به گزارش خبرگزاری فارس از خرمشهر، شهید سیدمحمد علی جهانآرا در سال 1333 در خانواده تهیدست اما غنیالایمان و معنویت در خرمشهر دیده به جهان گشود، او همچون اجداد طاهرینش علاقه خاصی به خاندان عصمت و طهارت داشت و در سن 15 سالگی با روحیه حسینی خود به صف مبارزه با طاغوت پیوست.
سیدِ خرمشهری در سال 49 به عضویت گروه حزبالله خرمشهر پیوست و پا به پای دیگر افراد بزرگ این گروه تلاش و فعالیت وسیع و زیادی را در براندازی رژیم پهلوی آغاز کرد.
سیدمحمد جهان آرا از بزرگ مردانی بود که نقش بسیار مهمی در تشکیل سپاه پاسداران خرمشهر ایفا کرد. او پس از تشکیل سپاه خرمشهر، به مبارزه خویش با عوامل استکبار و منافقان سرعت بیشتری بخشید و با عوامل مزدوری که از خارج مرزها تحریک و تغذیه می شدند، مردانه جنگید.
جهان آرا با ابراز لیاقت خود در این راه، به فرماندهی سپاه خرمشهر منصوب گردید و در این سمت، بسیاری از توطئه هایی را که بر ضد نظام اسلامی طراحی می شد، خنثی کرد. فداکاری و از جان گذشتگی این سردار شهید در جریان رزم خونین خرمشهر زبانزد همگان و نام او، تداعی کننده استقامت و پایداری در برابر تجاوز بعثیان بود.
با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز وحشیانه رژیم مزدور صدام بر ضد جمهوری اسلامی ایران، و حمله وحشیانه ارتش بعث به خرمشهر، سپاه پاسداران خرمشهر به فرماندهی شهید جهان آرا، استوار و جان بر کف در برابر دشمن مقاومت کرده، حماسهای ماندگار آفریدند.
یک سال حضور مداوم شهید جهان آرا در جبهه نبرد، از وی متفکری نظامی و برنامهریز در میدان جهاد ساخته بود. از این رو، در اوایل سال ۱۳۶۰ با حفظ سمت فرماندهی سپاه خرمشهر، به سمت فرماندهی سپاه پاسداران اهواز و سرپرستی ستاد منطقه هشت سپاه منصوب گردید. بدین ترتیب، دور تازهای از فعالیتهای رزمیِ شهید جهان آرا آغاز شد و آن شهید عزیز، برای پاسداری از ارزشها و دستاوردهای نظام و انقلاب، بیش از پیش همت گماشت.
نام «خونین شهر» برای همیشه در تاریخ پرافتخار این سرزمین با رشادتهای دلاور مردانی چون جهانآرا میدرخشد. خرمشهر مظهر مبارزه، فداکاری، ایثار و از خودگذشتگی جوانانی است که چون شمع سوختند تا ارزش های انقلاب زنده بماند.
برای آشنایی بیشتر با شهید والامقام سید محمدعلی جهانآرا به سراغ یکی از رفقا و همرزمان آن رفتیم، حاج حسن آذرنیا یکی از دوستان شهید جهانآرا است که در ایام دفاع مقدس دوشادوش این شهید فداکاری و جانفشانیهای فراوانی خلق کرد.
فارس: خودتون را معرفی کنید.
آذرینیا: بنده حسن آذرینیا، فرزند قباد متولد سال 1338 در شهرستان آبادان هستم. اکنون 61 سال سن و پنج فرزند دارم و بازنشسته سپاه پاسداران و ساکن اهواز هستم.
بنده در هنگام شروع جنگ 21 ساله و عضو رسمی سپاه بودم که دوشادوش دیگر رزمندگان مشغول نبرد با دشمن متجاوز شدم.
همزمان با تهاجم دشمن در واحد عملیات سمت داشتم سپس در مخابرات سپاه انجام وظیفه کردم و پس از سقوط بخش شمالی خرمشهر جانشین فرمانده بسیج منطقه(شهید عبدالرضا موسوی) شدم. در عملیات الی بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر مسؤول واحد تعاون رزمی 22 بدر بودم.
به صورت مستقیم در عملیاتهای ثامنالائمه، الی بیت المقدس، طریق القدس، رمضان، بدر، خیبر، والفجر 8 و والفجر مقدماتی و به صورت غیرمستقیم به دلیل مسؤولیتی که داشتم در عملیاتهای جنوب کشور حضور داشتم.
فارس: اخلاق و روحیات شهید جهانآرا چگونه بود؟
آذرینیا: شهید محمد جهانآرا از نظر اخلاقی یک نمونه بارز مجاهد فی سبیلالله و رزمنده تلاشگر و دوست صمیمی، برادر، استاد و راهنمای بسیاری از همرزمان و دوستانش بود.
با مجموعهای که کار میکرد ارتباط بسیار نزدیک و تنگاتنگی داشت، هیچگاه از موضع فرماندهی با پرسنل تحت امرش برخورد نمیکرد، بیشتر در قالب رفاقت و برادری امورات را پیش میبرد.
به نظر من با وجود سن و سال کمی که داشت یک استاد، راهنما و یک یاور بسیار نزدیک برای تمام بچههایی بود که با ایشان کار میکردند، رزمنده بودند و در جبهه حضور داشتند.
خیلی خوش برخورد، خوش سخن، گشادهرو، متواضع، فروتن و در عین حال بسیار خدا ترس و دلسوز بود. شهید جهانآرا ویژگیهای اخلاقیش به گونهای بود که از ایشان فرماندهای را تربیت کرد که بر قلوب و بر دلهای بچههایی که با او کار میکردند، فرماندهی میکرد و اگر مطلبی را ایشان از هر پرسنل تحت امرش میخواست، همه با جان و دل به نحو احسن درخواست او را اجابت میکردند و پاسخگو باشند.
فارس: نحوه فرماندهی شهید جهانآرا در جنگ چگونه بود؟
آذرینیا: همین ویژگیهای اخلاقی محمد جهانآرا بود که باعث شد که در جنگ یک فرمانده موفق باشد. ما به خوبی به یاد داریم چه در مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر و چه قبل از آن و چه در دوران بحران و چه در شرایطی که تحت عنوان خلق عرب در خرمشهر سازماندهی شده بود، اگر فرماندهی محمد جهانآرا نبود و اگر تدابیر و دستورات، حمایت و پشتیبانی بچههای تحت امرش نمیبود و آن نشاط و روحیه را به افراد تزریق نمیکرد، نمیتوانستیم در دوران دفاع مقدس و در روزهای مقاومت دوام بیاوریم.
در واقع اگر مدیریت و سازماندهی و نشاط و پیگیریهای متعدد و حضور فعالانه محمد جهانآرا نبود، قطعا خرمشهر خیلی زودتر از اینها سقوط میکرد و ممکن بود که سرنوشت جنگ را هم تحت تاثیر قرار دهد اما اصالت، شجاعت، مهارت، تخصص، دلسوزی و پیگیری محمد جهانآرا باعث شد که رزمندگان با او همقسم شوند و پیمان ببندند و بتوانند کاری را در خرمشهر انجام دهند به گونهای که حادثه آفرینی کنند و جنگ را مدیریت کنند و امروزه زبانزد خاص و عام چه در داخل و چه در خارج از کشور است.
همین شجاعت و دلسوزی و پیگیری محمد جهانآرا در تاریخ جنگی ما بی تاثیر نبود و به طور حتم نوع مدیریت ایشان باعث شد که ما سرنوشت جنگ را اینگونه که رقم خورده، رقم بزنیم.
فارس: ماجرای جمله معروفِ «بچهها، اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد، مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند.» که توسط شهید جهانآرا بیان شد، چه بود؟
آذرینیا: رژیم بعثی با دو لشکر پیاده زرهی و یک تیپ مهندسی وارد خرمشهر شد و توپ و مهمات را بر سر مردم شهر ریخت که به یاد دارم تعداد فراوانی از مردم بیگناه و مظلوم شهید شدند و پس از هجوم وحشیانه دشمن، بسیاری از مردم آواره شدند.
رزمندگان در کوچه پس کوچههای شهر به مبارزه پرداختند ما در آن زمان حدود سه هزار نفر بودیم اما در مقابل دشمن 30 هزار نیروی انسانی داشت و از لحاظ توان نظامی و مهمات و سلاح در بهترین درجه قرار داشت و حمایت بیش از 30 کشور را به همراه داشت.
اما ما در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح، هیچ امکانات و ادواتی نداشتیم. دورههای آموزشی کمتری را دیده بودیم و غالبا جوان بودیم اما با توکل و اراده بینظیری ایستادگی و مقاومت میکردیم و گاهی به قلب دشمن میزدیم و با گرفتن اسلحه آنها با خودشان میجنگیدیم.
ما در اوج خطر و آتش بودیم که در کوچههای خرمشهر با دست خالی در برابر تانکهای رژیم بعثی ایستادگی میکردیم. در منطقه مولوی خرمشهر به همراه شهید سیدعلی حسینی با تانک عراقی درگیر شدم و این شهید والامقام در آن لحظه با آرپیجی حدود 6 تانک عراقی را منهدم کرد و یکی از تانکها به سمت او شلیک کرد که ما تصور کردیم سیدعلی حسینی شهید شده است اما جان سالم به در برد.
بعد از این جریانات برای استراحت به مدرسهای اعزام شدیم که شب هنگام این مدرسه را به توپ بستند و تعدادی از نیروهای ما از جمله شهید محسنیفر و شهید سیدعلی حسینی به شهادت رسیدند که این اقدام باعث ناراحتی ما و به اوج رسیدن احساسات شد.
اینجا بود که شهید جهانآرا برای روحیه دادن و دلداری به رزمندگان و نیروها آن جمله معروف را بیان کرد که: بچهها، اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد، مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند. این شهید باز ادامه داد که از هیچکس انتظار کمک نداشته باشید و او بارها در این مواقع اسم خیانت را به زبان میآورد.
فارس: خیانت؟
آذرینیا: بله خیانت. تجهیزات و نیروی کامل دشمن از یک طرف و خیانتهای داخلی از سوی بنیصدر در طرف دیگر موجب شد که شهر سقوط کند. بنده بارها از شهید جهانآرا بحث خیانت را شنیدم یک مرتبه در 10 مهر و یک مرتبه در 24 مهر که خرمشهر در این روز به خونینشهر نامگذاری شد.
در روز 24 مهر دشمن بسیاری از مناطق شهر را به تصرف درآورد و جنگ تن به تن شده بود در آن حادثه تعدادی به شهادت رسیدند و تعدادی مجروح شدند ولی متاسفانه ما حمایت نمیشدیم.
بنده عازم سپاه آبادان شدم و در اتاق مخابرات حضور پیدا کردم که به شدت اصرار داشتم با رئیس جمهور بنیصدر ارتباط تلفنی برقرار کنم، تماس برقرار شد و فردی جواب بنده را داد، خواستم با بنیصدر صحبت کنم اما پذیرفته نشد که با اصرار فراوان با رئیس دفتر او صحبت کردم و مشکلات و درگیری و کمبود را به او اطلاع دادم اما او در پاسخ به بنده گفت که با چوب و سنگ مقاومت کنید! در حالی که جوانان ما در حال پرپر شدن بودند و این صحبت داغ دل ما را بیشتر کرد.
من پس از این قضیه به خرمشهر برگشتم و با شهید جهانآرا دیدار کردم و داستان و ماجرا را به اطلاع او رساندم. شهید جهانآرا دستان خود را روی سرش قرار داد و با بغض و اشک به من گفت که این(بنیصدر) در حال خیانت است!
فارس: به عنوان سوال پایانی، اگر شهید جهانآرا امروز از مسؤولان بود، به نظر شما چگونه به مردم خدمت میکرد؟
آذرینیا: البته که شهید جهانآرا عاشق شهادت بود و دوست داشت به آرزویش برسد و رسید، با توجه به روحیات جهادی که از شهید سراغ داشتم، او به نحواحسن کار خود را پیش میبرد و میتوانست به مردم خدمت خالصانه کند.
اما از سوی دیگر قضیه به نظرم شهید جهانآرا نمیتوانست موفق شود چرا که با توجه به نوع مدیریت فعلی در کشور، جهانآرا تحمل نمیکرد که به مردم سخت بگذرد و راضی نبود که مردم در گرفتاری و مشقت باشند و این همان چیزی است که میتوانست از او یک فردی را به وجود بیاورد، که منزوی شود.
قطعا او اگر بود، با این مسائل و مشکلات و سوءمدیریتهای در جامعه بسیار اذیت میشد و نمیتوانست یک فرد موفقی باشد مگر اینکه مانند دیگر مدیران در برابر ناکارآمدیها سکوت میکرد یا قدرت را به نفع خود و اطرافیان خود رقم میزد که این از شخصیت این شهید والامقام به دور بود.
بر همین اساس آن چیزی که خداوند برای محمد جهان آرا مقدر کرد بهترین و زیباترین نوع سرنوشتی بود که برای او رقم خورد و آن شهادت بود، اعتقاد من این است که جهانآرا خوب زندگی کرد و خوب از دنیا رفت و امیدواریم که این شهادت نصیب همه ما شود و در پیشگاه شهدا شرمنده نشویم.
گفتوگو از محسن یوسفی
انتهای پیام/