گروه بینالملل خبرگزاری فارس – مهدی پورصفا: در شرایط کنونی و پس از روشن شدن نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا سخن از بازگشت این کشور به توافق هستهای موسوم به برجام زیاد بهمیان میآید اما به نظر میرسد برخی از همین حقایق علنی که نشانههای فراوانی در مورد صدق آنها به چشم میخورد، نادیده گرفته میشوند.
البته باز هم اینکه آمریکاییها چگونه در این مسیر رفتار میکنند از پیچ و خمهای فراوانی عبور میکند و نظرات متفاوت و مختلفی در تعیین آن دخیل هستند، اما بههرحال صحبتهایی در این خصوص شده و احتمال تحولاتی وجود دارد.
با یک نگاه اجمالی روشن است که برنامه هستهای صلحآمیز ایران، توان دفاعی موشکی و روابط منطقهای اساس استقلال راهبردی تهران را در منطقه غرب آسیا را شکل میدهند. بدون این سهگانه مهم اساساً ایران کشوری غیرقابل دفاع در مقابل تهدیدات مختلف امنیتی است و احتمال به خطر افتادن حوزه سرزمینی و امنیت کشور به شدت بالا میرود.
در طول 4 سال گذشته ترامپ تلاش کرد تا این سهگانه مهم را با ایجاد بحرانهای امنیتی و اقتصادی به خصوص در حوزه تحریم هدف قرار دهد که به دلیل مقاومت سرسختانه ایران موفق نشد و تلاطمهای ناشی از همهگیری کرونا و سوءمدیریت آن در آمریکا اجازه حضور وی در دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را نداد.
با این که «جیک سالیوان» معاون امنیت ملی دولت آینده بایدن برگشت به برجام را اولویت اصلی واشنگتن در آینده اعلام کرده اما سؤال اینجاست که آیا میتوان بر این باور بود که تلاش آمریکا برای هدف قرار دادن این سهگانه امنیتساز کاهش یافته است؟
* تحریمها و امکان بازگشت آنها در هر زمان
«جو بایدن» در گفتوگوی هفته پیش خود با شبکه خبری سی.ان.ان با اشاره به یک نکته مهم در خصوص بازگشت تحریمها به این مسئله هم پرداخت که این که «تحریمهای ایالات متحده آمریکا» همیشه قابل بازگشت هستند.
این نکته به شکل دیگه ای توسط «تام کاتن» نماینده جمهوریخواه سنا به شکل دیگری بیان شد و آن هم این که همانند دولت ترامپ هر دولت دیگه قدرت بازگشت تحریمها علیه ایران را دارد.
این مساله پیامی مهم برای ایران دارد. صرفنظر از هرگونه توافقی در عرصه سیاسی تا زمان وابستگی ایران به برجام امکان استفاده از چماق تحریمها وجود دارد و طرف اصلی حساب ایران در این ماجرا آمریکاییها هستند.
واقعیت این است که در چشمانداز راهبردی آمریکاییها در مقابل ایران، هدف اصلی از تحریم صرفنظر از اهداف کوتاهمدت و میانمدت آن، جلوگیری از اجرای برنامه توسعه ایران در بلندمدت است.
نگاهی به عملکرد آمریکاییها در موضوع تحریم از سال 2010 تا سال 2020 به خوبی این الگو را نشان میدهد. ابزار تحریم سلاحی است که نه تنها به آمریکاییها امکان مدیریت بهرهمندی ایران از ذخایر سرشار خود را میدهد بلکه بهزعم خود هرگونه کنش راهبردی از طرف ایران را با استفاده از این ابزار مهار کرده یا تقلیل میدهند.
امکان بازگشت تحریمها در هر زمانی با میل آمریکا عملاً به این معناست که هر برنامه میانمدتی برای توسعه ایران باید با این تبصره نوشته شود که در هر موقعیتی با بازگشت تحریمها کشور دسترسی خود را به بخش مهمی از منابع متعارف خود از دست بدهد. علاوه بر این عدم دسترسی پایدار ایران به یک نظام تسویه پولی بینالمللی دست بالای آمریکاییها را در مقابل تهران در هر شرایطی حفظ خواهد کرد.
البته شرایط فعلی بینالمللی در حال حرکت به سمتی است که عملاً جایگاه آمریکا در نظام بینالملل در حال لرزش است. بر اساس برآوردهای گوناگون اقتصاد چین در بین سالهای 2024 تا 2028 از آمریکا پیشی خواهد گرفت که این مساله عملاً به معنای یک تغییر مهم در عرصه بینالمللی است.
علاوه بر این چین در حال توسعه توانمندیهای خود در عرصه شبکههای حمل و تولید منابع اساسی انرژی، فناوریهای پیشرفته همچون هوش مصنوعی و برتری محاسباتی است که به نظر میرسد به اهداف اولیه خود تا سال 2025 میرسد.
* تلاش آمریکا برای مدیریت رفتار ایران با تحریمها
از این رو به نظر میرسد حتی در صورتی که دولت بایدن تمایلی برای بازگشت به برجام داشته باشد باز هم از مشکلات اصلی ایران در حوزه تحریمها چیزی کم نشود. به عنوان مثال با وجود عدم قطعیت تحریمها همچنان ایران نمیتواند به دنبال جذب سرمایهگذاری خارجی جدی در صنعت نفت و در سایر حوزههای صنعتی باشد.
از سوی دیگر مهمترین کانالهای تأمین منابع حیاتی ایران از جمله غذا و دارو زیر بار فشار تحریمها خواهد بود که شاید بارزترین نمونه آن بحث تأمین واکسن کرونا باشد. با وجود این که آمریکاییها به ظاهر اعلام کردهاند که مخالفتی با تراکنشهای مرتبط با تأمین اقلام دارویی و غذایی ندارند باز هم بانکها از انجام آن خودداری میکنند.
اخلال در ورود کالاهای غذایی اساسی نیز جزو مشکلاتی که همیشه گریبان ایران را خواهد گرفت که نمونه آن عدم تأمین به موقع نهادههای اساسی و دامی به علت فشار تحریمها و بالا رفتن فشار علیه جامعه ایران بود.
همین مساله میتواند به ابزاری بدل شود که ایران به تدریج در حوزههای اساسی قدرت سخت خود همچون برنامه موشکی و روابط منطقهای نیز تحت فشار قرار بگیرد. کمااینکه مقامات دولت بایدن گفتهاند که تنها در صورتی به برجام باز خواهند گشت که موافقت ایران را برای مذاکرات گسترده در حوزه منطقهای و موشکی نیز دریافت کنند.
این همان راهبردی بود که ترامپ در قبال 12 خواسته اعلامی از سوی پامپئو در موسسه هریتج به دنبال آن بود و حالا در قالب بازگشت به برجام دنبال میشود.
* نگاهی به یک تجربه راهگشا
شاید در اینجا سؤال اساسی این باشد که یک پاسخ اساسی و راهبردی به این تهدید بلندمدت چه میتواند باشد؟ واقعیت این است که تا زمانی که تحریمها توانمندی تاثیرگذاری خود را بر شرایط ایران حفظ کنند بر روی میز مذاکره باقی خواهند ماند و آمریکاییها از این توان برای تاثیرگذاری بر رفتار ایران استفاده خواهند. کمااینکه هیچکدام از قوانین تحریمی آمریکا که توسط کنگره آمریکا به تصویب رسیدهاند، لغو نشدهاند. به عنوان مثال قانون جامع تحریم ایران «آیسا» با وجود این که دوبار در سالهای 2006 و 2016 به موعد لغو خود رسیده بار دیگر از سوی آمریکاییها تمدید شده است.
به این ترتیب تنها انتخاب موجود در مقابل ایران تلاش برای بیتاثیرکردن تحریمها است تا فلسفه وجودی آنها به طور کامل از بین برود.
شاید تنها نمونه موفق در این باره مقابله ایران با تحریم بنزین در سال 89 بود. در سال ۱۳۸۸ یکی از مهمترین مواردی که مدنظر اندیشکدههای غربی در خصوص تحریم ایران قرار گرفته بود، واردات گسترده ایران برای مصرف بنزین بود. علیرغم این که ایران خود یکی از بزرگترین تولیدکنندههای نفت در دنیا در آن زمان محسوب میشد اما روزانه نزدیک به ۴۰ درصد بنزین مصرفی خود را از منابع پالایشی خارجی تأمین میکرد.
به این ترتیب تصور اصلی این بود که قطع صادرات بنزین به ایران میتواند سبب یک بحران گسترده حمل و نقل در این کشور شود و زمینه را برای فشار گسترده علیه ایران فراهم کند. در سال 2010 میلادی و با تصویب قانونی در سنای آمریکا صادرات بنزین به ایران ممنوع شد. واکنش ایران به این طرح آغاز یک طرح ضربتی تولید بنزین بود. متوقف کردن فروش بنزین در ایران ناممکن بود و مجالی برای مذاکره بر سر این تحریم وجود نداشت. از سوی دیگر ایران سرمایهگذاری لازم را برای توسعه ظرفیتهای پالایشگاهی انجام نداده بود و از این رو بلافاصله طرح تولید بنزین در پتروشیمیهای ایران به جریان افتاد.
این طرح در ۳ مجتمع پتروشیمی بوعلی، بندر امام خمینی (ره) و پتروشیمی برزویه کلید خورد و هدف از آن تولید نزدیک به ۱۴ میلیون لیتر بنزین در این واحدها بود. با اجرای این طرح عملا تحریم صادرات بنزین به ایران عملاً شکست خورد. از آن پس ابزار تحریم صادرات بنزین هرگز به صورت یک ابزار فشار علیه ایران نتوانست درآید.
* چگونه چرخش قلمها در کاخ سفید را بیاثر کنیم
با در نظر گرفتن این ماجرا میتوان به این نتیجهگیری قطعی رسید که تنها راه مقابله با تحریمها افزایش توان داخلی برای عوض کردن کامل معادله است.
حتی اگر بایدن بخواهد یا بتواند تنها با سه فرمان اجرایی تمام تحریمها را به طور کامل رفع کرده و ایران به موقعیت قبل از دولت ترامپ بازگردد باز هم اقتصاد ایران از سوی آمریکاییها به طور کامل با معافیتهای تحریمی شرطی شده است. اقتصاد ایران نباید معطل این باشد که چه کسی پای به کاخ سفید میگذارد و قلمش را به چه شکل چرخانده و کدام دستور اجرایی را امضا میکند، حالا چه ترامپ جمهوریخواه باشد و چه بایدن دموکرات.
نکته مهمتری هم که نباید فراموش کرد تلاش برای عدم ورود مسائل ملی در حوزه امنیت ملی به بحثهای داخلی است. متاسفانه نشانههای جدی وجود دارد که دولت بایدن به دنبال تاثیرگذاری بر فضای داخلی ایران با استفاده از ابزارهای تحریمی است و در این میان اروپاییها با توجه به تجربیات خود در سال 2005 به دنبال مشاوره در این زمینه به آمریکاییها هستند.
البته آمریکاییها همیشه به دنبال دخالت در مسائل داخلی سیاست ایران بودند اما موفقیت آنها برای استفاده از این اهرم زمینهساز سوءاستفادههای گستردهتر خواهد بود.
تمام این عوامل به خوبی برای هر تحلیلگری نشاندهنده این است که توان ملی باید صرف بیاثرسازی تحریمها در داخل کشور شود و در غیر این صورت به هیچ عنوان نمیتوان انتظار یک توسعه هدفمند برای رسیدن به جایگاه متعالی در منطقه و عرصه بینالمللی را از سوی ایران داشت.
انتهای پیام/