به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، بررسی تاریخ زندگانی امام صادق(ع)، نخستین چهرهای را که از آن حضرت معرفی میکند، چهره علمی و فرهنگی است و حضرت بیشتر به عنوان یک شخصیت علمی و فقهی معروف بوده و شخصیت سیاسی امام(ع) کمتر از سوی پژوهشگران و محققانی که به بررسی زندگانی حضرت پرداختهاند مورد توجه قرار گرفته است.
حقیقت آن است که امام صادق(ع) همانند همه امامان معصوم شیعه، سیاست ناب الهی و دینی را در روزگار خود به یادگار نهادهاند که آشنایی با آن، الگوی کامل و ایدهآلی است برای شیعیان و علاقهمندان به حضرت، تا از این بُعد زندگانی امام خود پیروی نموده و این سیره پاک حضرت را نیز چراغ راه خود قرار دهند.
مطالعه فرازهای مختلف زندگانی امام صادق(ع) ما را به این نظریه رهنمون میشود که فعالیتهای فرهنگی و علمی حضرت قطعهای است از پازل بزرگ حیات سیاسی حضرت و راهبرد و شیوهای برای تحقق استراتژی کلی سیاسی حضرت در مواجهه با حکام جور.
موضوعی که بارها از طرف رهبر عزیز انقلاب(مدظله العالی) مورد تاکید قرار گرفته و ایشان نیز علمآموزی و تولید علم و ترقی علمی را مهمترین عامل پیشرفت و از مقدمات تمدن نوین اسلامی یعنی مشابهای کاملا سیاسی میدانند.
امام صادق(ع) حیات سیاسی خاصی دارد که بر شرایط و مقتضیات سیاسی و اجتماعی ویژهای استوار است، دوران امامت حضرت حدود یک قرن و نیم پس از ظهور اسلام و فتوحات اسلامی است؛ زمانی که تازه مسلمانان پرشماری از ملیتهای مختلف وارد جهان اسلام شده، از این طریق علوم و فنون ملتهای صاحب تمدن بزرگ مانند ایران، روم، هند و... را وارد دنیای اسلام نمودند.
بازار عقاید و آرای گوناگون رواج چشمگیری پیدا کرد، طبقات مختلف قاریان، مفسران، متکلمان، زندیقان، متصوفان، خوارج و مرجئه و... وارد فعالیتهای فرهنگی و سیاسی اجتماعی شدند.
در این برهه امت اسلامی دچار انواع درگیریها و کشمکشهای سیاسی و اجتماعی شدند، امام صادق(ع) نیز در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با معضلات فراوانی مواجه گردید.
اوضاع سیاسی آن چنان غبارآلود شد که امت اسلامی نمیتوانست واقعیت را چنانکه هست درک کند و مقدارت خود را تحت فرماندهی و حاکمیت انسانهای شایسته و لایق قرار دهد. امام صادق(ع) در چنین فضایی با دوگونه انحراف عمده در جامعه اسلامی مواجه بود:
الف. انحراف سیاسی و حکومتی که بانیان و سردمداران آن حاکمان و دولتمردان جائر اموی و عباسی بودند.
ب. انحراف اعتقادی و فکری توده مسلمان که خطرناک تر از انحراف نخست بود و امت را در ورطه گمراهی و انحراف از واقعیت مکتب اسلام در معرض نابودی و زوال قرار میداد.
بنابراین، اوضاع سیاسی معاصر امام صادق(ع) به ویژه در دهههای آخر بسیار آشفته بود، خلفای اموی با چالشهای قومی و قیامهای متعدد مواجه بودند که اقتدار سیاسی آنان را کاهش داده و مشروعیت سیاسی و اجتماعی آنان آسیب جدی دیده بود.
ازاین رو فشار و جو اختناقی که در دوران ائمه پیشین بود در این دوره از کاهش نسبی برخوردار شده بود.
در این دوره امام شاهد تغییر قدرت سیاسی ازبنی امیه به بنی عباس بود و در این میان مشکلات متعددی از دوران و بیرون منجر به اختلافات و درگیریها و وقوع چند جنگ شده بود که دستگاه حکومتی را با بحران عمیقی روبرو ساخته بود.
باتوجه به آشفتگی و نابسامانی وضع سیاسی و اجتماعی معاصر امام، ایشان در مواجه با این شرایط روشی در پیش رو داشت که از وظایف الهی خود که امامت و هدایت امت اسلامی و حفظ اسلام اصیل بود، ذرهای کوتاهی نکرد.
در این دوره حاکمیت دوگانه ای که مغایر بودند اقتضا میکرد که امام روشی در پیش گیرد که متعارض باشد اما برعکس امام به اصولی تاکید کرد که بنیان دین با این اصول حفظ میشد و درگیری اموی و عباسی را از آن جدا میکرد که هیچ ربطی به دین نداشت، بلکه نزاعی در راه نیل به حکومت بود که ازحقوق مسلم امامت بود که در سقیفه بر سر آن اولین نزاع درگرفت و از صاحبان اصلی دور ماند.
امام صادق (ع) با توجه به اینکه برخی از بنیالحسن با عباسیان جلسات سرّی داشتند در چنین شرایطی که دشمن از وضعیت جامعه شیعه با خبربود ضرورت بهکارگیری ترفندهای سیاسی جدید مـتفاوت ازروشهای قبلی را بهخوبی احساس میکرد و مصلحت نمیدید که عباسیان را به صراحت رد نموده و از آنها اعلان برائت کند؛ چون اولاً شعار آنها (الرضا من آلمحمد) برای مردم فریبنده بود و ثـانیاً در آیـنده که عباسیان غالب میشدند، امام و شیعیانش در معرض خطرات و آسیبهای جدی قرار میگرفتند بنابراین امام برای مقابله با این تهدید از ایما و اشاره استفاده می کرد.
امام(ع) با در نظر گرفتن موقعیت جامعه اسلامی از نظر آگاهی مردمی و امکانات و تواناییهای جبهه خودی به این نتیجه رسیدند که قیام مسلحانه و انقلاب فراگیر برای بنای حکومت اسلامی و به دست گرفتن قدرت، کافی و کارآمد نیست، چون ضروریتر از تاسیس و ایجاد حکومت دلخواه، استمرار و تداوم آن است که با صرف آمادگی نظامی و بر کناری حاکمان غاصب عملی نخواهد بود، بلکه پیش و بیش از آن باید زمینههای فرهنگی و اجتماعی فراهم گردد تا توده مردم بیدار شده و همراه گردند و مسئولیت پاسداری از حاکمیت جدید و دستاوردهای آن را آگاهانه برعهده گیرند.
امام در پی این سیاست استراتژیک و تصمیم کلان سیاسی، برنامهای را تنظیم نمود که دو هدف عمده را به دنبال داشت: اول، هدف ایجابی فراهم آوردن پایگاههای تبلیغی برای بیداری مردمی و تقویت هوشیاری آنان و حراست آنها از انحرافات عقیدتی فرهنگی و سیاسی، دوم: هدف سلبی، برای به چالش کشیدن حاکمان جائر و برانگیختن انزجار عمومی علیه آنان و بازداشتن مردم از بیتفاوتی در برابر ستمگریهای آنان.
امام صادق(ع) برای دستیابی به این هدفهای بزرگ، راهکارها و شیوههایی را با توجه به مقتضیات زمانه خود در پیش گرفت که عبارتند از: تقیه، نهضت بزرگ تولید علم گسترش شاخههای علمی و تعداد شاگردان، موضعگیری در مقابل خلفا و مبارزان سیاسی و مبارزه با فرقه گراییها.
بررسی سیره و روش سیاسی امام صادق علیه السلام یادآور این نکته است که در شرایط فعلی که انقلاب اسلامی ما در آستانه تشکیل دولت اسلامی و رسیدن به جامعه اسلامی و در نهایت شکلگیری تمدن نوین اسلامی است، بهکارگیری این روشها یکی از مهمترین ضرورتهایی است که در عرصههای مختلف از طرف رهبر معظم انقلاب (مدظلهالعالی) مورد تاکید و توجه بوده است.
بنابراین لازم است که سیاستگذاران و سیاستمداران روش امام صادق علیه السلام را به عنوان سرلوحه تصمیمسازی و تصمیمگیری در نظر گرفته و در پیشبرد امور آن را نصب العین قرار دهند.
انتهای پیام/ن