اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  فارس

پنج‌شنبه‌های شهدایی| دفتر زندگی خانواده شهیدان به‌نشین بسته شد

پنجشنبه‌ها را به یاد شهدا عطرآگین می‌کنیم و با ورق زدن برگه‌های زرین و وزین زندگیشان، دمی با آنها همراه می‌شویم تا شاید لحظه‌ای قهقهه مستانه‌شان را با گوش دل بشنویم و در کوچه پس کوچه‌های عشق‌ورزی و خرد همراهشان شویم.

پنج‌شنبه‌های شهدایی| دفتر زندگی خانواده شهیدان به‌نشین بسته شد

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، از در که وارد شدم، عطر خاصی به مشام می‌رسید، حتی نام شهیدان را هم با این که یک خیابان به نام آنهاست، نشنیده بودم، اولین چیزی که در خانه به چشم می‌خورد، یک تابلوی بزرگ از دو شهید بود.

ناخواسته به سمت‌شان سلام کردم و بعد از چند لحظه درنگ با خواهر مهربان شهیدان شکرالله و عزت الله به‌نشین مواجه شدم.

با همان لبخند مهربان احوال پرسی و ما را دعوت به نشستن کرد، شب عجیبی بود، ما به عنوان سرکشی از خانواده شهید به آنجا نرفته بودیم، حکایت رفتن و از دنیا بریدن این خانواده برایم جالب بود، سالها پیش پدر را از دست داده بودند و بعد دو برادر سوار بر توسن شهادت شده و پس از آن‌ها یعنی دو هفته قبل از رفتن ما مادر نیز دار فانی را وداع گفته بود.

این شب، یک خواهر بود و چندین داغ، صحبت‌هایش غم‌آلود بود در هر جمله‌ای از نبودن کسی می‌گفت، پدری که ندیده، برادرانی که رفته‌اند ولی همیشه و همه جا مراقب او هستند و مادری که از نبودنش لحظه‌ای  آرام و قرار نداشت.

نیم ساعت اول حضورمان را با با او همدردی کردیم بعد از حضور اتفاقی‌مان گفتم، اصلاً برایش عجیب نبود و حتی آرامش‌مان هم برایش تازگی نداشت، انگار هر کس به هر دلیلی که به این خانه پا می‌گذارد ناخواسته جذبه‌ای احساس می‌کند و با شهدا ارتباط قلبی می‌گیرد.

هرگاه و در هر جایی که در کار خواهر که به دلیل مشکلات جسمی حرکتی زمین‌گیر بود، گرهی می‌افتاد، برادرانش کسی را سر راه او می‌گذاشتند و مشکل به سرعت رفع می‌شد.

آن شب با بیان سرگذشت و خاطرات خواهر شهیدان گذشت و نمی‌دانستم که چند شب بعد دوباره به این خانه دعوت می‌شوم، اما این بار همه اعضای خانواده از درون قاب عکس‌ها با ما احوالپرسی کرده و به ما خوشامد می‌گفتند، حالا دیگر فرخ لقا به‌نشین هم به مادر و برادران و پدر پیوسته بود، دیگر این خانه که در هر گوشه‌ای از آن لبخندی از شهدا را می‌دیدی بدون صاحب مانده و بغض مهمان ناخواسته سنگین می‌شود.

غربت آن خانه، حمایت عجیب شهدا از خواهر و اینکه او را از این تنهایی درد آور نجات دادند از نگاه من و دوستانم چیزی جز توجه و حضور و عنایت شهدا نبود، شاید به همین دلیل است که وقتی از شهیدی می‌نویسم، این جمله هزاران بار در ذهنم تکرار می‌شود که شهیدان زنده‌اند الله‌اکبر و باز به خودم یادآوری می کنم که، زنده نگه داشتن یاد و نام شهیدان کمتر از شهادت نیست.

شهید عزت الله به‌نشین ۱۹ تیر ماه ۱۳۴۵ در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف در جهرم، دیده به جهان گشود. شکرالله چهار سال از او بزرگتر بود یعنی متولد۱۳۴۱.

عزت‌الله چهار ساله بود که پدر را از دست دادند، دوران کودکی بسیار سخت و مشقت بار بود، آنها تحصیلات ابتدائی و راهنمائی را با موفقیت پشت سر گذاشتند، ولی به علت مشکلات خانواده عزت الله سال اول دبیرستان از ادامه تحصیل باز ماند. او با برادر بزرگش شکرالله مشغول کار شدند و امور خانواده را مدیریت می‌کردند.

شکرالله با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی و از همان ابتدای جنگ در جبهه‌ها حضور داشت

او هر گاه به مرخصی می‌آمد عزت الله را تشویق می‌کرد که سرپرستی خانواده را داشته باشد تا اینکه در عملیات والفجر۲ به شهادت رسید.

 عزت‌الله پس از شهادت برادرش، سلاح را به دست گرفت و راهی جبهه شد، پس از مدتی در ارگان بنیاد ۱۵ خرداد استخدام شد و مدت دو سال در این بنیاد خدمت کرد و در این مدت نیز در جبهه حضور داشت.

 او مسئول گروه و عضو شورای مقاومت یعقوب در پایگاه خاتم النبیین نیز بود، نقاشی می‌کرد و تصاویر رزمندگان و صحنه‌های جهاد را می‌کشید.

 عزت الله پس از چندی با سپاهیان حضرت محمد(ص) روانه جبهه شد و سرانجام در ۱۱ مرداد ماه ۱۳۶۷ در عملیات پاکسازی جاده اهواز خرمشهر و شلمچه مجروح و پس از انتقال به بیمارستان مشهد در جوار مرقد مطهر ثامن الحجج(ع) به شهادت رسید.

مادر دلم زیارتی ناب می‌خواهد، دوست دارم به زیارت آقایم علی ابن موسی(ع) بروم

مادرش در خاطره‌ای بیان کرده است: «روزهای آخر که می‌خواست دوباره به جبهه برود مدام می‌گفت: مادر دلم زیارتی ناب می‌خواهد، دوست دارم به زیارت آقایم علی ابن موسی(ع) بروم، ان شاءالله بعد از این عملیات اول به زیارت آقا می‌روم و بعد به خانه می‌آیم، بله آقا علی بن موسی رضا(ع) او را طلبید»

و اینجاست که وصل و فراق یکی می‌شود و یک خانواده از دنیا کوچ می‌کند تا در عالم بالا و معنای شهیدان حضور به هم برساند، این را از دعاها و آرزوی زودتر ملحق شدن فرخ لقا به برادرانش فهمیدم و الحق و الانصاف زود محقق شد.

انتهای پیام/ ن

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول