به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه فرهیختگان با کلر ژوبرت، نویسنده فرانسوی که برای کودکان مینویسد گفتگو کرده است.
هم سال 96 و هم سال 97 اسمش در پیادهروی اربعین بیشتر شنیده شد و کتابهایش بین کودکانی که در پیادهروی اربعین آمده بودند، دستبهدست میشد. زنی فرانسوی که ایرانیها را خوب میشناسد و بهقول خودش عاشق ایران است، کلرژوبرت، نویسنده کودک و نوجوان در سال 1961 در پاریس متولد شد، مادرش پزشک بود و پدرش نقاش. او دوران کودکی خود را در پاریس گذراند. در همان سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی و در 19سالگی مسلمان میشود و از سال ۱۳۶۲ با همسرش که ایرانی است، ساکن ایران میشوند.
خودش درباره مسلمان شدن و بعد هم آمدن به ایران گفت: «وقتی مسلمان شدم، فکر نمیکردم روزی سر از ایران در بیاورم، ولی کمی بعد با یک دانشجوی ایرانی ازدواج کردم و پس از مدتی به ایران آمدیم و ساکن اینجا شدیم. مردم ایران را دوست دارم و از اینکه همزمان با دو فرهنگ و دو زبان متفاوت درکنار هم زندگی میکنیم، واقعا خوشحالم. زبان فارسی را خیلی دوست دارم و برای یادگیری آن انگیزه قوی داشتم. انگیزه داشتن، یادگیری را آسان میکند.»
قصه مارمولک سبز کوچولو، کلوچههای خدا، امینتریندوست، در جستوجوی خدا، لبخند ادواردو و لینالونا از جمله آثاری است که کلر ژوبرت برای کودکان نگاشته و مرود استقبال کتابخوانها هم قرار گرفته است.
داستانهای ژوبرت در ایران، لبنان و فرانسه منتشر میشوند. او علاوهبر نوشتن و تصویرگری کار ترجمه هم انجام میدهد؛ سوژههای جالبی برای کتابهایش انتخاب میکند، حتما تربیت کودک آن هم تربیت درست برایش بسیار معنا دارد.
در بخشهایی از این گفتگو آمده است:
- نوشتن برای بچهها واقعا سخت است، چون مسائل زیادی را باید رعایت کنیم و مدام خصوصیات مخاطب را در نظر داشته باشیم. محدودیتهای زیادی پیش روی نویسنده ادبیات کودک قرار دارند، ولی با این محدودیتها انس گرفتهام و دوستشان دارم و تا جایی که بتوانم راجع به روانشناسی کودک، نقد داستان و... مطالعه کنم، داستانهایم را بارها و بارها اصلاح میکنم و قبل و بعد از چاپ از بچهها و مادران بازتاب میگیرم تا بتوانم داستانهای بهتری را ارائه دهم.
- وقتی نوشتن برای کودکان را شروع کردم، به هر دو زبان مینوشتم، بهخصوص اینکه در گام اول برای فرزندان خودم مینوشتم و طبیعتا به زبان فرانسه با آنها حرف میزدم. چند سال به همان روال ادامه دادم و چند کتاب به زبان فرانسه منتشر شد. اما کمکم با فاصله گرفتن از شناختی که از بچههای فرانسوی داشتم، نوشتن به زبان فارسی غلبه پیدا کرد.
- الان سالهاست که در ایران زندگی میکنم و بچههای ایرانی را خیلی بیشتر میشناسم. درضمن میتوانم برای داستانهای فارسیام نظرسنجی کنم، در صورتی که چنین امکانی را در فرانسه ندارم. اما برای من خیلی مهم است که گهگاهی هم به زبان مادری خودم بنویسم.
- بلافاصله پس از شهادت سردار سلیمانی به این فکر افتادم که داستان بنویسم، بهخصوص بهخاطر درگیر شدن تعداد زیادی از کودکان با این موضوع از طریق رسانهها. مقداری روی این موضوع کار کردم و ذهنم با این مساله خیلی درگیر شد که کدام بُعد از شهادت را میتوان برای بچهها بیان کرد، بدون ایجاد نگرانی و حس ناامنی. اما هنوز بهنتیجه نرسیدم و با اینکه چیزهایی را نوشتم، هنوز نتوانستم داستانی را شکل بدهم.
- اگر روزی موفق شوم چنین داستانی را برای کودکان ایرانی بنویسم، شاید بعدش به این فکر بیفتم که آن را برای کودکان فرانسه مناسبسازی کنم اما کار خیلی سخت و حساسی خواهد بود.
- همیشه چند داستان در دست دارم که همزمان روی آنها کار میکنم، چون داستانها با اینکه حجم کمی دارند، معمولا بهمرور زمان شکل میگیرند. درحال نوشتن یکسری داستان خیلی کوتاه راجع به امام زمان(عج) بر اساس پرسشهای بچهها هستم و داستانی راجع به ماه رمضان و تعدادی داستان دیگر و مشغول تصویرگری یک داستان برگرفته از کودکی شهید مطهری. یک کتاب راجع به حضرت زهرا(س) هم زیرچاپ دارم که امیدوارم همزمان با عید میلادشان منتشر شود، انشاءالله.
انتهای پیام/