اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خراسان جنوبی

روایت شهادت جوان انقلابی با فروکردن پیچ‌گوشتی در گوشش

هیچ روزی به اندازه روز هفتم بهمن ماه ۵۷ در بین روزهای تاریخ انقلاب بیرجند ماندگار نشده، روزی که خاطره اش بعد از گذشت ۴۰ سال هنوز در خاطره خیلی‌ها مانده است.

روایت شهادت جوان انقلابی با فروکردن پیچ‌گوشتی در گوشش

خبرگزاری فارس - خراسان‌جنوبی؛ تاریخ انقلاب که در ذهنش ورق می خورد و به صفحات اول نزدیک می شود انگار هنوز شور انقلاب در رگ هایش جاری است.  شوری که در او و خیلی از دوستانش همراه با شعور شد و سیلی به راه افتاد برای حق جویی. این روزها او در کوچه و خیابان های بیرجند یک بار دیگر تصویر سال های انقلاب را از نظر می‌گذراند، تصاویری از شهامت و همدلی که به فرمان رهبری فرزانه نقش بست و پیروزی را در مقابل باطل رقم زد که داستانش الگوی جهان شد.  

سید «حسین اصغری» از جمله افرادی است که همراه با عده زیادی از مردم بیرجند به فرمان امام خمینی(ره) لبیک گفت و امروز  همراه ما در کوچه های انقلاب قدم می گذارد تا دوباره دفتر خاطراتش را ورق بزند.

آن طور که به یاد دارد، می گوید: اوایل سال ۵۷ اولین گام های انقلاب در بیرجند برداشته شد و بیشتر جوانان بیرجند مسجد آیت ا... آیتی را به عنوان مرکزی برای تصمیم گیری و ردو بدل اعلامیه ها انتخاب کردند اما آن زمان مسجد فقط دو اتاق با سقف گنبدی داشت که بیشتر اوقات پشت بام آن مرکز تجمع بود و چون اکثر انقلابیون از مدارس جمع شده بودند به مسائل امنیتی آگاه نبودند و به صورت  خودجوش همراه با سیل انقلاب حرکت می کردند. 

داخل مسجد هم نشست های تخصصی و سخنرانی در مورد اعلامیه های حضرت امام انجام می شد.

۲۱ ساله بودم که طریقه ساخت کوکتل مولوتوف را از طریق نوشته های روی دیوار داخل مسجد یاد گرفتم و این ماده منفجره را در خانه ساخته و در خارج از شهر آزمایش کردم اما در تظاهرات از آن استفاده نکردم چون بیشتر از سنگ به عنوان یک وسیله دفاعی استفاده می شد.

او از راهکارهای مقابله با نیروهای نظامی هم صحبت و اضافه می کند: برای اینکه توسط نیروهای ژاندارمری شناخته نشویم یاد گرفتیم جوراب زنانه را به سر بکشیم تا هویتمان شناسایی نشود.

دفاع با آجر

گاهی اوقات که ماموران شهربانی و ارتش به قصد پراکنده کردن نیروهای انقلابی مقابل مسجد صف می کشیدند با آجر نیمه از پشت بام از خودمان دفاع می کردیم و از اسلحه هایشان نمی ترسیدیم اگرچه پیش از آن نیروهای شهربانی به قصد کشتن بچه ها را کتک زده بودند اما باز هم ترسی درکار نبود و آنها را به اسم چماق به دست ها می شناختیم . 

بهمن ماه ۵۷ دوره ای را رقم زد که نیروهای ارتش و شهربانی بعد از آنکه متوجه ناتوانی در مقابل نیروهای مردمی شدند سعی کردند افرادی از بین مردم بیرجند را در مقابل انقلابیون قرار بدهند، این افراد با خودروهای مدل بالا، چماق و چوب در خیابان های شهر مانور داده و شعار «جاوید شاه ، زنده باد ایران ما» ورد زبانشان بود.

وی ادامه می دهد: آنها جوان موتورسواری که چهره اش را با پارچه پوشانده بود هدف قرار دادند و از او در خواست توهین به امام را داشتند اما آن مرد امتناع کرد و به وسیله پیچ گوشتی که داخل گوشش بردند اورا به شهادت رساندند. 

این جوان «حسینی» یکی از شهدای ابتدای انقلاب در بیرجند بود، البته ۷ شهید دیگر از جمله میری،سندروس، سورگی، راستگو مقدم و... را هم می توان جزو شهدای ابتدای انقلاب نام برد. 

گاهی ماموران با مشاهده مقاومت نیروهای مبارز به داخل مسجد حمله کرده و شیشه ها را می شکستند و چون اطلاع داشتند که کدام یک از کاسبان اطراف مسجد و بازار مبارز هستند به مغازه ها هم حمله و شروع به تخریب می کردند.

نگاهش به آن سمت خیابان آیت ا... آیتی می چرخد به کوچه چهار درخت که خاطرات زیادی در همین محله رقم خورد. او می گوید: یک روز تصمیم گرفتیم با 4نفر از بچه ها  از کوچه چهاردرخت وارد شویم و رودر رویشان قرار بگیریم. 

خرابکارها از خیابان منتظری برگشتند و به میدان نزاری که شهدای فعلی است رسیدند و ما از طرف حسینیه امام رضا(ع) خودمان را به میدان امام خمینی(ره) رساندیم و مجبور شدیم از هم جدا شویم تا اوضاع آرام شود و نیروهای موافق شاه هم پراکنده شدند.

مسیر بیشتر راهپیمایی هایمان به جز ۷ بهمن از مسجد آیتی به سمت سه راه اسدی و خیابان «رود» که در حال حاضر به نام جمهوری اسلامی است مشخص بود و سپس به سمت میدان امام خمینی(ره) فعلی (که ۶ بهمن ماه روز تاج گذاری شاه شناخته می شد) می رفتیم و بعد خیابان رضا شاه (۱۷شهریور) و مسیر ادامه داشت تا خیابان نزاری (شهدای فعلی)و بعد میدان ابوذر و خیابان کشمون و باز این مسیر به مسجد آیتی خاتمه می یافت.

همراه او از همه خیابان هایی که رد پای مبارزان انقلابی در آن نقش بسته عبور می کنیم و انگار هنوز طنین فریادهای مرگ بر شاه و زنده باد خمینی به گوش می رسد، هوای بهمن هوای مبارزه برای احقاق حق و هوای ایستادگی در برابر ظلم بود.

مسجد جامع 

کوچه مسجد جامع بیرجند تصویر دیگری از انقلاب را در ذهن تداعی می کند. «اصغری» می گوید: 7 بهمن برای اعتراض به ظلم و حکومت نظامی و حمایت از امام خمینی(ره) اینجا دور هم جمع شدیم.

او به در کوچک مسجد جامع اشاره می کند و ادامه می دهد:همه از پیر و جوان جلوی همین در جمع شده و بعد داخل مسجد رفتیم و روحانیان در مورد اهداف امام(ره) از قیام، ظلم شاه و شرح برنامه های بعدی مبارزه سخنرانی کردند و مسیرهای آن روز تظاهرات و نیروهای مختلف انتظامات در همان جلسه مشخص شد.

بعداز مغازه چوب بری نزدیک مسجد، شعار نوشته ها وپلاکاردهای عکس امام(ره) را تحویل گرفتیم. خانم ها پشت سر آقایان به راه افتادند. 

تعدادی از جوانان برای محافظت از بانوان با دست های در هم قلاب شده دو طرف صف بانوان حرکت می کردند و جمعیت پس از ۵ بار شعار مرگ بر شاه با مشت های گره شده فریاد می زدند و با پا به زمین می کوبیدند که این عمل نشانه انزجار مردم از شاه بود و وحشت در دل نیروهای ارتش ایجاد می کرد.

آن روز خشم و شجاعت را در چهره همه تظاهر کنندگان می شد دید. حالا جلوی بیمارستان امام رضا(ع) هستیم. او می گوید: قرار بود تا جلوی بیمارستان علم (بیمارستان امام رضا(ع)) سکوت کنیم و بعد دوباره شعار دادن را ادامه بدهیم.

در صف اول راهپیمایی آن روز آیت ا... ربانی و تعدادی از روحانیان حضور داشتند. «اصغری» جزو ۲۰ نفر نیروهای انتظامات بود، سه ماموریت داشت اول جلوی بیمارستان امام رضا(ع)، فلکه خوسف وبعد جلوی ژاندارمری باید به دستورهای صادر شده عمل می کردودر راهپیمایی آن روز «سندروس و سورگی» شهید شدند.

خیابان طالقانی هر گوشه اش یادآور یک نکته و خاطره است

او می گوید: هلال احمر فعلی مکان استقرار جمعیت شیر و خورشید سرخ بود. آن روز مجسمه شوکت الملک را از بیمارستان علم بیرون آوردیم. 

آن زمان بولوار آیت ا... عبادی و تمام خیابان طالقانی فعلی را به اسم کشمون می شناختند و هدف میدان امام خمینی(ره) فعلی بود که در این مسیر از کوچه های مختلف افراد زیادی به سیل جمعیت تظاهرکنندگان می پیوستند.

جمعیت که به میدان کوروش رسید، روی کتیبه مسی تصویر شاه حک شده بود، آن را از ستون بلند پایین آوردیم و به سمت میدان شهدا حرکت کردیم که مسیر پر خاطره ای است.

کنار ارگ کلاه فرنگی محل ملاقات بود و روبه روی آن ماکروویو (مخابرات) وکوچه شهدای 6ساختمان ژاندارمری قرار داشت که از بالای ساختمان طرفداران شاه تیراندازی می شد. 

من جلوی ژاندارمری ایستاده بودم و نباید می گذاشتم که نیروها به طرف ژاندارمری یورش بیاورند. 

افسری از پشت بام تذکر داد «بگو شعار ندهند، دستور تیراندازی می دهم.» برنامه ریزی ها از قبل انجام شده بود، نیروهای ژاندارمری پشت سیم های خاردار روی بام کمین کرده بودند اما هیچ فردی نمی توانست صدای فریاد مخالفان شاه را ساکت کند.

جمعیت از جلوی ژاندارمری عبور کرد، هنوز بانوان نرسیده بودند که پا کوبیدن به زمین، شعارهای آتشین و تیراندازی شروع شد. 

روبه روی کوچه ژاندارمری مغازه چوب بری ، باجه تلفن و خانه ای بود. تیراندازی که شد 6نفر جلوی همان خانه مجروح شدند.

«سندروس» پس از اصابت گلوله داخل جوی آب افتاد که به دلیل ازدحام جمعیت فردی متوجه وی نشده بود و بعد از آنکه فهمیدیم او را به بیمارستان رساندیم اما به شهادت رسیده بود.

میدان شهدا همان جایی است که با اولین تیراندازی (7بهمن) فریاد مرگ بر شاه مردم بیرجند به اوج رسید وبانوان شرکت کننده در تظاهرات به خانه های اطراف میدان پناه بردند و دو نفرآن روز (شهید سندروس و سورگی) در خون خود غلتیدند، ساعتی بعد بوی گاز اشک آور وانبوهی از  چادر ، کفش ، عصا و عمامه در خیابان تلنبار شده و دیوارهای گلوله باران شده تصویری خشن از ظلم بر جا گذاشته بود.

حالا  به سمت چپ میدان شهدا همان جایی که نیروهای ارتش و ژاندارمری آن ها را محاصره کرده بودند نگاه می کند و می گوید: بعد به سمت مقبره حکیم نزاری راه افتادیم و تیر اندازی دوباره شروع و سورگی اینجا شهید شد ، ابتدای خیابان حکیم نزاری گاز اشک آور زدند که تظاهر کنندگان با لگد توپک های حاوی گاز اشک آور را از شیب خیابان به سمت نیروهای ارتش و ژاندارمری هدایت می کردند.

جمعیت پراکنده شد و عده ای به سمت خیابان ۶ بهمن و برخی به سمت مسجد آیتی رفتند اما هنوز بانوان در همان خانه پنهان شده بودند، به مسجد آیتی که رسیدیم لاستیک آتش زدیم و روز 7بهمن با این حوادث پایان یافت اما تظاهرات همچنان تا ۲۲ بهمن در همین مسیرها ادامه داشت.

۲۲ ب​همن، میدان امام(ره) بیرجند

۲۲ بهمن اوج روزهایی که امید مردم جوانه زده و ظفر نزدیک بود، اینجا میدان امام خمینی(ره) است، همان جایی که روزگاری مردم این شهر با عزم و اراده شهربانی را تسخیر کردند.

وی می گوید: پرچم سفید بالای پشت بام ژاندارمری معنی تسلیم می داد اما مردم وارد شدند، نیروهای شهربانی را دستگیر و اسلحه خانه را هم تسخیر کردند، قاب عکس شهربانو و شاه رااز دیواراتاق رئیس شهربانی پایین آوردند و با خشم شکستند.

او ادامه می دهد: ۲۲ بهمن بود، با یک ماموریت ویژه و اسلحه وارد یکی از کوچه های خیابان طالقانی شدم، هنوز دستم روی دستگیره بود که در باز و فرماندار بیرجند به قصد فرار از خانه خارج شد، بلافاصله او را دستگیر کردم، می خواست به اهالی خانه اطلاع دهد اما مانع او شدم و به خیابان که رسیدم جیپ آبی رنگی با دیدن اسلحه در دستم توقف کرد و فرماندار را به شهربانی برده و به خانه پیشاهنگ که مقر تجمع  نیروهای مردمی بود تحویل دادم، بعد به سمت شهربانی رفتم.

وی ادامه داد: این افراد را در حالی دستگیر کردم که حتی نحوه استفاده از اسلحه را نمی دانستم و فقط توصیه شده بود که چنانچه قصد فرار داشتند به پاهایشان تیراندازی کنم.

او اعتقاد دارد اتحاد مردم بیرجند و پیروی از دستورات امام خمینی(ره) رمز پیروزی بودو هیچ عاملی نمی تواند رخنه ای در سد محکم اتحاد ایجاد کند.

پرچم «دیو چو بیرون رود فرشته درآید» با نسیم خنکی در وسط میدان امام(ره) حرکت و شوق پیروزی را یک بار دیگر در دل ها زنده می کند. 

خاطراتی همزمان با بهمن ماه در بیرجند  از مبارزه در اصفهان داردکه به گفته وی یک کتاب بایددر این مورد نوشت.

سازمان ساواک در بیرجند شکل نگرفته بود اما در مدارس که اعلامیه ها را از داخل جامیزها به دست دانش آموزان می رساندیم مورد توبیخ مدیر و ناظم قرار می گرفتیم.

انتهای پیام/۳۶۳۵

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول