فیزیک اسلامی داریم؟ یا شیمی اسلامی داریم؟ سرّش این است که اینها منابع دین را ارباً اربا کردند؛ گفتند عقل بشری است؛ این دادهٴ بشری است. این بشر دارد کشف میکند.
قهراً عقل، چه عقل تجربی، و چه عقل تجریدی، میشود حجّت شرعی.
در حالی که ذات اقدس الهی معلوم را آفرید، که صحنهٴ هستی است. و در حقیقت همهٴ علوم به خلقتشناسی برمیگردد. ما چیزی به عنوان طبیعتشناسی نداریم. احیاناً اگر طبیعت را در برابر فطرت قرار دادیم، هر دو زیرمجموعهٴ خلقت است. خلقت خدا یا بخشاش طبیعی است، یا بخشاش فطری. وگرنه همهٴ علوم به خلقتشناسی برمیگردد؛ این اصل اول! پس معلومات کلاً مخلوق الهیاند، از ریزترین علم، تا قویترین علم، این برای معلوم!
در حقیقت همهٴ علوم به خلقتشناسی برمیگردد.
عالِم ممکن است ملحد یا موحّد باشد. موحد یا سکولار بودن عالِم بحثش نیست. ما علم غیر اسلامی نداریم! معلوم که خلقت خداست!
عالِم ممکن است ملحد یا موحّد باشد. موحد یا سکولار بودن عالِم بحثش نیست. ما علم غیر اسلامی نداریم!
علم کارِ عقل است؛ هیچ کس حق ندارد بگوید من نمیخواهم عقلم را به کار ببرم. چون همان خدایی که عقل داد فرمود: «طلب العلم فریضة»[14] شما الاّ و لابد باید فکر کنید. اینچنین نیست بگوید من نمیخواهم درس بخوانم؛ این نیست! مگر کسی ضعیف الاستعداد باشد؛ مقدورش نباشد. انسان تا قدرت فهم دارد، بر او تحصیل علم واجب است، «طلب العلم فریضة». پس معلومات، مخلوقات الهیاند، این یک حوزه! عقولی که درصدد کشف معلوماتاند، قدم به قدم در حوزهٴ شریعتاند. هیچ کس نمیتواند بگوید من عقلم را به کار نمیبرم. خیر! دین میگوید عقلت را به کار نبردی، جهنّم میروی! الاّ ولابد باید عقلت را به کار ببری. قدم اول!
معلومات، مخلوقات الهیاند، این یک حوزه! عقولی که درصدد کشف معلوماتاند، قدم به قدم در حوزهٴ شریعتاند.
حالا میخواهی عقلت را به کار ببری؟ چطور باید کار ببری؟ باید طوری کار ببری که اگر مطلبی برای تو مسلّم نشد، اینقدر باید تحقیق کنی که مسلّمش کنی. بدون تحقیق نه حق داری دهن باز کنی نه، نه حق داری دهن باز کنی آری. نفی و اثبات باید که عالمانه و محقّقانه باشد.
برابر روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده در کتاب شریف اصول کافی جلد اول که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «انّ الله سبحانه و تعالی خصّ أو حصّن»... سه تا قرائت در این حدیث هست: «خصّ عباده بآیتین من کتابه»[15]، فرمود ذات اقدس الهی بندگان خود را با دوتا سیم خاردار بست. اگر کشور بخواهد کشور دینی و علمی باشد، (اگر رها بشود که بحثی در او نیست) فرمود: «خصّ» مخصوص کرد، یا «حصّن»[16] در دو حِصن و دو قلعه و دو دِژ اینها را بند کرد، «أن لا یقولوا حتی یعلموا»، «أن لا یَقبل الاّ الحق». بخواهند تصدیق کنند، باید عالمانه باشد! بخواهند تکذیب کنند، باید عالمانه باشد!
هر طور قلم بزنند، دهن باز کنند! حرام، یعنی حرام! فرمود حق ندارند انسان تا چیزی را محقّقانه بررسی نکرد، نه حق دارد تصدیق کند، نه حق دارد تکذیب کند. بعد به این دو آیه استدلال فرمود، فرمود یکی ﴿أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثَاقُ الْکِتَابِ أَن لاَیَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ﴾[17] پس در نفی الاّ و لابد باید عالمانه باشد. و آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» هم استدلال کردند ﴿لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾[18] بخواهد پیروی کند، بپذیرد، میگوید آری، باید محقّقانه باشد. این هم قدم دوم، که اسلام اینجا حضور دارد.
پس باسواد شدن واجب است، محقّق شدن واجب. حالا شخصی در فیزیک یا شیمی، دریاشناسی صحراشناسی، مطلبی را کشف کرد، میتواند بگوید این محصول کار من است [پس می خواهم هر طور دلم خواست عمل کنم]! یا اسلام میگوید خیر! الاّ و لابد بر تو واجب است برابر این عمل کنی! مگر ممکن است محقّقی، دریاشناسی، زیردریاسازی چیزی را کشف کرد، بعد بگوید خدایا من خودم کشف کردم، زیردریایی را نمیخواهم برابر آنچه که تو گفتی عمل کنم، میخواهم برابر آنچه که خودم تشخیص میدهم عمل بکنم. این را در راه بمبسازی مصرف کنم، در راه اهلاک مصرف کنم. میفرماید نه، اگر زیر دریا رفتی، یا سفینه فضایی ساختی، به مریخ رفتی، میدانی اگر به آن شاسی فشار بدهی به خودت ضرر میرسد، یا به دیگری ضرر میرسانی، این کار حرام است. آسمان بروی حرام است؛ زمین بروی حرام است. ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ﴾[19].
ما در فضای علوم جایی پیدا میکنیم که اسلام آنجا حضور نداشته باشد، تا بگوییم علم سکولار است؟ این عقل را ذات اقدس الهی داد.
پس در آسمان و زمین این حکم شرعی هست. ما در فضای علوم جایی پیدا میکنیم که اسلام آنجا حضور نداشته باشد، تا بگوییم علم سکولار است؟ این عقل را ذات اقدس الهی داد. فرمود شما نطفهای بودید من به این صورت در آوردم. به شما عقل دادم آن «ما أنزله الله» را حجّت کردند، این «ما ألهمه الله» را هم من حجت کردم. مگر میشود چیزی جزء «ما ألهمه الله» باشد که ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[20] و حجّت شرعی نباشد؟ میشود ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾[21] باشد و حجت شرعی نباشد؟ میشود ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ﴾[22] میشود حجت نباشد؟ پس به نحو موجبهٴ کلیه همه علوم میشود حُجج شرعی. هیچ کس نمیتواند بگوید این دارو را من خودم کشف کردم راهِ مصرف هم خودم
به شما عقل دادم آن «ما أنزله الله» را حجّت کردند، این «ما ألهمه الله» را هم من حجت کردم.
میدانم .خیر! خودت کشف کردی به عنایت الهی بود، راهش هم او باید نشان بدهد. پس ما به نحو سالبهٴ کلیه، هیچ مطلبی در علوم نمییابیم، مگر اینکه شریعت آنجا حضور فعّال دارد. کارِ خداست و حکم خدا. این مجموعه، این کل به صورت کلمات الهی در آمده، فرمود این قابل عوض شدن نیست. کسی بتواند عوض بکند، کم بکند، زیاد بکند اینچنین نیست.
همه علوم میشود حُجج شرعی.
شما در فضای شریعت دارید زندگی میکنید، حالا یا قبول یا نکول! آن مختارید! ممکن است عالِم سکولار باشد. بدتر از سکولار ملحد باشد. بله این ممکن است. همین آیهای که بعد از این جملهٴ ﴿وَاصْبِرْ﴾ میخوانیم این است که ﴿قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ﴾[23].
اما ما در فضای دانشگاه - دانشگاه را دانش تأمین میکند- چیزی داشته باشیم که غیر اسلامی باشد، سکولار باشد، اصلاً وجود ندارد. زیرا در تمام صفحات علمی دانشگاه، این دانشها میگوید: خدا چنین کرد، خدا چنین کرد، خدا چنین کرد، خدا چنین کرد. ما در حوزهٴ علمیه وقتی تفسیر بحث میکنیم، میگوییم خدا چنین گفت، خدا چنین گفت، خدا چنین گفت، خدا چنین گفت. خب اگر تفسیر میشود علم اسلامی، فیزیک هم میشود اسلامی دیگر. او میگوید خدا چنین کرد، خدا چنین کرد، ما میگوییم خدا چنین گفت، خدا چنین گفت. اگر او اسلامیتر از ما نباشد، مثل ماست. منتها او راه خودش را نمیداند، او قدر خودش را نمیداند. این خیال کرده صحنهٴ آفرینش صحنهٴ طبیعت است، و عقل هم برای خودش است؛ هم عقل را مصادره کرده که وسیلهٴ علم است؛ هم معلوم را از مبدئش جدا کرده، خلقت را طبیعت کرده، عقل را که «مما ألهمه الله» است بشری دانسته.
ما در فضای دانشگاه - دانشگاه را دانش تأمین میکند- چیزی داشته باشیم که غیر اسلامی باشد، سکولار باشد، اصلاً وجود ندارد.
آخرش به همین روز در آمده، شده. دانشگاه میگویند علم مگر اسلامی و غیر اسلامی دارد؟ اینها خیال میکنند دین فقط در ادلهٴ نقلی خلاصه میشود. و خیال میکنند اگر فیزیک است، در آیه یا روایت باید فرمول بدهد، و گرنه اسلامی نمیشود.
اینها خیال میکنند دین فقط در ادلهٴ نقلی خلاصه میشود. و خیال میکنند اگر فیزیک است، در آیه یا روایت باید فرمول بدهد، و گرنه اسلامی نمیشود.
این به معرفتشناسی برمیگردد. در بخشهای تجربی که احیاناً به جریان اصحاب کهف نقدی وارد کردند، این را مستحضرید از نظر معرفتشناسی اندازهٴ تجربه خیلی محدود است. تجربه حوزهٴ خاصّ خودش را دارد؛ همیشه زبان اثبات دارد؛ زبان نفی ندارد. یعنی در علوم تجربی مستحضرید که جزم بسیار کم است. در ریاضیات البته جزم فراوان است. اما در علوم تجربی جزم بسیار کم است. غالب مسائلش در حدّ نود درصد، هشتاد درصد، 95 درصد و اینهاست. البته جریان ریاضی البته مسائل صددرصد هست و غیر از صددرصد هم نمیپذیرد. در مسائل تجربی همیشه لسانش لسان اثبات است.
از نظر معرفتشناسی اندازهٴ تجربه خیلی محدود است. تجربه حوزهٴ خاصّ خودش را دارد.
یعنی یک طبیب تجربه کرده است که با فلان دارو فلان بیماری در شرایط خاص درمان میشود، این میشود علم. اما راه دیگری نیست؟ داروی دیگری نیست؟ عصارهٴ گیاه دیگری در عالم یافت نمیشود؟ این را که او تجربه نکرده! فوق ذلک کلّه دعا اثر ندارد؟ صدقه اثر ندارد؟ صِلهٴ رَحِم اثر ندارد؟ کرامت اولیا اثر ندارد؟ آنکه تجربه نکرده! این زیر پوشش تجربه آن در نمیآید.
این گرفتار مغالطه است این یک جامهٴ یک متری در برکرده، میخواهد به اندازهٴ آسمان و زمین فتوا بدهد.
این گرفتار مغالطه است این یک جامهٴ یک متری در برکرده، میخواهد به اندازهٴ آسمان و زمین فتوا بدهد. تجربه یک ابزار مخصوصی است، و این ابزار مخصوص فقط در حوزهٴ خودش حجت است. هرگز تجربه لسان نفی ندارد. نمیتواند بگوید که ما همیشه تجربه کردیم، که بله بچه از پدر و مادر متولّد میشود. اما چندین قرن است که بوعلی نقل کرده شبیهسازی کردند[یا می شود کرد. در رساله سلامان و ابسال]. الآن دارند شبیهسازی میکنند. ما خیال میکنیم یک چیز جدیدی است، یا بر خلاف خلقت است! خیر. ما آنکه دیدیم برابر عادت همین است که از پدر و مادر متولد میشود. اما چیزهایی که ندیدیم که با تجربه نفی نمیشود. و حال اینکه تجربه نکردیم.
تجربه یک راه باریک مبدأ و منتهای محدود و مشخصدار است. آن علوم متعارفه است که حرف اول و آخر را میزند، نه مقدّمات تجربی. با مقدمات تجربی انسان به یک نتیجهٴ محدود میرسد، و علوم طبیعی با تجربه کار میکنند. این اگر بگوید دعا اثر دارد، میگوییم مربوط به تو نیست! بگوید نفی میکنم، مربوط به تو نیست! بگوید شک میکنم، مربوط به تو نیست! اگر وارد حوزهٴ کلام شدی بله این حرفها، حرفهای متکلّمان است که در حوزهٴ کلام بحث میشود، که معجزه اثر دارد یا نه؟ کرامت اثر دارد یا نه؟ صدقه و صِلهٴ رحم اثر دارد یا نه؟ آنجا جای اثبات است؛ یا جای نفی است؛ یا جای شک.
تجربه یک راه باریک مبدأ و منتهای محدود و مشخصدار است. آن علوم متعارفه است که حرف اول و آخر را میزند، نه مقدّمات تجربی.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پی نوشتها
تذکر: شروع شماره های پی نوشتها از 5 به دلیل تطابق با متن اصلی پیاده شده جلسه توسط موسسه اسراء، و انتخاب بخشی از آن در این متن است.
[5] . سورهٴ بقره, آیهٴ 106.
[6] . سورهٴ صافات, آیهٴ 164.
[7] . سورهٴ روم, آیهٴ 30.
[8] . سورهٴ ص, آیات 71 ـ 72.
[9] . سورهٴ مائده, آیهٴ 48.
[10] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 19.
[11] . سورهٴ صافات, آیهٴ 164.
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 1.
[13] . وسائل الشیعه, ج27, ص62.
[14] . الکافی, ج1, ص31.
[15] . الکافی, ج1, ص43.
[16] . بحارالأنوار, ج2, ص186.
[17] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 169.
[18] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 36.
[19] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 84.
[20] . سورهٴ شمس, آیهٴ 8.
[21] . سورهٴ علق, آیهٴ 5.
[22] . سورهٴ الرحمن, آیات 1 ـ 3.
[23] . سورهٴ کهف, آیهٴ 29.
فایل صوتی این سخنرانی:
ان شاء الله در آینده نیز، موارد دیگری از طرح دیدگاههای حضرت استاد و سایر اساتید در مورد علم دینی و علم اسلامی، در پنجره تربیت مطرح خواهد شد. یک بعد بسیار مهم در تربیت، مشخص کردن علمی که به متربیان و شاگردان منتقل می شود، و تبیین ماهیت و سازوکارهای آن است.
انتهای پیام/
از شما صاحبنظر گرامی در حوزه تعلیم و تربیت هم دعوت می کنیم، از نویسندگان، ممیزان و اعضای هیئت تحریریه پنجره تربیت باشید. برای ارسال مطالب و عضویت در هیئت تحریریه، از طریق ایمیل FarsPanjarehTarbiat@gmail.com مکاتبه فرمائید.