به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، محمدحسین فائزی، فعال فرهنگی و سیاسی و رئیس سابق جهاد دانشگاهی استان قزوین در یادداشتی نوشت:
اصل موضوع اصلح و صالح، قبل از آنکه یک قاعدهٔ شرعی باشد، یک اصل عقلی است. اصلاً این چیزها نیازی به استفتاء ندارد و نمیدانم چرا برخی بهجای فکرکردن و خواندن، خودشان را خلاص میکنند و فتوا میطلبند.
از زمان آغاز تبلیغات، دارم فکر میکنم به ۲ کاندیدای مطرح جبههٔ انقلاب که کدامشان بار انقلاب را بهتر به منزل میرساند. کدامشان رأس آن دولت جوان حزبالهی قرار است باشد و کدامشان میتواند مدلی موفق از دولت انقلابی را محقق کند؟
برای رسیدن به این پاسخ، نیاز داشتم به بررسی و نهایتاً حصول نتایج زیر:
۱.از کجا میدانیم کدام در ادارهٔ کشور موفقتر عمل خواهد کرد؟ یکی تمرکزش بر بیان برنامه است و دیگری بر ذکر کارنامه. چطور میشود تضمین کرد که صاحب برنامه، توان اجرای موفق را هم دارا باشد و حرفهایش در حد حرف نماند؟ و آیا میشود پیشگویی بدبینانهای کرد که نکند آن صاحب کارنامه، از برنامهٔ خوب دیگری و تجربهٔ برنامهریزیاش استفاده نکند؟ تأمل من میگوید: بخشی از توانایی و قوت هر دو عزیز، محرز است و بخشی مبهم. اگر بخواهیم ابعاد مبهم آنها را خوب فرض کنیم و به آن اعتماد کنیم، منطقاً باید سراغ آنی برویم که تجربهٔ عملیاتیاش قابل اتکاءتر است. همو که اتفاقاً برنامه هم دارد، ولی نه به آن تفصیل که دیگری توشه راه کرده است.
۲. کشور نابهسامانیهایی دارد که عمدتاً ناشی از بیشعوریهای مدیریتی است (درحالت خوشبینانه). رفع عاجل این بههمریختگیها، مدیرِ مقتدرِ صاحب کارنامه میطلبد. همهٔ اصول علمی و تجربیات عملی مدیریت، این را تأیید میکند؛ بلاشک.
۳. انتقال کارنامه ممکن نیست، ولی انتقال برنامه به آسانی ممکن است. یعنی صاحب کارنامه، حتی با فرض فقدان برنامهٔ مفصل _ که قطعاً اینگونه نیست _ میتواند برنامه را دریافت و با کمک صاحبانش آنرا بهخوبی اجرا کند. پس نبود برنامهٔ آنچنانی، بحران نمیآفریند، اما احتمال عدم اجرای درست برنامه، خطرناک است.
۴. بهنظرم اصلاً ما نیاز نداریم برای اثبات صلاحیت رئیسی، نفی جلیلی کنیم یا بالعکس.
هرکدام گلی هستند خوشبو که خوبیهاشان بَیــّن است، قابل مشاهده است. دارم فکر میکنم که چرا اینهمه انرژی برای اثبات یکی از این ۲ عزیز را جابهجا نمیکنیم با اصرار بر تشکیل دولتی ممزوج از این ۲ ظرفیت عظیم و ۲ سرمایهٔ گرانسنگ؟
۵. برخی طرفداران آقای جلیلی، که حاضر نیستند از طرفداریشان کوتاه بیایند، اصرار دارند آراء ایشان از سبد رأیهای آقای رئیسی جداست. واقعاً اینطور است؟ به کدام منطق علمی به این نتیجه رسیدهاند؟ مگر نه این است که در این ۲ هفته از سبد آراء رئیسی کم شده و بر جلیلی اضافه؟ اگر به اصل بقای رأی مانند اصل بقای ماده و انرژی معتقد باشیم، خواهیم دانست که این کاهش و افزایش ارتباط معناداری با هم دارند؛ (البته میدانم که همهٔ پاسکاری رأیها و جابهجایی نظر مردم، صرفاً بین این ۲ کاندیدا نیست).
اما تردید نکنید که با این همین روند، انتخابات دور دومی است. دور دومی که یک سر رقابت رئیسی است و سر دیگرش، همان دروغگوی متورمکنندهٔ دلار و قیمتهای دیگر. اصرار بیشتر بر اثبات جلیلی به دوستداران انقلاب هم ثمری جز کاهش آرای رئیسی ندارد و بس. یعنی بازی از پیش برده را ممکن است ۳ بر صفر ببازیم!
۶. اگر نمیبینیم، ببینیم که همان جناح دروغگویی که خانمان مردم را سوزانده، با نفوذیهای مذبذبش و با رسانههایش، در کورهٔ اصلح و صالح میدمد. اینکه عرض کردم «بازی اصلح و صالح»، منظورم همین است. القا میکنند اصلحیت جلیلی و صالحیت رئیسی را به متدینین، و دنبالهروی ما از این مسأله، یک خطای راهبردی است که فردای انتخابات، دودش چشم همهمان را کور میکند.
اگر هنوز هم تحلیل مرا باور ندارید، ببینید دشمن دارد به چه توصیه و تبلیغ میکند، شما برعکس عمل کنید.
۷. الان سال ۱۴۰۰ است. دشمن نظام در لباس آخوند و دکتر و حقوقدان و هر خائن دیگری، سالهاست خون مردم را در شیشه کرده. با بورس و دلار و تورم و بههم ریختن سامانههای اقتصادی و مدیریتی کشور، یک هدف راهبردی را دنبال کرده و آن القای ناکارآمدی نظام اسلامی و ایجاد نارضایتی مردمی و نهایتاً حذف پشتوانهٔ مردم از حاکمیت است.
بهضرس قاطع عرض میکنم که دولت سیزدهم، یکی از اولین و آخرین فرصتهای ماست.
اولین فرصت است چون تاکنون دولت در دست حزبالهیها نبوده؛ و آخرین فرصت است چون دولت دروغگویان و بدکاران، تپهٔ سالم باقی نگذاشته و طاقت مردم را به طاق چسبانده. در همین گاه آخر، همین لحظاتی که چند شمشیر تا سقوط خیمهٔ نفاق مانده، دشمن درونی نظام دارد بازیای را راه میاندازد تا نفسهای به شماره افتادهاش را احیا کند. نکند در زمین او بازی کنیم و چندروز بعد، دشمنشاد شویم.
حتی اگر به این نتیجه رسیدهایم که جلیلی اصلح است، این را هم بدانیم که تکلیف در تثبیت یک دولت انقلابی است، نه به کرسی نشاندن فردی که ما به اصلحیت او رسیدهایم و ممکن است تشخیصمان خطا داشته باشد.
***
در پایان، متمسک میشوم به چند جمله از رهبر فرزانهٔ انقلاب، که شاید در باب مسائل اختلافی بالا، حجت را تمام کند:
بیانات ۱۴ خرداد ۱۴٠٠ خطاب به مردم:
«در قانون اساسی، رجال سیاسی و مذهبی را بهعنوان رئیسجمهور، رئیس دولت، رئیس قوّهٔ مجریّه، یعنی همهکارهی مسائل کشور قرار داده. این قید «رجال سیاسی و مذهبی» برای چیست؟ برای این است که در میدان سیاست بتواند مصلحت کشور را در نظر بگیرد، در میدان اعتقادات مردم و دین مردم هم بتواند مردم را هدایت کند و کمک کند و در هر ۲ مورد خردمندانه عمل بکند......»
«به حرف زدن و به گفتن و به وعده دادن نمیشود اعتماد کرد؛ در مسائل مهمّ کشور هم همینجور است. خب حرف، آسان است؛ هر کسی میآید یک ادّعایی میکند، یک وعدهای میدهد، یک حرفی میزند؛ به اینها نمیشود اعتماد کرد؛ باید نگاه کرد و دید که آیا یک عملی در گذشتهٔ این شخص وجود دارد که این وعده را تأیید کند و تصدیق کند، یا نه؛ اگر چنانچه وجود داشت میشود به او اعتماد کرد، وَالّا نه. بنابراین کارآمدی را با حرف نمیشود تشخیص داد.»
بیانات ۱ فروردین ۱۴٠٠ خطاب به کاندیداها:
«بدانید که مشکل کشور کجا است و مسائل کشور چیست، برای حلّ آن مسائل هم یک برنامهای و راهحلّی داشته باشید، ولو اجمالی؛ حالا نمیگوییم تفصیلی؛ ولو به نحو اجمال، یک راهحلّی برای آن داشته باشید.»
انتهای پیام/