خبرگزاری فارس ـ گروه سینما، محمد کلهر: در سینمای جهان، ساختن فیلم جنگی تبدیل شده به یکی از راههای قدرتنمایی؛ طوری که نه فقط در هالیوود، از سایر کشورهای صاحب سینما هم حداقل در دهه اخیر، یک فیلم عظیم و حماسی جنگی تماشا کردهایم. حالا در شرایطی که ما جنگی هشت ساله و پر از قصه و روایتهای تکاندهنده را پشت سر گذاشته و در سالهای بعدی هم تنش و بحران کم نداشتهایم، چرا هنوز به تولید یک فیلم سینمایی جنگی در حد استانداردهای بینالمللی نرسیدهایم؟
جواب کلیاش این است: برای اینکه مخاطبان سینمای جهان را نمیشود به شیوه داوران جشنواره فجر تحت تاثیر قرار داد و برای رسیدن به بالاترین استاندارد سینمایی، باید بالاترین استاندارد تولید را هم داشته باشید که این استاندارد از ایدهپردازی شروع میشود و تا پخش ادامه میکند. جواب جزئیتر را میشود در سه سطح شرح داد: ایده، فرم و تکنیک.
در بحث ایدهپردازی و جهانبینی اثر این مشکل وجود داشته که فرصت پرداختن به موضوع مهمی چون جنگ همیشه و برای همه فراهم نشده و دست مولفان برای هر قرائتی از رویدادها باز نبوده است. جدای از این، به دلیل حجم بالای تولیدات با رویکردهای تبلیغاتی و توجیهاتی هدفمند، موجب شده که سینماگران صاحب نگاه مستقل نه تنها برای ساختن چنین آثاری انگیزه نداشته باشند، بلکه معمولا آگاهانه یک قدم هم عقبتر بایستند. به غیر از ایده، در فرم و بیان سینمایی هم عموما صنعت نمایش و سرگرمی در ایران دچار مشکل و کاستی است چرا که رابطه معیوب با بازار، همواره سینمای ایران را هل داده به سمت محدودیتهای خودخواسته و رفع تکلیف در اجرا. بحث تکنیک با موارد قبلی تفاوت ماهوی دارد و به همان نسبت که عینیتر است، موانع عینی نیز پیش پای سینماگران قرار میدهد.
تا سالیان سال، و حتی شاید هنوز، تصور عمومی نسلی که جنگ را به چشم ندیدهاند از این واقعه به تولیدات سینمایی و تلویزیونی در حوزه دفاع مقدس محدود بوده که بیشترین آمار کمی آن مربوط میشود به سالهای پایانی دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد. نکته اینجاست که تصویر این محصولات از جنگ کاملاً تقلیل پیدا کرده و کمرنگ شده. چرا؟ به دلیل فقر در امکانات و جوانب تولید.
زمان زیادی نگذشته از دورانی که اجرای جلوههای ویژه میدانی در یک فیلم جنگی خودش موجب آسیبهای جدی و تلفات انسانی سر صحنه میشد. جدای از این، هر آنچه که قبلا عوامل فنی سینمای ایران از جلوههای ویژه میدانستند، حاصل تجربه و آزمون و خطا بود و به همین دلیل خلاقیت و ایدهپردازی در سینمای ایران تا جایی پیش میرفت که عوامل فنی امکان اجرایش را داشتند، اما امروز شرایط به طور کامل تغییر کرده است.
فقط با یک جستجوی ساده در اینترنت و چرخیدن میان ویدیوهای بیشمار یوتیوب، مطالب متعدد جدیدی درباره جلوههای ویژه فنی و میدانی و حتی دیگر جنبههای فنی و تولید پیدا میکنید. تولید سادهتر شده؟ نه؛ اما دانش لازم برای تولید تجاریسازی شده و به واسطهی اینترنت در اختیار همه قرار گرفته و حالا برای اجرا در بالاترین سطح ممکن به هزینه، یادگیری و تجربه نیاز دارید.
اگر جستجو کنید، دسترسی به تمام جزییات فنی تولید فیلمهای جنگی عظیمی همچون «دانکرک» و «۱۹۱۷» خیلی سخت نیست، اما چرا هنوز این فاصله در سینمای ایران با سینمای روز جهان احساس میشود و در جاهطلبانهترین تجربیات ممکن هم بر سر فراهم کردن اسلحه مشقی یا اجرای جلوههای ویژه میدانی مشکل داریم؟ آن هم در شرایطی که عوامل بیش از همیشه مهیا به نظر میرسد؟
مشکل اصلی در ساختار غیرصنعتی سینمای ایران است که کمتر اجازه داده تا رشتههای فنی در حال تحقیق و توسعه و تربیت نیروهای متخصص تازه باشند. استفاده از دانش و تجربه موجود نیاز به نیروی حرفهای دارد و این دانش و تجربه حرفهای هم به دست نمیآید مگر در یک اکوسیستم رقابتی واقعی که برداشتن هر قدم تازه و آموختن هر شعبده جدید به مزیتی برای غلبه بر رقبا تبدیل شود.
در حال حاضر سینمای ایران از نظر امکانات فنی برای تولید آثار عظیم آنقدر کمبود ندارد، مشکل اصلی، کمبود ایده و خلاقیت در استفاده از ظرفیت موجود و تلاش برای به حرکت درآوردن آن است
جدای از اینکه چنین رویکردی حتماً در ایده و فرم هم قبل از تکنیک دچار لغزش و نقص خواهد شد، برای تولید یک محصول سفارشی، که نهایتاً قرار است در جشنواره فجر به نمایش در بیاید و از قبل از هم میشود حدس زد که نامزد یا برنده جایزههای مربوطه خواهد بود، بسیج کردن تمام عوامل و امکانات فنی فقط موجب این است که بخش فنی سینمای ایران مدام خودش را با نیازهای چنین پروژههایی تطبیق دهد و روند توسعه در آن به کندی صورت گیرد.
در حال حاضر سینمای ایران از نظر امکانات فنی برای تولید آثار عظیم آنقدر کمبود ندارد، همینطور در نیروی انسانی متخصص و باتجربه. مشکل اصلی، کمبود ایده و خلاقیت در استفاده از ظرفیت موجود و تلاش برای به حرکت درآوردن آن است و البته این حرکت هم تا جایی ادامه پیدا میکند که اقتصاد سینمای ایران اجازه میدهد.
به هر حال زمان و هزینه، محدودیتهای واقعی هر فرایند تولیدی هستند و یک فیلم سینمایی هم محصولی است که باید در بازار عرضه شود و نمیشود که بین هزینه و درآمد نسبت معقولی وجود نداشته باشد. نتیجه اینکه وقتی میشود به محصولی در سطح استانداردهای بینالمللی رسید که تفکر جاری در تولید نیز در تمام جنبهها به همان اندازه بینالمللی شود و در جنبههای تکنیکی نیز هزینه، زمان و استفاده از تخصص در همان ابعاد توجیه و ضرورت پیدا کند.
اینکه سازمانها و نهادهایی همچون سازمان هنری رسانهای «اوج» به یاری هنر صنعت سینما آمدهاند و فضا و امکاناتی را فراهم کردهاند که روند تولید و ساخت فیلمهایی با امکانات بهتر و بیشتر فراهم شود، اینکه شرایطی توسط این سازمان فراهم شده تا افرادی همچون محمد برادران و گروهش بتوانند علم و تکنولوژی روز دنیا را بدون دغدغه و نگرانی از هزینههای نسبتاً سنگین، وارد سینمای ایران کنند و آثاری را خلق کنند که نقطه عطفی در ساخت و طراحی جلوههای ویژه در سینمای ما محسوب شود، اتفاق خوب و شایستهای است که لازم است مورد توجه قرار گیرد تا موجب ادامه این روند و رشد روزافزون آن شود.
انتهای پیام/