اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  سینما و تئاتر

گزارشی از یک نمایش میدانی| به راهیان نور شهری خوش آمدید+فیلم

پا به شهرک فاطمه زهرا(س) می گذارم تا یک نمایش میدانی به مناسبت هفته دفاع مقدس تماشا کنم اما این از روال نمایش های خیابانی معمول خارج است چرا که مخاطب را لحظه به لحظه همدلانه با بخش هایی از جنگ آشنا می کند و اشک را به چشمان مخاطبانی می آورد که ساعت هایی ایستاده اند تا تئاتر ببینند.

گزارشی از یک نمایش میدانی| به راهیان نور شهری خوش آمدید+فیلم

خبرگزاری فارس ـ پیغام فتح؛ ویژه نامه چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس : طبق روال خیلی از برنامه ها و نمایش های میدانی و خیابانی برنامه ریزی می کنم تا به دیدن یک نمایش بروم. پا به شهرک فاطمه زهرا(س) گذاشتم ، جلوی درب از نگهبانی شهرک درباره نام و نشان مکان اجرای نمایش را پرسیدم و آنها هم مرا به داخل راهنمایی کردند، کمی جلوتر رفتم و صداهایی ضبط شده چون موسیقی های ابتدای جنگ با صدای حاج صادق آهنگران و دیگر مداحان را شنیدم.

دنبال صدا را گرفتم و جلو رفتم. ابتدا فکر نمی کردم با این خیل مردم روبه رو شوم که برای تماشای نمایش میدانی آن هم در ایام کرونایی آمده باشند، ساعت هشت شب است و همه روی صندلی هایی با فرزندان و همسرانشان منتظر نشسته اند تا برنامه شروع شود.

من هم پا به محوطه ای که گذاشتم که با نام «به راهیان نور شهری خوش آمدید»، مزین شده بود. یک تعداد افراد اسفند دود می کردند، تعدادی هم ماسک می دادند، یک نفر هم اسپری ضدعفونی دست به مردم می زد، اما من چشمم به ماکت هایی بود که از شهدا طراحی شده بود، به دنبال آنها رفتم که در کنارشان خاکریزهایی طراحی و متن هایی نیز در کنارشان نوشته شده بود مثل «بصیرت یعنی تا امام حسین(ع) نیامده ، ولی امر مسلم است»، «تا زنده ایم رزمنده ایم» و...

اینجا محوطه شهرکی است که قرار است در بخشی از آن نمایش گنج مقدس اجرا شود ، نمایشی که تدارک دیده شده به همت سپاه محمدرسول الله(ص)، شهرداری منطقه 21 و حوزه مقاومت بسیج شهید قاسم سلیمانی و ناحیه مقاومت بسیج میثم تمار که قرار است در شهرک فاطمه زهرا(س) غرب تهران تا ده شب اجرا داشته باشد، من اما شب افتتاحیه آمده ام و همچون بقیه با رعایت فاصله گذاری اجتماعی در جمعی حضور پیدا کردم که در آن حاج سید ابوالفضل کاظمی فرمانده گردان میثم در حال سخنرانی بود . گویا مراسم افتتاحیه و رونمایی از تندیس گردان میثم قرار است، انجام شود و سپس تماشای نمایش میدانی صورت خواهد گرفت.

 

حاجی کاظمی خاطراتی از جنگ گفت ، با شور و هیجان از حاج قاسم سلیمانی و تدابیرش در جنگ ها و همینطور حاج احمد متوسلیان و دیگر رفقایش که در جبهه ها یا شهید شده و یا جانباز شده بودند، تعریف می کرد. برایم جالب بود که تعریف می کرد زمان جنگ هیچ توپ و تانک درست و حسابی ایران نداشته اما الان به لطف خدا و همت مردم هر جای دنیا توان موشکی ایران را می شناسند.

در محوطه راهیان نور شهری که درست شده و مردم در آن برای تماشای نمایش منتظر نشسته اند، عده ای از رزمی کارها از ساختمان ها عملیات راپل انجام می دهند و با طناب پایین می آییند و حرکات نمایشی انجام می دهند.

 

جمعیت لحظه به لحظه تعدادش بیشتر می شود. یکی از سرهنگ های جوان که این برنامه را ترتیب داده، عنوان می کند که به خاطر تعداد زیاد جمعیت می بایست مخاطبان را چند دسته کنند و در چند سانس اجرای نمایش داشته باشند اما من می بایست حتما جزو دسته اول به داخل می رفتم.

دو مرتبه وارد فضای دیگری شدیم که این بار خاکی بود. با پارچه پوشانده شده بود،  چند دقیقه ای در فضایی مداحی و دعا پخش شد . سخنران این بخش هم تذاکراتی درباره رعایت مسائل بهداشتی و فاصله اجتماعی به مخاطبان کرد، به دلیل شهادت حضرت رقیه(ص) مداحی خوانده شده، صدای آهنگران پخش بود و مردم هم با آن همنوا شده بودند.

 

 حال عجیب و غریبی بود که یک مرتبه صدای یک زن همه را از حال و هوایشان دور کرد که گریه می کرد و می گفت پسرش مفقود شده و پیداش نمی کند او مدام با گریه و زاری مطرح می کرد که کمکم کنید قاسمم را پیدا کنم ، چهل سال است که دنبالش می گردم و با گریه های این ذهن پرده ای کنار می رود و مردم به داخل فضای دیگری که پر از خاکریز است وارد می شوند.

نمایش دارای یک راوی است که پشت میکروفن درباره بخش های مختلف با تسلط و سوز و گداز روایت می کند: «اینجا پشت جبهه ها است. حال و هوای آن روزها که بچه ها قبل از جلو رفتن داشتند ، فوتبال بازی می کردند. نامه می نوشتند از حال واحوال خانواده شان در این نامه ها جویا می شدند، آموزش می دیدند و ادوات جنگی آشنا می شدند و با یکدیگر صحبت می کردند»

صحنه نمایش روی قاسم ثابت می ماند که با سن کمش او را به زور از جلوی جبهه ها به عقب کشانده اند اما او زیر بار نمی رود و می خواهد جلو برود، فرمانده اصرار می کند که مادر قاسم او را سپرده تا سلامت به منزل برسد اما قاسم در نهایت برای متقاعد کردن فرمانده از قاسم بن حسین (ع) صحبت می کند و می گوید او هم سن کمی داشت اما در کربلا حضور یافت تا در نهایت به او اجازه می دهند جلو برود اما به عنوان نیروی تدارکات!

 

و اما پشت جبهه به خط جبهه ای تبدیل می شود که همه در حال انجام عملیات هستند، فرمانده ها عملیات را طراحی و نیروها شروع به جنگ می کنند و در نهایت هم همین قاسم نوجوان تعدادی از عراقی ها را اسیر می کند.

غرق دیدن کار بودم که یک خانمی جلو آمد و دستبندی به دستم داد و گفت نذری داشتم که ادا شده ، چند تا از این دستبندها تهیه کردم و به چند نفر می دهم این هم آخرینش برای شما که نذری دارید خداوند استجابت کند.

 

پرده دیگر اما با جمعیت و بازیگران جلوتر می رویم، جلوی پاییمان مه آلود است اما همه تشخیص می دهند که یک عده رزمنده روی زمین دراز کشیده اند، راوی روایت می کند که اینجا کانال کمیل است همان که تعداد زیادی از رزمندگان غیورمان را در کام شهادت برد، همان که دشمن بعثی نیروهای ما را به شهادت رساند. یک به یک جلوتر می رویم و به ما می گویند هر کسی که می خواهد وارد کانال شود. راستش را بگویم قدری ترسیدم فضا مه آلوده و نیمه تاریک بود هر چند نوری زرد رنگ روشن بود اما باز هم همه چیز روشن نبود.

 

داخل کانال می شوم هم زمان با موسیقی که پخش می شود ، عکس هر یک از شهدای کانال کمیل چون شهید ابراهیم هادی را می بینم ، می دانستم که او خیلی فداکاری کرد ، خیلی تلاش کرد تا کانال تا لحظات اخر حفظ کند اما نتوانست و در نهایت همه رفقایش برای اینکه ناشناس باشند پلاک هایشان را به او سپردند و ... اشک در چشمانم حلقه می زند ، وقتی از کانال خارج می شویم پشت سر ما رزمندگان بازیگر وارد کانال می شوند و این صحنه نمایش را هم بازی می کنند تا ما با نوع شهادت آنها آشنا شویم دیگر تاب این همه سختی دشوار می شود.

 

پرده دیگر هم فضای خیمه های اباعبدالله(ع) و در میانه مین گذاری زمین و رزمندان مدافع حرم است که تلفیقی از اینها به مخاطب ارائه شده است. در واقع همین ترکیب بندی عاشورا و کربلا و شهادت امام حسین(ع) ، شهدای حرم و جنگ تحمیلی فضا را برای مخاطبان سوزناک و دردآور کرده است اما همه با موسیقی و روایت همراه شده و مخاطب را تا لحظه آخر همراه خود می کشاند.

همه این خاکریزها، ادوات جنگی ، رزمندگان، تصاویر ، روایت ها و قصه های واقعی ،  نورپردازی و توپ و تانک و تفنگ توانست یک نمایش میدانی خوب نشان دهد که اگر چه شاید نتوان آن را با یک کار حرفه های میدانی مقایسه کرد اما در نوع خود تأثیرگذار و زیبا بود و مخاطبان را تا لحظه آخر ایستاده بر جایشان نگه داشت به طوریکه خیلی از تماشاگران همراه با رزمندگان اشک ریختند، دعا خواندند و گریه کردند.

تماشای این نمایش در شب شهادت حضرت رقیه(ص) در ماه محرم و در این روزها و شب های کرونایی به همراه مردمی که با اشتیاق به دیدن تئاتر آمده بودند، نشان داد که چراغ تئاتر برای همه مردم ایران روشن است فقط کافیست که قدری مردمی تر باشیم ، به سراغ مردم برویم چرا که آنها با آغوش باز تئاتر را دوست دارند و نمایش های آیینی و مذهبی و دفاع مقدسی در رگ و پوستشان جریان دارد. چنین خلاقیتی از سوی هنرمندان این عرصه قابل ستایش ودیدنی است.

 

 

 

 

انتهای پیام/

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول