به گزارش خبرگزاری فارس از چهارمحال و بختیاری؛ مریم رضیپور|مرد دستهایش را که خیس عرق شده در هم گره میکند، فایدهای ندارد دلشوره امانش را بریده دوباره شروع میکند به راه رفتن این چندمین بار است که دور حیاط کوچکشان را طی میکند، جای ترکهای حیاط سیمانیشان را از بر شده است.
زیرلب زمزمه میکند، عیسی که میگفت عصمت خانوم کارش را بلد است، نزدیک شیر آب میشود، فلکه را میچرخاند تا مشتی آب به صورتش بزند تا بلکه این آتشی که به جانش افتاده را اندکی خنک کند، هوا هنوز تاریک و روشن است دیگر اواسط آبانماه است و سرمای هوا هم خودی نشان میدهد.
در همین فکرها بود که کِل کشیدن عصمت خانوم او را به خود آورد مبارک است مبارک است مژدگانی بدهید... مرد سرش را بالا میگیرد و زن بلافاصله میگوید مادر و بچه هر دو سالم هستند.
مرد بریده بریده میگوید بچه؟؟ عصمت خانوم میگوید یک دخترک زیبا که مثل برف سفید است، این نوزاد پنجمین دختر مرد است... روی سکوی سیمانی کنار در ورودی مینشیند.
عرق سرد روی پیشانیش را پاک میکند سرش را بالا میگیرد هوا دیگر روشن شده حالا دانههای برف آرام آرام مانند مرواریدهای سفید روی کت پشمی مرد مینشیند، قرآن کوچکی را از جیبش درمیآورد و مشغول خواندن میشود.
پدر نام دختر تازه متولد شده را فرختاج میگذارد.
از همان اولش هم پای ثابت قصهها و غصههای پدر بود...
این دختر انگار با مابقی فرق داشت، آمده بود که همدم تنهاییهای پدر شود در صحرا و باغ و زمین کشاورزی، ترسی از کار کردن نداشت لباس پسرانه میپوشید حتی تا مدتها نامش علیرضا بود انگار آمده است تا کاری در خانواده روی زمین نماند.
پدر صدایش نکرده حاضر بود چهره گندمگون و معصومش همیشه خندان بود از همان اولش هم پای ثابت قصهها و غصههای پدر بود تا اینکه دست تقدیر مادرش را میهمان خاک کرد حالا دیگر فرختاج باید هوای خواهرهای کوچکتر را داشته باشد همین موضوع باعث میشود تا کارهای خانه را نیز به عهده بگیرد روزها به امور منزل میرسید و شبها هم قالیبافی میکرد تا مادر دل نگران فرزندانش نباشد.
دست تقدیر سرنوشت متفاوتی برای فرختاج رقم میزند
بعد از ازدواج خواهرها و برادرش به فعالیتهای اجتماعی روی میآورد یک کانون فرهنگی و هیأت مذهبی راهاندازی میکند برای انجام کارهای فرهنگی آرام و قرار ندارد، به دنیا آمده تا باری را از دوش مردم بردارد نه اینکه باری بر دوش دیگران باشد.
16سال به عنوان شورای روستای مرغملک فعالیت میکند به گفته اهالی کاری نبوده که انجام نداده باشد از آسفالت کوچه و خیابانها گرفته تا لایهروبی قناتها و ساخت مدرسه.
سالها به عنوان مددکار جهادکشاورزی به زنان روستا آموزش کشت زعفران، داروهای گیاهی، قارچ و پرورش مرغ میدهد تا دستشان در مقابل دیگران دراز نشود و خودکفا شوند.
فرختاج بانو، اولین زن چهارمحال و بختیاری در ستاد عتبات عالیات استان
از سال ۱۳۸۳ وارد ستاد عتبات عالیات میشود و عنوان اولین بانوی فعال در ستاد عتبات چهارمحال و بختیاری را به خود اختصاص میدهد.
با آب و تاب از آن دوران میگوید که چقدر، سختی کشیدیم تا توانستیم بیش از یک میلیارد تومان برای کمک به بازسازی عتبات عالیات جمعآوری کنیم و در کشور، رتبه اول جمعآوری کمکها را به دست آوردیم.
خودش که میگوید هر چه دارد از همان روزها و عشق به امام حسین(ع) و خانوادهاش است.
فرختاج خانم دستبردار این خانواده نیست در سال ۱۳۸۹ خادم حرم حضرت عباس میشود تا بیش از پیش ارادتش را به خاندان پیامبر(ص) اثبات کند در تمام این روزها هدفش فقط خدمت به مردم و ائمه است یک روز بیکار ندارد، تلاش و سختکوشیاش در بین زنان روستا زبانزد است غیرممکن است در ادارات مرتبط با کارش کسی او را نشناسد.
موکبداری در کربلا
هر ساله و همزمان با ایام اربعین حسینی موکب کوچک و باصفایش را در کربلا و در کنار خیمهگاه حضرت زینب(س) به پا میکند تا میزبان زائران اباعبدالله باشد با آمدن کرونا این موکب نه تنها تعطیل نشد بلکه بانوان فعال آن با جمعآوری کمک و پخت غذای گرم با یاری نیازمندان شتافتند.
فرستادن مردم محروم به زیارت مشهد و کربلا
فرختاج بانو تاکنون با همت خیرین هزینه زیارت بیش از 500 زائری اولی را برای زیارت مشهد مقدس فراهم کرده است.
بیش از 150 نفر را با کمک همین خیرین برای زیارت اباعبدالله به کربلا برده است.
همه از خوشرویی و محبتش میگویند، برای رسیدن به اهداف فرهنگیش آرام و قرار ندارد با آمدن کرونا مرکز نیکوکاری امام جعفرصادق(ع) را در مرغملک راهاندازی میکند تا در جبههای دیگر به ندای رهبر خود لبیک بگوید.
کارگاه تولید ماسک در روستا
خط دوخت و دوز ماسک به همت فرختاج بانو و زنان کاربلد روستا در این موسسه نیکوکاری راه میفتد، دوخت و توزیع بیش از 30 هزار ماسک، تهیه و توزیع بستههای معیشتی، تهیه جهیزیه برای زوجهای نیازمند، پرداخت هزینههای درمانی و تهیه لوازم ضروری منزل برای محرومان از فعالیتهای این بانوی همه فن حریف در روستای مرغملک است.
از روزی که دغدغه کارهای فرهنگی در وجودش شعلهور شد تا به امروز هیچ چیز تغییر نکرده در جبهههای مختلف فعالیت میکند هر جایی که مولایش ندا میدهد به اندازه توانش وارد عمل میشود.
ایجاد تعاونی چندمنظوره در روستا
از دیماه سال گذشته یک تعاونی چندمنظوره در روستای مرغملک راهاندازی کرده است تمام زنان روستا را به کار گرفته از صنایعدستی تا خیاطی و بستهبندی گیاهان دارویی و لبنیات محلی و باغداری، معتقد است حرف آقا نباید روی زمان بماند، رهبری گفتهاند اشتغال و تولید ما نباید بیکار بمانیم هر کسی باید به اندازه توانش کار بکند.
ایجاد صندوق قرض الحسنه ویژه جوانان جویای کار
سال گذشته صندوق قرضالحسنه امام رضا را تشکیل میدهد تا بتواند با سرمایههای کوچک به نیازمندان و جوانان جویای کار تسهیلات پرداخت کند تمام تلاش خود را میکند تا راهگشا باشند نه اینکه با کاغذبازی و بهانههای الکی راه را ببندد.
عامل موفقیتم تشویقهای پدرم است
فرختاج بانو پدر و حرفهایش را عامل موفقیتش میداند که همیشه برایشان قصههای قرآنی را تعریف میکرد از ایثار و و فداکاریهای حضرت زینب برایشان میگفت.
با بغض میگوید پدرم هم سال گذشته من را تنها گذاشت و بعد از سالها دوری از مادرم میهمان خاک شد.
پدرم همیشه از ما میخواست تا جسور و شجاع باشیم، حقوق خود را بشناسیم و به حقوق دیگران احترام بگذاریم.
پدرم همیشه فرزندانش را تشویق به کار خیر و کار برای خدا و مردم میکند، میگوید اجر کار برای مردم را خدا میدهد.
حاج قاسم حرف آقا را روی زمین نگذاشت
یادم میآید در ستاد عتبات که بودیم روزی برای دیدار خدمت سردار حاج قاسم رفتیم با دیدن ایشان از خودم خجالت کشیدم در طول صحبتهایش خود را سرباز خطاب میکرد بسیار مهربان بود از همه حتی من که هیچ شناختی نداشت تفقد و دلجویی میکرد، وقتی ایشان خود را سرباز خطاب میکند پس من هیچ کارهام.
اشک چشمانش را پاک میکند و میگوید: حاج قاسم حرف آقا را روی زمین نگذاشت اما ما برای عملی کردن رهنمودهای رهبری چه کردهایم؟ آیا ولی امر زمانمان را اطاعت کردیم تا زمان ظهور بتوانیم از امام زمان اطاعت کنیم؟ چگونه پس ادعا میکنیم که امام زمان بیا ما هستیم؟
انتهای پیام/68024/س