به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، امیرحسین حاجینصیری، فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا در سال ۹۴ در منطقه خانطومان سوریه به درجه جانبازی نائل و دچار عارضه نخاعی شده است. روزنامه صبح نو گفتوگویی با رقیه کریمی، نویسنده کتاب «هوای این روزای من» خاطرات این جانباز مدافع حرم انجام داده است که بخشهای مهم آن در ادامه از نظر میگذرد.
قصههای زیادی مانده که باید به گوش دنیا برسد
- کتابهای اخیر من داستانهای دفاع مقدس به زبان عربی هستند. چند سالی است که بنا به ضرورتی که تشخیص دادهام وارد فعالیت برونمرزی شدهام چون قصههای زیادی مانده که باید به گوش دنیا برسد.
- برای همین تمرکز من بیشتر روی داستان به زبان عربی بوده اما قبل از «هوای این روزهای من» کار جمعآوری و ترجمه خاطرات خانم لیلی اسود، یکی از زنان در محاصره کفریا و الفوعه را انجام دادم و کتاب آخرم هم همین کتاب «هوای این روزهای من» است.
«هوای این روزای من» سفارشی نبود
- این کتاب سفارشی نبود. اصلا من سراغ این کتاب نرفتم؛ این کتاب سراغ من آمد.
- دوستی دوست داشت روی این سوژه کار کند و از من کمک خواست. من هم قول دادم کمکش کنم اما مثل بعضی دیگر از نویسندههای حوزه پایداری فقط احساس تکلیف ایشان رو به صحنه آورده بود و توانایی لازم را نداشت و این بزرگترین آسیب داستان مقاومت و ادبیات پایداری است.
خاطرات آقای حاجینصیری به خودی خود بسیار جذاب است
- نهایت سعی من این بود که این خاطرات را به روش جدید و جذاب بنویسم. از طرفی خاطرات آقای حاجینصیری به خودی خود بسیار جذاب است.
- روش روایت ایشان واقعا قدرتمند بود و حافظه عجیب ایشان که حتی ریزترین نکات را هم بیان میکردند کار را برای من بسیار آسان کرد.
- من یک داستاننویسم یعنی معمولا کار خاطره انجام نمیدهم چون در خاطره مجالی برای استفاده از خیال نیست اما این خاطرات به قدری قدرتمند بود که من اصلا احساس سختی نکردم، یعنی به نظرم آنچه به این کار جذابیت برای مخاطب داده بیشتر از اینکه روش من باشد، قدرتمندی خاطرات ایشان و روایت قوی ایشان است.
ایشان باید برمیگشت تا روایت کند/ جانبازی که با ویلچر تا قلب دشمن رفت!
- خیلی وقتها فکر میکنم چطور نزدیکترین دوستان ایشان شهید شدند اما اراده خدا بازگشت ایشان بود؟ خودم به یک نتیجه رسیدم؛ شاید باید برمیگشت تا خاطرات این قسمت از مقاومت و تعداد زیادی از شهدا را روایت میکرد.
- فکر میکنم ایمان و اراده رزمنده قطع نخاعی که حتی بعد از مجروحیت با ویلچر تا قلب دشمن برود بسیار قابل احترام است و شاید در جهان نمونه دیگری نداشته باشد.
رزمندههای زیادی را در جریان این خاطرات میشناسیم
- شهدا میروند و خاطرات زیادی را با خودشان میبرند اما به نظرم یکی از زیباییهای این خاطرات این است که ما فقط راوی را در این خاطرات نمیشناسیم، ما رزمندههای زیادی را در جریان این خاطرات میشناسیم.
- شهدایی که شاید حتی در مورد آنها کتاب هم منتشر شده اما این بار با یک نگاه دیگر و از زاویهای دیگر آنها را میبینیم و میشناسیم، مثل شهید مصطفی صدرزاده یا شهید محمدحسین محمدخانی و بقیه شهدای این کتاب.
برای امنیت موجود بهای سنگینی پرداخته شده است
- با توجه به شرایط فرهنگی موجود باید به این مسائل بیشتر پرداخت تا جامعه بیشتر حس کند که امنیت موجود ارزان نبوده و بهای سنگینی برای آن پرداخته شده است؛ اما نحوه این پرداختن هم مهم است.
- به نظرم فقط به صرف داشتن احساس وظیفه و بدون داشتن توانایی لازم وارد شدن به این فضا و نوشتن نهتنها ادای تکلیف نیست بلکه به ادبیات مقاومت آسیب میزند. باید به بهترین شکل ممکن و با تواناترین قلم در این حوزه وارد شد.
انتهای پیام/