اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  کتاب و ادبیات

منصور ضابطیان: غیرمنصفانه است فکر کنیم نویسنده می‌نویسد تا پول درآورد

منصور ضابطیان به بازخوردهایی که طی روزهای اخیر از تازه‌ترین کتابش دریافت کرده اشاره کرد و گفت: اینکه تصور کنیم در شرایط فعلی نویسندگان کتاب می‌نویسند تا پول دربیاورند واقعاً غیرمنصفانه است.

منصور ضابطیان: غیرمنصفانه است فکر کنیم نویسنده می‌نویسد تا پول درآورد

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، منصور ضابطیان مجری و برنامه‌ساز رادیو و تلویزیون چند سالی است که در کنار تولید و اجرای برنامه‌های پرطرفداری مثل «نقره»، «رادیو هفت» و «رادیو شب» در تلویزیون و «فرش بنفشه» و «پنجشنبه ‌جمعه» در رادیو، «نوشتن» در قالب کتاب را نیز تجربه می‌کند.

او در این سال‌ها با سفرنامه‌های خود برای علاقه‌مندان به کتاب بیشتر آشنا شده است، کتاب‌هایی همچون «مارک و پلو»، «مارک دوپلو»، «سباستین»، «چای نعنا»، «سه رنگ» و... که هر کدام روایتی متفاوت و جذاب از سفرهای ضابطیان به کشورهای مختلف هستند.

ضابطیان کتابی با عنوان «مارک و پلو» نوشته که حاوی شرح سفرهایش در قالب مصاحبه و گزارش به کشورهای فرانسه، اسپانیا، لبنان، هندوستان، ایتالیا، اتریش، ارمنستان، کره جنوبی و آمریکاست. او با افراد سرشناسی مثل لی یونگ آئه و نجف دریابندری مصاحبه کرده‌است.

او در پی جایزه قلم بلورین بهترین گفت‌وگوی سال و یک سال هم جایزه قلم بلورین بهترین گزارش سال را در جشنواره مطبوعات کسب کرده‌ است. 

هرچند او در رشته علوم آزمایشگاهی تحصیل کرد، ولی بعد از چند سال رشته تحصیلی‌اش را به سینما تغییر داد. پس‌ از آن بود که منصور وارد دنیای هنر شد و از دریچه‌های مختلفی شروع به فعالیت کرد. ضابطیان در نقش‌های مختلفی مانند تهیه‌کننده، کارگردان، مجری رادیو و تلویزیون، پادکست‌ساز، نویسنده و روزنامه‌نگار مهارت‌های هنری خود را نشان داد. او فعالیتش را با روزنامه‌نگاری شروع کرد و گزارش و مصاحبه‌های زیادی برای مجله‌ها و روزنامه‌های حیات نو، چلچراغ، گزارش فیلم و کلک نوشت. او سال ۱۳۷۸ کار در تلویزیون را شروع کرد و در این زمینه به موفقیت رسید.

منصور ضابطیان علاقه‌مند به سفر است. همین علاقه او را تبدیل کرده است به جهانگرد ایرانی و خوش‌ذوقی که چندین کتاب سفرنامه هم نتیجه آن است. او درباره علاقه‌مندی‌هایش می‌گوید:

«سفر؛ نوشتن. وقتی می‌نویسم خیلی احساس مفیدبودن به من دست می‌دهد. با خودم می‌گویم آهان! الان تازه یک کاری کردم! دیدن برق تشکر در چشم آدم‌ها هم به‌شدت من را خوش‌حال می‌کند. یعنی کاری کنم که از من به‌صورت لفظی تشکر نکنند، ولی برق شادی در چشمشان پیدا باشد.»

در جایی هم مطرح شده بود منصور ضابطیان، در بیشتر کتاب‌هایش، اشاره می‌کند که همواره سعی کرده است تا کتاب‌هایش با قیمت مناسبی به چاپ برسند تا عموم مخاطبانِ او که دانش‌آموزان و دانشجویان هستند، بتوانند با دغدغه کمتری آنها را تهیه کنند. یکی از علت‌های آنکه عکس‌های داخلی کتاب‌های او سیاه‌وسفید هستند، همین مورد است.

ضابطیان در جدیدترین کتابش «از اون روزا که عکسا» که به  تازگی با نشان نشر «مون» منتشر شده تجربه‌ای متفوات از آثار پیشین خود را چه در محتوا، چه در فرم و حتی قطع و طراحی کتاب ارائه کرده است.

«از اون روزا که عکسا» گلچینی از ترانه‌های ایرانی به انتخاب و سلیقه ضابطیان است. البته متن کامل ترانه‌ها در این اثر موجود نیست، بلکه برش‌هایی از آن‌ها را شامل می‌شود که ویژگی تصویری پررنگی دارند.

برای توضیح بیشتر درباره این کتاب گفت‌وگویی با «منصور ضابطیان» داشتیم که در ادامه می‌خوانید. 

پیش از هر چیز یک گزارش‌نویس، گفت‌وگوگر و در مجموع ژورنالیست هستم. البته طبیعی است که همچنان مرا با سفرنامه‌هایم می‌شناسند

* پس از نگارش چند سفرنامه، آیا «از اون روزا که عکسا» یک تغییر مسیر محسوب می‌شود؟

نه، این تغییر مسیر نیست. من همیشه گفته‌ام که بیش و پیش از هر چیز یک گزارش‌نویس، گفت‌وگوگر و در مجموع ژورنالیست هستم. البته طبیعی است که همچنان مرا با سفرنامه‌هایم می‌شناسند. امیدوارم خیلی زود و با پایان کرونا بازهم سفر بروم و سفرنامه بنویسم.

یک جست‌و‌جوی شخصی بازیگوشانه در باغ ترانه‌ها

* «از اون روزا که عکسا» بگویید.

همان‌طور که در مقدمه «از اون روزا که عکسا» هم عنوان کردم، این اثر «نه یک کتاب محققانه که بیشتر یک جست‌و‌جوی شخصی بازیگوشانه در میان صدها ترانه است». در کنار سفر و غذا، ترانه و موسیقی به ویژه موسیقی پاپ یکی از علاقه‌مندی‌های من است. در موسیقی هم همیشه برای من «ترانه» مهم بوده است. مدت‌ها بود که با مقایسه ترانه‌های این سال‌ها و آثار دهه‌های قبل، می‌دیدم که چقدر کلیت ترانه‌ها افت کرده است. درحالی که هم شعر فارسی و هم ترانه‌های ما علاوه بر معانی استوار، دارای تصاویر ناب و شگفت‌آوری هستند که مخاطب را به کشف و شهود می‌کشاند. به عنوان یک علاقه‌مند شخصی سعی کردم این تصویرها را کشف کنم.

در تدوین «از اون روزا که عکسا» مثل یک عکاس بودم که در باغی پر از گل‌های رنگارنگ قدم می‌زند و از تک‌تک گل‌ها به صورت جداگانه عکس می‌گیرد

* از مراحل تدوین بگویید.

در تدوین «از اون روزا که عکسا» مثل یک عکاس بودم که در باغی پر از گل‌های رنگارنگ قدم می‌زند و از تک‌تک گل‌ها به صورت جداگانه عکس می‌گیرد. شاید این عکس‌ها تصویری کلی از باغ  نسازد، اما خیلی‌ها از همان کلوزآپ گل‌های زیبا به حظ بصری می‌رسند. این کتاب، عکاسی از ترانه‌ها در نمای نزدیک است. آن بخش از ترانه‌ها که در ذهن مخاطب تصویر می‌سازد و او را به جهان دیگری می‌برد را انتخاب کردم. 

* کلیت کتاب ترانه‌هاست؟

در هر صفحه از این کتاب، یک یا دو خط از یک ترانه گنجانده شده؛ فارغ از این که کلیت آن ترانه چیست یا خواننده آن کیست. وقتی شما آن را می‌خوانید، یک عکس در ذهن شما شکل می‌گیرد که برای من مهم است. می‌خواهم خواننده پس از خواندن آن برش از ترانه،  یک جستجوی ذهنی کند که این جمله را در دل کدام ترانه و کجا شنیده است. این یک تصویر در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند.

به دنبال ارتقای سواد بصری مخاطبانم هستم و این برای من جذابیت زیادی دارد

 کشف و شهود مخاطب در مواجهه تصویری با ترانه

* شباهت‌ها و تفاوت‌هایش با عکاسی چگونه است؟ از انگیزه خودتان هم بگویید.

مثلاً در مواجهه با عبارت «آتشی ز کاروان جدا مانده...» در ذهن هرکدام از خوانندگان تصاویر متفاوتی شکل می‌گیرد؛ برخلاف عکاسی که نتیجه کار شما یک تصویر ثابت است. به نوعی به دنبال ارتقای سواد بصری مخاطبانم هستم و این برای من جذابیت زیادی دارد.

یکی از انگیزه‌های اولیه من برای این کار، برنامه‌ای بود که برای رادیو سوینا داشتم. مخاطبان این برنامه نابینایان بودند. اسم این برنامه «خیال عکس» بود و در آنجا عکس‌های معروف دنیا را برای نابینایان توضیح‌دار می‌کردم؛ مثلاً می‌گفتم این عکس یک کادر عمودی دارد؛ در پس‌زمینه‌اش یک خورشید است. در عمق سمت چپ عکس، پرندگان پرواز می‌کنند و... این در ذهن مخاطب یک تصویر ایجاد می‌کرد. این تجربه در ترکیب با علاقه شخصی من به ترانه انگیزه‌ای شد تا به تدوین این مجموعه بپردازم. 

بیش‌از آهنگساز و خواننده، ترانه‌سراست که در تولید یک اثر نقش دارد و باید قدرش دانسته شود

مجالی برای قدرشناسی از ترانه‌سرایان خاطره‌ساز

* درباره استفاده از عکس‌های پرتره قدیمی در این کتاب بگویید.

برای من مهم نبود که خواننده این ترانه‌ها  چه کسانی هستند یا چقدر واجد ارزش‌های ادبی هستند. متأسفانه ما خیلی از ترانه‌ها را با نام خوانندگان آن می‌شناسیم در حالی‌که صاحب اصلی ترانه، ترانه‌سراست. خواستم عامدانه اهمیت ترانه‌سرا را یادآوری کنم. بیش‌از آهنگساز و خواننده، ترانه‌سراست که در تولید یک اثر نقش دارد و باید قدرش دانسته شود.

از سوی دیگر، ارزش‌های ادبی و فاخر بودن ترانه هم برایم اولویت نداشت. حتی در یک ترانه  به ظاهر پیش ‌پا افتاده یا یک ترانه محلی هم می‌توان تصویرسازی‌های جذابی را دید که چند نمونه از آن‌ها را  در کتاب آورده‌ام.

متأسفانه ترانه‌های امروز ما به شدت از تصویر خالی شده‌اند، در حالی‌که ترانه‌های ما بر شانه‌های شعر فارسی شکل گرفته و رشد کرده است

عکس‌هایی را انتخاب کنم که با موضوع ترانه‌ها ارتباطی داشته باشند. برای این سراغ پرتره‌های افراد عادی در دهه چهل و پنجاه رفتم که اکثر ترانه‌های موجود در این کتاب هم  مربوط به آن مقطع زمانی هستند. سال‌هایی که ترانه در اوج بود. متأسفانه ترانه‌های امروز ما به شدت از تصویر خالی شده‌اند، در حالی‌که ترانه‌های ما بر شانه‌های شعر فارسی شکل گرفته و رشد کرده است. شعر فارسی سرشار از تصویرهای دلپذیر و ماندگار است؛ حیف است که این میراث تأثیرگذار به ترانه‌های بی‌کیفیت این روزها محدود شود.

* چه کسانی «از اون روزا که عکسا» را دوست خواهند داشت؟

هر کسی که اهل موسیقی، ترانه، شعر و عکاسی باشد از این کتاب لذت می‌برد. البته «از اون روزا که عکسا» از آن کتاب‌هایی نیست که بنشینیم و آن را از اول تا آخر بخوانیم و به ‌اصطلاح کتاب را روی زمین نگذاریم. اتفاقاً من خودم دوست دارم که این کتاب دم دست خوانندگان باشد و هر وقت حس و حالش ایجاب می‌کرد، سری به آن بزند و لذت ببرد. 

 یکی از خوانندگان پیام داده بود که از کتاب خوشش نیامده. خطاب به من نوشته بود که درآمدزایی به چه قیمت؟! 

* در این مدت کوتاه بازخوردی هم از کتاب گرفته‌اید؟

خوشبختانه در مدت کوتاهی که  از چاپ کتاب منتشر شده و با توجه به این که نسبت به کارهای اخیر من فضا و فرم متفاوتی داشت، بازخوردهای خوبی دریافت کرده‌ام. البته تعدادی هم آن را نپسندیدند که طبیعی است و نظرشان قابل احترام است. اما راستش بعضی نظرها که در صفحه شخصی من ارسال می‌شد برای من جالب بود؛ مثلاً یکی از خوانندگان پیام داده بود که از کتاب خوشش نیامده. خطاب به من نوشته بود که درآمدزایی به چه قیمت؟! راه‌هایی بهتری هم برای کسب درآمد هست!(با خنده) 

 خنده‌دار است که فکر کنیم در این شرایط اقتصادی و با میزان شمارگان و فروش کتاب‌ها، نویسندگان روی این درآمد حساب می‌کنند

شاید ساده‌ترین پاسخی که باید به این دوست عزیز داد این باشد که واقعاً کسی مجبور نیست که یک کتاب یا اثر فرهنگی را بخرد. ضمن این که شما در کتابفروشی، کتابی را تورق می‌کنید و اگر خوشتان آمد آن را می خرید. «از اون روزا که عکسا» با توجه به حجم و قطعش یک کتاب جمع و جور است که ظرف چند دقیقه به راحتی می‌توان محتوای آن را متوجه شد و برای خریدن یا نخریدن آن تصمیم گرفت. از طرف دیگر خیلی خنده‌دار است که فکر کنیم در این شرایط اقتصادی و با میزان شمارگان و فروش کتاب‌ها، نویسندگان روی این درآمد حساب می‌کنند. حداقل برای من که هیچ‌وقت این گونه نبوده است. پس این‌که در شرایط فعلی نویسندگان، کتاب می‌نویسند تا پول دربیاورند واقعاً غیرمنصفانه است.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول