خبرگزاری فارس ــ یادداشت میهمان؛ احمدرضا هدایتی: کشورهای اروپایی مبدأ و مبدع پیدایش احزاب سیاسی به معنای امروزی آن به شمار میروند، اما آمریکاییها با الگوبرداری از اروپا، این پدیده که حاصل تنظیم آییننامههای انتخاباتی و فعالیتهای پارلمانی در کشورهای مذکور است را با ارائه الگوهای جدید، دستخوش تحولات اساسی کردند.
در واقع، احزاب حدود دویست سال پیش و در زمانی شکل گرفتند که اروپا از یکسو با سنّتهای گذشته فاصله گرفته و دوران گذار را سپری میکرد و از سوی دیگر، فرهنگ مدرنیته هنوز به طور کامل شکل نگرفته بود و لذا احزب در جهت پر کردن شکافهای اجتماعی ناشی از سردرگمیهای ساختاری پدیدار شدند.
برای درک بهتر موضوع باید ابتدا به تعاریف ارائه شده از این واژه مراجعه کرد. تاکنون تعاریف متعدد و متنوعی از احزاب ارائه شده است، تعاریفی که در برخی از مفاهیم مانند سیاسی بودن، قدرتطلبی، اهداف گروهی و بعضاً اهداف پنهان شخصی و فردی و امثال آن دارای وجه اشتراک هستند.
بهعنوان مثال؛ یکی از صاحبنظران این عرصه به نام مدیسن در این باره معتقد است که؛ «حزب عده ای از افرادند که چه در مقام اکثریت باشند و چه در مقام اقلیت، بر اساس منافع و یا هدفهای مشترک خود که با منافع و هدفهای سایر افراد و نیز منافع و هدفهای دائمی و کلی جامعه در تضاد است، با یکدیگر طرح اتحاد ریختهاند.»
صاحبنظر دیگری به نام دیوید رابرتسون نیز به این نکته اشاره میکند که «حزب گروهی سازمان یافته از کسانی است که دیدگاهی مشترک دارند و درصدد دستیابی به قدرت سیاسی باشند.»
به این ترتیب در یک تعریف کلی میتوان گفت که؛ «احزاب سیاسی به گروههای سازمان یافتهای اطلاق میشود که خواهان مشارکت در قدرت و به چنگ آوردن آن هستند تا از این طریق بتوانند به اهداف خویش دست یابند.» و این مفهوم میتواند بدان معنا باشد که احزاب از یکسو بیانگر اجماع و از سوی دیگر عامل تفرقه هستند.
البته صاحبنظران و علمای اسلامی نیز تلاش کردهاند با ارائه تعاریف جدید، معایب تعاریف موجود را برطرف نمایند، اما این که تا چه حد در این زمینه موفق عمل کردهاند و اینکه اصولاً وجود چنین تشکلی با این مفهوم منطقی است یا باید جایگزینی مناسب با شاکلهای متفاوت و متناسب با اصول و ارزشهای اسلامی برای آن تعریف و تبیین شود، جای بحث دارد.
در یکی از این تعاریف گفته شده است که؛ «حزب در اندیشه اسلامی به گروهی از انسانها اطلاق میشود که دارای انسجام و تشکّل بوده و در راستای تأمین مصالح مادی و معنوی تلاش می کنند» و یا «در جهت تأمین سعادت و ارزش های دینی می کوشند.»
با این وصف ظاهراً تحزبگرایی در دنیای کنونی اجتناب ناپذیر بهنظر میرسد، اما بیشک وجود احزاب هنگامی مفید و اثربخش است که تشکلهای مذکور صرف نظر از منافع حزبی و جناحی، در راستای ارزشهای الهی و در جهت تأمین منافع کشور (جامعه اسلامی) و مصالح عامه مردم (مسلمین و مستضعفین) حرکت نمایند و در بهبود شرایط جامعه مؤثر باشند، اما آیا واقعاً احزاب موجود از چنین شاخصهای برخوردارند؟
با عنایت به توضیحات فوق، بار دیگر این پرسش به ذهن متبادر میشود که آیا تحزبگرایی مورد تأیید اسلام قرار دارد و با اصول و ارزشهای اسلامی منطبق است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که اکثر آیاتی که در آن واژه حزب به صورت جمع به کار رفته است، ناظر به کفر، انکار حق، و ایستادگی در مقابل دین اسلام می باشد.
به عبارت دیگر اسلام نهتنها وجود احزاب مختلف را مورد تأکید قرار نداده، بلکه این رویکرد را حاصل رفتار غلط و ساخته و پرداخته ذهن و فکر دشمنان و مهمترین عامل ایجاد تفرقه در جامعه معرفی نموده و لذا امت اسلامی را در قالب تشکلی یکپارچه به نام حزبالله تعریف کرده است.
آیات متعددی از قرآن مجید از جمله آیه 53 سوره مومنون در آنجا که میفرماید؛ «فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ / امّا مردم کارشان [آیین] را در میان خود به پراکندگى کشاندند، هر گروهى به راهى رفتند [و گروه گروه شدند] و هر حزب و دستهاى به آنچه [آیینی] نزدشان بود دل خوش کردند [که آیینشان بر حق است.].» بر این موضوع دلالت دارد.
خداوند در آیه ۹۱ سوره مبارکه الحجر نیز میفرماید؛ «الَّذینَ جَعَلُوا القُرآنَ عِضینَ / همانها که قرآن را تقسیم کردند [آنچه را به سودشان بود پذیرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهایشان بود رها نمودند!].»
همچنین در آیه 56 مائده آمده است؛ «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ / کسانی که ولایت و سرپرستی و رهبری خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و افراد با ایمانی را که در آیه قبل به آنها اشاره شد بپذیرند پیروز خواهند شد، زیرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پیروز است»
از مجموع این آیات چنین استنباط میشود که از نظر قرآن اوصاف حزبالله عبارتند از؛ ایمان به خدا، یاد خدا، ایمان به آخرت، قبول ولایت خدا، قبول ولایت پیامبر، قبول ولایت علی، قبول ولایت أُوْلِی الأَمْرِ، دوستی با خدا، دوستی با پیامبر، دوستی با مؤمنان، عدم دوستی با دشمنان خدا، بهره مندی از تایید خدا، رضایت از خدا، بهره مندی از رضایت خدا، پیراستگی از تعصب ناروا، رهایی از استیلای شیطان و ویژگیهای مشابهی که تنها در قالب همان حزبالله قابل تحقق است.
شاید با توجه به چنین نکاتی است که بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) یادآور میشوند که «نباید اختلافات را دامن زد، نباید آن بگوید من حزب کذا، آن بگوید من حزب کذا، نباید این قدر حزب ها پیدا بشود، دویست حزب پیدا شود، این قدر جمعیتها پیدا بشود، باید همهشان با هم مجتمع [شوند] برای نجات یک کشوری که همه در آن میخواهند زندگی بکنند.»
در واقع با عنایت به فرمایش حضرت امام (ره)، اگر احزاب تفرقه ایجاد نکنند، مطلوب است، امّا آن ها همه با هم مخالفاند؛ وضعیتی که خواست دشمنان است و از طریق آن اختلافات را گسترش میدهند.
ایشان در ادامه مطلب قبل میافزایند؛ «مع الاسف ملتفت نیستیم، عمق مسئله را نمیتوانیم درک کنیم که در ظرف یک سال کمتر، دویستتا گروه در یک مملکت پیدا شد و دویستتا حزب اظهار وجود کردند، این یعنی چه؟ ... هر چه گروهها زیادتر بشود اختلافات زیادتر میشود.»
بدین ترتیب، امام (ره) بارها و در سخنرانیهای مختلف این موضوع را هشدار دادهاند که «دشمنان خارجی که از راههای دیگر نتوانستد ضربه واردکنند، از طریق تخریب و گروهسازی وارد شدهاند و میخواهند وحدت کلمه را از بین ببرند، تا از این راه دوباره بر اوضاع سلطه یابند.» ایشان به گروههای مختلف ـ اعم از ملیگرا و طرفدار مستضعفان ـ هشدار میدهند که مبادا با ایجاد اختلاف، مردم ایران را به حالت اول بازگردانند و زحمات علما و بزرگان را در راه وحدتبخشی جامعه هدر دهند.]
رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای نیز در امتداد سیره و روش امام خمینی (ره) بر این باورند که تحزب به معنای متداول آن در غرب، با دینداری متفاوت است و در این رابطه میفرمایند؛ «انگیزه دینی، با انگیزههای مادّی و حزبی فرق میکند. در انگیزههای مادّی و حزبی، کسب قدرت و حکومت، بیشتر مطرح است. اشخاصی که وارد مبارزه میشوند، هر کدام برای خودشان جایگاه و موضعی را تعریف میکنند: در نظام آینده، ما چه کار باید بکنیم؟ چهکاره باید بشویم؟ اما در حرکت دینی، این حرفها نیست؛ همه برای انجام تکلیف وارد میشوند.»
با این وجود همانگونه که اشاره شد، ظاهراً در دنیای کنونی، وجود احزاب اجتناب ناپذیر است و شاید به همین دلیل است که ایشان در موارد مختلف از جمله در جریان دیدار مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی با ایشان در تاریخ 77/12/7 در مورد ضرورت وجود احزاب میفرمایند؛
«من در یک تقسیمبندی، حزب را به دو نوع تقسیم میکنم - این اعتقاد من است؛ شما هم آزادید که این را قبول بکنید یا قبول نکنید؛ چون نه قانون است و نه من اصرار دارم که مردم حتماً قبول کنند؛ لیکن اعتقاد خودم این است - یک حزب این است که مجموعهای از صاحبان فکر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی مینشینند و تشکّلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانالکشی میکنند و مردمی را با خودشان همراه میکنند، تا فکر خود را به آنها برسانند. کانونهای حزبی تشکیل میشود، هستههای حزبی تشکیل میشود، سلّولهای حزبی تشکیل میشود و اینها در این مرکز مینشینند و افکاری را که خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستادهاند - چه فکر سیاسی، چه فکر غیرسیاسی، چه فکر دینی، چه فکر غیردینی - در این کانالها میریزند و این افکار به تکتک افراد میرسد و آن مردمی که اینها را قبول میکنند، با اینها پیوند پیدا میکنند. به نظر من، این سبک تحزّب، منطقی است «حزب جمهوری اسلامی» بر این اساس تشکیل شده بود و همینطور بود.» و در ادامه به ماهیت و عملکرد احزاب در غرب اشاره میکنند.
در نهایت باید گفت که اصل ۳۰ قانون اساسی هم با عنایت به همین نکات به صورت زیر مورد تصویب اکثریت مجلس خبرگان قانون اساسی قرار گرفت: «احزاب، جمعیتها و انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلام و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. شرکت افراد در این گروهها آزاد است و هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.»
با همه این اوصاف اکنون این سوال مطرح است که آیا احزاب فعلی موجود در کشور طبق قانون و توصیههای امامین انقلاب عمل میکنند، یا اجرای همان الگوهای غربی را در دستور کار خود قرار دادهاند؟
برای درک بهتر مطلب میتوانیم در یک تقسیمبندی کلی احزاب فعال در کشورهای مختلف دنیا را در چند گروه به شرح ذیل دستهبندی کنیم.
گروه اول شامل احزابی میشود که توسط دولتها و با حمایت مالی آنها و در راستای تحقق اهداف حاکم یا حاکمان کشورها و عمدتاً برای فریب افکار عمومی شکل گرفتهاند و در واقع احزاب فرمایشی هستند که از نظر فکری و نظری، توسط دولتها تغذیه میشوند و طبیعتاً در پی جلب رضایت بنیانگذار یا بنیانگذاران خود هستند و لذا نمیتوانند به شکل کامل و حقیقی در راستای منافع ملت و مملکت عمل نمایند.
گروه دوم احزاب و گروههایی هستند که به شکل پنهان و آشکار توسط کانونهای قدرت و ثروت و کاملاً در راستای تأمین منافع و اهداف آنها ایجاد میشوند و طبیعتاً منافع کشور و مصالح کشور تا آنجایی برایشان اهمیت دارد که متضمن تأمین منافع آنها باشد و چنانچه بخواهیم با نگاه خوشبینانه به موضوع بپردازیم، باید بگوییم که اگر هم مصالح کشور و منافع ملت برای آنها اهمیت پیدا میکند بیشتر به خاطر حفظ بقای خود و تأمین منافع بنیانگذاران حزب است.
گروه سوم احزاب و گروههایی هستند که اگرچه توسط برخی افراد همنظر و همفکر ایجاد میشوند و از طریق پرداخت حق عضویت اداره میشوند، اما از آنجا که این احزاب نیز در پی تحقق افکار و اهداف اعضای خود و یا جناح وابسته به آن هستند، لذا نمیتوانند نماینده همه مردم تلقی شوند، بلکه صرفاً مجری خواستههای جناح و یا حداکثر، اعضاء و هواداران خود هستند.
احزابی نیز وجود دارند که واقعاً ماهیت مردمی دارند و از طریق مردم و با کمک مردم اداره میشوند، که اگرچه معمولاً با عنایت به اصول و ارزشهای الهی و با نیت خالصانه و صادقانه و به شکل جدی در پی تحقق مطالبات مردمی و پیشرفت کشورشان هستند، اما در اکثر موارد این احزاب فاقد قدرت لازم برای تأثیرگذاری در نظام تصمیمگیری و اداره امور کشور هستند.
درست به همین دلیل است که به نظر میرسد در شرایط کنونی، بازتعریف احزاب و حتی طراحی الگویی کارآمد و جدید بهعنوان یک جایگزین بومی و با کارکرد و ماهیت اسلامی و حتی در صورت لزوم با عنوانی متفاوت، بهمنظور ایجاد شرایط مطلوب برای اظهارنظر و مشارکت مؤثر مردم در اداره امور جامعه اجتناب ناپذیر است.
انتهای پیام/