به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محسن پرویز، دانشآموخته مقطع دکترای فیزیولوژی پزشکی از دانشگاه شهید بهشتی و عضو هیأتعلمی دانشگاه، برای اهالی نشر چهرهای شناخته شده است.
علاوه بر داستاننویسی، وی در تأسیس جوایزی چون جلال آلاحمد، گام اول و کتاب فصل و احیا و تقویت دو جشنواره پروین اعتصامی و شعر فجر، برگزاری نخستین همایش شاعران ایران و جهان، تأسیس خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) و بنیاد ادبیات داستانی نقش برجستهای دارد.
پرویز که از سال ۱۳۹۷ ریاست انجمن قلم ایران را بر عهده دارد، آثار متعددی را نیز به نگارش درآورده است که از مهمترین آنها میشود به «با پرستوهای مهاجر»، «عکسی در آیینه دلم»، «زائران دیار زخم» و «قاب عکسهای روی دیوار» اشاره کرد.
گفتوگوی مشروح با محسن پرویز درباره تحولات نشر جبهه فرهنگی انقلاب در دهه ۹۰ را بخوانید.
* اوایل دهه ۹۰ بود که مجمع ناشران انقلاب اسلامی و انجمن کتابفروشان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تأسیس شدند و شما در جریان روند تأسیس این دو مجموعه انقلابی بودید. این دو مجموعه با چه نگاهی تأسیس شدند و بنا بود چه اهدافی را دنبال کنند؟
در خصوص تأسیس مجمع ناشران انقلاب اسلامی و انجمن خوشه به نظرم چند نکته حائز اهمیت است. نکته اول اینکه ما جمعی از ناشران و کتابفروشان انقلابی داریم که اگر کنار هم باشند، نوعی همافزایی صورت میگیرد که وقتی بهصورت پراکنده و جدا از هم هستند، صورت نمیگیرد. در واقع، به نظرم میآمد که هدف اصلی و اولیهای که دوستان در پی ایجاد مجمع ناشران انقلاب اسلامی و انجمن خوشه برآمدند، این موضوع بود. همچنین در خصوص کتابفروشان مشکلی داشتیم و داریم.
کتابفروشی در واقع مکانی تجاری است؛ اما درآمدی که کتابفروشی دارد، با درآمدی که سایر مکانهای تجاری دارند، با هم مقایسهپذیر نیست و طبیعتاً این مشکل ایجاد میکند. فرض کنید کسی مغازهای را در تهران به کتابفروشی تخصیص دهد. درآمد ماهانه این فرد را مقایسه کنید با زمانی که بهجای کتابفروشی، پیتزافروشی یا سوپرمارکت یا هر شغل دیگری داشته باشد.
کتابفروشی تقریباً در ردههای آخر درآمدی در بین مشاغل حساب میشود و تبدیل یک مکان تجاری به کتابفروشی برای افراد مشکل ایجاد میکند. بهدلیل همین موضوع، در خیلی از شهرستانها اساساً کتابفروشی نداریم و تعداد کتابفروشیها بهمراتب کمتر از ناشران است. دفتر نشر میتواند در یک مکان مسکونی هم باشد؛ اما کتابفروشی اینگونه نیست و این هم مزید بر علت میشود. ما ضعفی داریم و برای برطرفکردن این ضعف هم لازم است برنامهریزیها و تدابیری انجام شود و حمایتی از کتابفروشان صورت بگیرد که این فکر عام ماجرا است. حالا اگر این کتابفروشی را محدودتر کردیم تا به عرضه آثار ارزشمند انقلابی مقید باشد و آثاری را عرضه کند که منجر به انحراف نسل جوان نشود و مشکلی برای نسل جوان پیش نیاورد، این محدودیت اضافی که خود فرد انقلابی به خود تحمیل میکند، باعث میشود درآمدش کمتر شود و آن توجیه اقتصادی که عرض کردم کتابفروشی ندارد، مضاعف میشود.
به همین دلیل، به نظر میرسد که وجود مجموعهای که همافزایی کند و از تجربیات استفاده کند، روشهای علمی کتابفروشی و گرداندن یک مرکز عرضه کتاب را آموزش دهند و کارهایی از این دست، لازم و ضروری به نظر میرسد.
نکته دیگری که حائز اهمیت میدانم، این است که ما در عرصه نشر، انجمن اسلامی ناشران را قبل از مجمع ناشران انقلاب اسلامی داشتیم؛ اما انجمن اسلامی ناشران و کتابفروشان به نظرم مجموعهای است که متعاقب شرایط روز رشد پیدا نکرده و فعالیتش آنطور که باید و شاید، نیست. در واقع، جای مجمع ناشران انقلاب اسلامی خالی بود.
در سالهای دهه ۷۰، فعالان حوزه انقلاب اسلامی در نشر و در بین مؤلفان و مترجمان کم نبودند؛ اما همه آنها پراکنده بودند و هرکس در جایی مشغول فعالیت بود
* تا چه حد این مجموعهها را در پیگیری اهداف خود موفق میدانید؟
به نظرم این سؤال را نهتنها در خصوص این دو مجموعه، بلکه درباره همه مجموعههایی که مردمنهاد غیردولتی هستند، میشود پرسید و میشود پاسخ مشابهی به این سؤال داد. آن پاسخ این است که بستگی دارد ما چطور به قضیه نگاه کنیم. اگر بخواهیم ضعفها را ببینیم، میتوانیم بگوییم اینها اصلاً موفقیتی نداشتند، کار مثبتی انجام نشده و بود و نبودشان یکی است. اگر بخواهیم با نگاه مثبت نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم حضور اینها دستاوردهای زیادی داشته و کارهای مثبت زیادی انجام شده است. من فقط در حد امور جاری به قضیه نگاه میکنم و در واقع، چشمانداز دوردست را نگاه نمیکنم. در این حد، هر دو مجموعه اقدامات مثبت فراوانی انجام دادند. انجمن کتابفروشان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی توانسته کارهای آموزشی انجام دهد، چند نشست موفق با حضور کتابفروشان جبهه انقلاب برگزار کند، در نمایشگاه بینالمللی کتاب حضور نسبتاً موفقی داشته باشد و حمایت خوبی از کتابفروشان انجام دهد؛ مثل هدایت بهسمت تسهیل کار وام. در بعضی نقاط که کتابفروشی نداشتیم، ممکن بود کتابفروشیهای موجود تغییر وضعیت دهند و شغلشان را عوض کنند، در آنجاها این اتفاق نیفتاده. در مجموع، به نظرم اقدامات مثبت فراوانی صورت گرفته است.
* با توجه به اینکه شما معاون فرهنگی وزیر ارشاد بودید و اکنون نیز رئیس هیأت مدیره انجمن قلم هستید و از نزدیک حوزه نشر و کتاب را میشناسید، رشد جبهه انقلاب در حوزه نشر و کتاب، در دهه ۹۰ نسبت به دهههای قبل از آن چگونه بوده است؟
من تحلیل دقیق علمی در این خصوص ندارم؛ در واقع، کمی از آن پراکندهکاری که قبلاً وجود داشت، دور شدهایم؛ ولی اینکه بگوییم رشد خیلی زیادی در عرصه تولیدات ایجاد شده، یا ناشران برجسته زیادی از حوزه انقلاب اسلامی برآمدهاند یا در این حوزه فعالیت میکنند، در حالی که در سالهای قبل چنین چیزی نبوده، نمیتوانم چنین ادعایی کنم و مقداری هم راجع به آن تردید دارم.
در سالهای دهه ۷۰، فعالان حوزه انقلاب اسلامی در نشر و در بین مؤلفان و مترجمان کم نبودند؛ اما همه آنها پراکنده بودند و هرکس در جایی مشغول فعالیت بود. گاهی وقتها در برابر ناراستیها و کژیهایی که از برخی افراد نفوذی و برخی از شاغلان در مسئولیتهای خاص میدیدند، ممکن بود سروصدایی هم بکنند و اعتراضاتی هم صورت بگیرد؛ اما طبیعتاً این صداها آنگونه که باید، شنیده نمیشد.
در حوزه مؤلفان و مترجمان و آفرینندگان آثار، انجمن قلم وقتی تأسیس شد، ما بهعینه تأثیر آن را از همان روزهای اول شاهد بودیم. وقتی اخبار سال ۱۳۷۸ را نگاه کنید، میبینید که اولین عکسالعمل را pen society از خود نشان داد و گفت اینها عضو ما نیستند. همان موقع ما هم اعلام کردیم که اصلاً قصد عضویت در مجموعهای که خطدهنده آن کسانی هستند که ما با دیدگاهشان موافق نیستیم، نداریم و ما چنین ادعایی مطرح نکردیم. یعنی انعکاس تأسیس جمعی از نویسندگان در داخل کشور، چنان بهسرعت فراگیر شد و احساس خطر کردند که بلافاصله عکسالعمل نشان دادند و تلاش کردند بگویند اینها از ما نیستند.
اگر مواضع BBC و VOA را بررسی کنیم، میبینیم بهطور جدی احساس خطر کردند و متوجه شدند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. فهمیدند دوران پراکندگی و جدایی نیروهای انقلاب سر آمده و این افراد میتوانند در کنار هم قرار گیرند و قدرت مضاعفی ایجاد کنند. به لطف الهی، در عرصه عمل هم مواضع روشن و شفاف انجمن در موارد حساس تأثیرگذار بود و جاهایی که انجمن ورود پیدا کرد و تلاش کرد که اصلاح انجام شود، اصلاحات مدنظر تا حد زیادی انجام شد. بعد از تأسیس مجمع ناشران و انجمن کتابفروشان انقلاب اسلامی، تا حد زیادی توانستیم خلأها را پر کنیم و تأثیرگذار باشیم و به گمان من، جای فعالیت بیشتر برای همه ما وجود دارد.
در عرصههای فرهنگی ما شاهد رویشهای جدید هستیم و باید باشیم. اگر رویش جدید اتفاق نیفتد و نیروهای جدیدی به این بدنه تزریق نشوند، مجموعه تبدیل به یک تشکل پیر خواهد شد
* همافزایی و کار مشترک را بین عناصر فرهنگی مختلف در جبهه فرهنگی انقلاب چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا روند مثبت است یا نه؟
این همافزایی و کار مشترک در خیلی جاها تعریف شده و این همراهی صورت میگیرد. در خیلی از فعالیتهایی که شما میبینید در عرصه فرهنگ صورت میگیرد، مثل همین جایزه شهید اندرزگو که به انقلاب و نوشتن برای انقلاب و تجلیل از کسانی که در این حوزه تلاش میکنند، توجهی ایجاد کرد، یا جشنواره فلسطین یا... تقریباً همه دوستان مشارکت دارند و نوعی همفکری و همافزایی نیروهای موجود در تشکلهای مختلف صورت میگیرد؛ اما این روند مثبت نباید متوقف شود.
تا به حال، الحمدلله روند مثبتی طی شده و پتانسیل و توان بالقوه ادامه این روند و تقویت این موضوع در مجموعه وجود دارد. من آینده این ماجرا را روشن میبینم.
* خوشبختانه در سالهای اخیر، نویسندگان جوان زیادی در جبهه فرهنگی انقلاب ظهور پیدا کردهاند و افراد دغدغهمند زیادی علاقهمند هستند که وارد این حوزه شوند. تحلیل شما از این رشد کمی چیست؟ برای افزایش کیفی آثار نویسندگان جوان چه باید کرد؟
قاعدتاً در عرصههای فرهنگی ما شاهد رویشهای جدید هستیم و باید باشیم. اگر رویش جدید اتفاق نیفتد و نیروهای جدیدی به این بدنه تزریق نشوند، مجموعه تبدیل به یک تشکل پیر خواهد شد. لازم است همیشه نیروهای جوان به حوزههای مختلف فرهنگی تزریق شوند و این کار هم انجام میشود.
طبیعی است که وقتی نسل جدیدی به باردهی میرسد، همان طور که در حوزههای دیگر مثل فناوری، علوم محض و حوزه خدمات، نیروهای جوان جدیدی را شاهد هستیم که ممکن است استعدادهایی بهمراتب قویتر از گذشتگان و پیشینیان و استادان خودشان داشته باشند، در حوزه فرهنگ هم این اتفاق میافتد.
لازم میدانم اینجا نکته مهمی را یادآوری کنم. ما خودمان نیز این مراحل را پشت سر گذاشتهایم و در این زمینه تجربه داریم. گاهی دوستان جوانتر ما وقتی شهرتی پیدا میکنند، کار مفیدی انجام میدهند یا اثر شایستهای از آنها چاپ میشود، خودشان را گم میکنند که این آفت بسیار بزرگی است که میتواند دامن نویسنده را بگیرد.پس باید مراقب بود. یکی از آن لغزشها این است که فرد احساس کند از استادان خود جلو زده است و حرمتشان را نگه ندارد.
تلاشهایی برای گردهمآمدن هنرمندان انقلاب قبل از تشکیل انجمن قلم هم صورت گرفت که ناموفق بود
کسانی رشد میکنند که هم جایگاه خود را بهشکل واقعی ببینند، دچار خودبزرگبینی نشوند، تکبر در آنها ایجاد نشود و هم به اصول پایبند باشند؛ یعنی پیشکسوتان و بزرگان را احترام کنند و از تجارب بزرگترها استفاده کنند و بهنوعی از آنها کمک بخواهند برای اینکه روز به روز آثار بهتری بیافرینند. به نظرم روزبهروز به تعداد نویسندگان جوان ما هم اضافه میشود و این طبیعی است. خیلی وقتها ممکن است نویسنده جوان اثری بیافریند که از خیلی از پیشکسوتان این حوزه جلو بزند که این هم در عرصه هنر طبیعی است؛ اما آنچه اهمیت دارد، رعایت اصول اخلاقی است.
* انجمن قلم بهعنوان یکی از مهمترین مجموعههای نویسندگی، جایگاه ویژهای دارد؛ اما همیشه با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند که بارها مسئولان انجمن مطرح کردهاند. به نظر شما مهمترین دلایل ادامه کار انجمن قلم با وجود تمام فشارهای اقتصادی چیست؟
خاطرهای بگویم؛ شاید پاسخ این سؤال را بدهد که چرا ما همچنان محکم ایستاده و این مسیر را ادامه میدهیم. قبل از آن به این نکته اشاره کنم که تلاشهایی برای گردهم آمدن هنرمندان انقلاب، قبل از تشکیل انجمن قلم هم صورت گرفت. چند تلاشی که در این زمینه صورت گرفته بود، ناموفق بود و بعضی از گروههایی هم که تشکیل شد و فعالیتشان تداوم پیدا کرد، نوع اساسنامهشان بهگونهای است که جمع محدودی را تشکیل میدهد و در اصل عنوانشان ممکن است عنوان خاصی باشد؛ اما تعدادی افراد هستند که از قبل با هم آشنا بودند و دور هم جمع شدند و با همان شیوه قدیم خود کارشان را ادامه میدهند. در واقع، رویش و ریزشی در آنها شکل نمیگیرد و شکل دموکراتیک انتخابات و مسائل از این دست در بعضی از این مجموعهها وجود ندارد؛ اما بیست سال از عمر انجمن قلم میگذرد. البته مشکلاتی هم سر راه بوده. هم مشکلات اقتصادی، هم مشکلات فرهنگی و مسائلی در درون انجمن پیش آمده که میتوانسته لطمه بزند. همه اینها به لطف الهی حل شده و با روشنبینی و تلاش و ازخودگذشتگی که بعضی از عزیزان در انجمن داشتند، انجمن همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد.
اصل اولیه و اصلی در انجمن قلم را، کار داوطلبانه و فعالیت مجاهدانه قرار دادیم
اما خاطره این بود که روز اولی که انجمن تشکیل شد، جمعی بودیم که دور هم جمع شدیم و گفتیم میخواهیم تشکلی ایجاد کنیم تا نویسندگان هم اگر جایی لازم بود، مداخله کنند و اگر میخواهند حرفی بزنند، حرفشان شنیده شود و برای پیگیری حقوق مرتبط با نویسندگان و ... پشتوانهای داشته باشند؛ اما نه امکاناتی داشتیم، نه پولی، نه جایی و نه فرد خاصی از ما حمایت میکرد. در واقع، جمعی بودیم که خودمان دور هم جمع شده بودیم و به چنین نتیجهای رسیده بودیم. آن افراد اول ماجرا را که تأثیر داشتند، عرض میکنم. در اولین جلساتی که در دفتر کار خصوصی یکیدو تا از همکاران برگزار میشد، موضوع مطرح شد و هستۀ اولیه که از سه ـ چهار نفر شروع شده بود، به حدود ۲۰ نفر رسید. آنجا پیشنهاد شد که هرکدام مبلغی بگذاریم و هزینههای اولیه را از اینجا تأمین کنیم. آن موقع، من بهعنوان خزانهدار انجمن تعیین شدم و این پیشنهاد نهایتاً منجر به این شد که ۱۵ نفر از ۲۰ نفر آماده بودند و نفری ۲۰ هزار تومان پول گذاشتند. در آن سالها، این مبلغ خوبی بود و ۳۰۰ هزار تومان جمع شد. سال اول فعالیتمان، با همین کمک داوطلبانهای که دوستان کردند، گذشت و بعد از آن، کمکم حق عضویت اعضاء آمد و بعد توانستیم کلاسهای آموزشی برگزار کنیم و کارهایی انجام دهیم و درآمدی برای انجمن کسب کنیم و همین طور جلو رفت و انجمن کمکم توانست سرپا بایستد. ما اصل اولیه و اصلی را در انجمن، کار داوطلبانه و فعالیت مجاهدانه قرار دادیم. تا اینجایی که عرض کردم، افراد خودشان حاضر شدند پول بدهند و پنج نفر هم چیزی نپرداختند؛ اما ۱۵ نفر از افراد حاضر شدند از جیبشان پولی بگذارند و چراغ انجمن را روشن نگه دارند.
هنوز این نگاه مجاهدانه در انجمن هست. به گمان من تا وقتی این نگاه است، یعنی به دیده ثواب نگاه میکنیم به کاری که انجام میدهیم، آنقدر اعتقاد به کارمان داریم که این کار جزو اعمال ما نوشته خواهد شد و هدف زندگی ما هم صرفاً محدود به زندگی دنیایی نمیشود.
امروز که عرصه عمل است و میتوانیم وارد عرصه عمل شویم، تصورمان این است که این فعالیتها پشتوانهای است برای آن روزی که میخواهند حسابکتاب کارمان را انجام دهند و اینها را جزو اعمال صالحه و ذخایر ما حساب کنند.
وقتی اینطوری فکر میکنیم، طبیعتاً حاضریم برای اینگونه فعالیتها از جیب هم هزینه کنیم. برداشت من این است که جمعی از دوستان ما هنوز این روحیه جهادی و آمادگی این کار را دارند و میآیند وقت میگذارند و حضور دارند. کسانی که اگر همین وقت را جای دیگری بگذارند، ممکن است شهرت و درآمد بیشتری برایشان داشته باشد؛ اما در انجمن حضور پیدا میکنند. این روحیه جهادی تا وقتی که هست، مشکلات اقتصادی باعث متلاشیشدن مجموعه نمیشود. اگر به آرم انجمن دقت کنید، تعمداً انجمن قلم خانه هم خوانده میشود. در واقع، انجمن قلم را خانه دوم اعضا حساب میکنیم.
اگر نویسندگانمان را بهلحاظ اخلاقی و معنوی در سطح مطلوبی نگه داریم، به گمان من در آینده شاهد آفرینش آثار ماندگار بیشتری در دفاع از انقلاب و در تبیین شرایط مردم ایران خواهیم بود
* پیشبینی شما از آینده و افق پیش روی نویسندگان چیست؟
تصورم این است که الان نویسندگان خوبی در سنین مختلف داریم؛ چه افرادی که سنین میانسالی را پشت سر میگذراند، چه افرادی که جوانتر هستند. خط نموداری رویش ما باعث شده است که افت پیدا نکنیم. در واقع باعث شده است تولیداتمان در این حوزه پاسخگوی مخاطبان باشد. اگر ما بتوانیم نویسندگانمان را بهلحاظ اخلاقی و معنوی در سطح مطلوبی نگه داریم، به گمان من در آینده شاهد آفرینش آثار ماندگار بیشتری در دفاع از انقلاب و در تبیین شرایط مردم ایران خواهیم بود.
* در سالهای اخیر، تمرکز تولیدات عمدتاً بر خاطرهنگاری، زندگینامه و مستندنگاری بوده است که البته در بازار با استقبال زیادی روبهرو شدهاند. به نظر شما چه موضوعات یا قالبهای دیگری وجود دارند که میتوانند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کنند، اما تاکنون از آنها غفلت شده است؟
در خصوص زندگینامه و مستندنگاری و خاطرهنگاری، تمرکز تولیدات بعضی از مراکز روی این موارد بوده است که کاری لازم و ضروری است. باید حواسمان باشد به این قسمت کم اهمیت ندهیم. الان دارند یک تاریخ شفاهی از دوره پهلوی ایجاد میکنند که با هیچ حقیقتی سازگار نیست. کسانی خارج از ایران و حتی در داخل کشور دارند تولیداتی ایجاد میکنند که بعد در اختیار نسل جوانی قرار میگیرد که آن روزها را ندیده است و ممکن است باور کند. شما دو تا روایت پیدا میکنید. یک روایت این است که مثلاً شاه فردی دلسوز برای مردم بوده و تلاش میکرده است تا مردم در رفاه باشند. از آنطرف، روایتی پیدا میکنید که شاه جبار دیکتاتوری بوده است که برای حفظ خود حاضر بوده است مردم را قربانی کند. جوان به این دو روایت نگاه میکند و میماند که کدامیک را انتخاب کند.
اگر تولیدات دشمنان خیلی زیاد شود، گمراهی نسلهای آینده در پیداکردن مسیر درست، خیلی دور از انتظار نیست. ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد. ما که دوران قبل از انقلاب را دیدیم و در آن ایام کودک و نوجوان بودیم، سن و سالمان به حدی میرسد که ممکن است نسل ما هم از دنیا برود و کسانی که به چشم خودشان ظلم و بیعدالتی و توزیع ناعادلانه ثروت را دیدند، اینها ممکن است نباشند که بهشکل حضوری این نکات را گواهی بدهند و آنچه باقی میماند، آثاری است که به این شکل تولید میشود.
اینها نکات کماهمیتی نیست و مطالب مهمی است. از این عرصهها اصلاً نباید غفلت شود. ما در این حوزهها آنگونه که شاید و باید، کار نکردهایم. من در فضای مجازی گاهی میبینم که عکس شاه را در کنار یک خانواده فقیر که با کفش نشسته، در کنار عکس چند نفر از رجال کنونی جمهوری اسلامی قرار میدهند که در یک مجلس مجللی نشستهاند و مقایسه میکنند. تحریف آشکار تاریخ به این شکل صورت میگیرد؛ یعنی دشمن هیچ ابایی از دروغگویی ندارد.
گوبلس، وزیر تبلیغات هیتلر، میگفت دروغ هرچه بزرگتر باشد، باورپذیرتر است. بعضیها ظاهراً از نظر او تبعیت میکنند و هیچ ابایی ندارند که دروغهای بسیار بزرگ بگویند. شاه که آدم دیکتاتور و خودکامهای بود که هیچکس، حتی اطرافیان خود را آدم حساب نمیکرد، در حرفهای اطرافیان میبینید که چقدر او متکبر بود و چقدر تکبر داشت و ما به چشم خود دیدیم که چگونه در یک قرنطینه و حفاظت کامل و با فاصله از مردم حرکت میکرد و هیچگونه آمیزشی با مردم نداشت، او را نماد این ماجرا میگیرند. یا اینکه عکس بهترین نقاط تهران را بگذارند کنار مخروبهترین نقاط کشور و بگویند ما اینطوری بودیم، اینطوری شدیم؛ در حالی که در خود تهران و اطرافش پر از حلبیآباد بود و پر از مردم فقیری بود که جایی برای زندگی نداشتند.
نزدیکترین روستاها به تهران فاقد لولهکشی آب، برق، گاز و امکانات رفاهی بوده است. آن وقت، جور دیگری القا میکنند. اینها صورت میگیرد و طبیعتاً لازم است ما حقایق را مستند کنیم و نگه داریم. این مراکز خاص خود را میخواهد و بعضی جاها باید برای این موضوع اهتمام کنند که در حال انجام نیز است. اما اینطور نیست که همه فعالیت جبهه انقلاب متمرکز روی این قسمت باشد.
آقای منصور انوری که فرد ناشناختهای بود و شهرستانی هم هست و کار و شغل دیگری داشت، چند سالی است که استعدادی از خود بروز داده. او جلد اول رمان جاده جنگ را نوشت و دوستان حوزه هنری این استعدادش را کشف کردند. الان مجلدات رمان «جاده جنگ» که از عدد نُه گذشته. انوری فردی است که استعدادش کشف شده و اینگونه نیست که به همه امکانات هم دسترسی داشته و در شرایط خیلی مناسب هم شروع به تولید کرده باشد. در عرصههای دیگر هم آثار ارزشمندی داریم. کتابهای «محمد میرکیانی» برای نوجوانان واقعاً آثار ارزشمندی است. ما از این دست افراد و از این دست آثار کم نداریم. گاهی وقتهای گلایهای در طول سال میکنیم؛ مثلاً جشنوارهای در طول سال برگزار میشد و بعد میگوییم که نتوانستیم آثار برگزیده انتخاب کنیم. این بدان معنا نیست که در ۴۲ سال بعد از پیروزی انقلاب، هیچ آثار خوبی نوشته نشده. ما اگر جمع این آثار خواندنی را بخواهیم در کتابخانه جمع کنیم، کتابخانه معظمی گرد میآید. طبیعتاً ضعفها باید گفته شود و با تلاش، آثار بهتری تولید شود. ما در حوزههای مختلف، آثار ارزشمند فراوانی داریم.
باید نیروهای بااستعداد و تازهنفس به انجمن قلم و مجموعههایی که به تعالی جبهه فرهنگی انقلاب فکر میکنند تزریق شود
* به نظر شما انجمن قلم در دهه پیش رو، چه مسیری را باید طی کند و چه کارهایی را باید در اولویتش قرار دهد؟
انجمن قلم و مجموعههایی که به تعالی جبهه فرهنگی انقلاب فکر میکنند، چند نکته را باید مدنظر قرار دهند. نکته اول تعبیری است که رهبر انقلاب یک بار به کار بردند؛ تعبیر «خون تازه» که فکر میکنم ما لازم است در مجموعهها رویش داشته باشیم و خون تازه به مجموعهها تزریق شود؛ یعنی حتماً نیروهای بااستعداد و تازهنفس به مجموعهها تزریق شود. پیداکردن ضعفها و تلاش برای برطرفکردنشان، دسترسی به منابع مالی پایدار که باعث شود تداوم فعالیتها بهگونهای تضمین شود و مشکل مالی برای مجموعهها پیش نیاید و بهرهمندی از توان و پتانسیل همه افراد همسو برای رشد و تعالی، جزو نکات اساسی است که همه ما باید در نظر بگیریم؛ در غیر این صورت، سیستم دچار خسران خواهد شد و درجا خواهد زد یا پسرفت خواهد کرد.
انتهای پیام/