به گزارش خبرگزاری فارس از لارستان، خانواده شهدا، داراییهای گرانمایه تاریخ سرزمین ایران اسلامی هستند، آنها کسانی هستند که با تقدیم کردن گرانبهاترین سرمایه زندگیشان در راه اسلام و ایران، درس از خودگذشتگی، فداکاری و بردباری می دهند.
خانواده شهید باقر پالاهنگ از روستای دیده بان لارستان از جمله همین خانواده ها هستند که با خواندن سرگذشت زندگیشان، اوج فداکاری و از خودگذشتگی نمایان می شود.
علی اصغر پالاهنگ فرزند شهید باقر پالاهنگ که در هنگام شهادت پدر،کودکی خردسال بوده است در گفتگو با خبرنگار فارس می گوید: از مراسم شهادت پدرم سالگرد ایشان را به خاطر دارم، شلوغی خانه، حرکت مردم به سمت گلزار شهدا، عکس ها و پوسترهای پدرم را که در دست مردم می دیدم تمام آن چیزی است که از شهادت پدر به یاد دارم.
وعدههای دیدار ناتمام مانده
از او درباره تاریخ شهادت شهید پالاهنگ پرسیدم که واقعه شهادت را این گونه برایم بیان کرد: شهید پالاهنگ در تاریخ 25 اسفند سال 1363 در «عملیات بدر» در منطقه شرقی دجله و فرات شهید شده است.
علی اصغر می گوید: پدرم قبل از شهادت به دلیل وضع حمل مادرم، به مدت یک تا دو هفته برای مرخصی آمده بود اما در همان یکی دو روز ابتدایی مرخصی به پدرم خبر دادند که عملیات شروع شده است و برگردد، پدرم هم به ما وعده داد که می رود و در نهایت یکی دو هفته دیگر می آید اما او رفت و آنچه برگشت، پیکرش بود.
فرزند شهید پالاهنگ ادامه می دهد: جای خالی پدر همیشه در زندگی برایم خودنمایی می کرد مخصوصأ زمانی که بقیه افراد را با پدرانشان می دیدم، این حس نبود پدر بیشتر برایم مشخص می شد.
او اظهار می دارد: از حدود سنین ۵ تا ۶ سالگی که جای خالی پدرم را حس می کردم از نبودنش و اینکه چرا نیست می پرسیدم، بیشترین کسی که خاطرات پدر را برایم روایت میکرد مادرم بود.
علی اصغر پالاهنگ از احترام ویژه مردم به پدرش سخن می گوید و اینکه پدرش، قبل از شهادت عضو بسیج بوده و در شورای اسلامی نیز حضور داشته همچنین همواره مشغول خدمت به مردم بوده است و حالا اگر چه او در میان مردم نیست اما نام و یاد نیکش همیشه بر سر زبان ها جاری است.
بغضهای نهان، جوابهای آشکار
فرزند شهید باقر پالاهنگ همواره با بغض سخنانش را ادامه می دهد و جواب سؤالاتم از سوی او با درنگ پاسخ داده می شود، بغض و سکوت او اگر چه پاسخی را در ظاهر با خود ندارد اما از درون حسرت هایی که هویدا نمی شود، پاسخ ها را به روشنی می توان از همین سکوت و بغض دریافت کرد که پدر رفت و جایش خالی است...
فرزند شهید پالاهنگ در توصیه به مردم به ویژه جوانان می گوید: راه شهدا را ادامه بدهند، محکم و استوار باشند در برابر سختی ها و مشکلات جا نزنند و تسلیم نشوند.
وصیتنامهای به رنگ فداکاری (نامههای زندگی)
علی اصغر فرزند شهید باقر پالاهنگ فرازهایی از وصیت نامه پدر شهیدش را برایم می خواند، وصیت نامه ای که معنای اخلاص و عشق الهی، فداکاری و رشادت از سطر به سطر آن قابل برداشت است:
پدر مادر همسر و فرزندان کوچکم که امیدوارم روزی بزرگ شوید و پرچمدار این مکتب باشید.
برادرانم و خواهرانم دوستان و آشنایانم شاید فقدان بنده حقیربرای شما سخت باشد اما با توجه به اینکه فقدان و از دست رفتن اسلام عزیز برای تمام مسلمانان سخت و فاجعه انگیز است و همانطوری که امام فرموده اند جنگ، جنگ است و عزت و شرف و ناموس ما در گرو جنگ است. لذا این فقدان های فردی در دفاع از اسلام عزیز نباید سخت به شمار آورد بلکه باید خوشحال بود و به آن افتخار کرد.
به خصوص در این موقع حساس که کفر با اسلام روبروی هم قرار گرفته اند و سردمداران استکبار جهانی در پی آن می باشند که اسلام و آزادی خواهی را نه تنها در ایران بلکه در تمام گیتی محو و نابود سازند آیا کمال بی انصافی نیست که در منزل بمانم و بی تفاوت باشم
آخر چه دیده ای م یتواند تجاوزات بی رحمانه و مغولانه بعثی های کافر به ناموس مردم این مملکت اسلامی را ببیند و دیده بر هم نهد؟چه قلبی می تواند ناله های طفلان مادر از دست داده دزفولی احساس کند و از کار نیفتد؟
و چه گوشی می تواند تبلیغات مسموم کننده ایادی شیطان علیه مردم مظلوم این کشور بشنود و به خشم نیاید؟ تا با خون خود اساس ظلم وجور را از بیخ برکند و چه وجود پاکی که ادعای پیروی از امام حسین(ع) کند می تواند با این همه مظالم کنار بیاید.
انتهای پیام/س