اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

از واشنگتن تا ترامپ؛ همه روسای جمهوری آمریکا دروغ گفته اند

روسای جمهور بنا به دلایل خوب و دلایل بدی دروغ گفته اند، اما بسیار به ندرت پیش آمده که بدون یک تهدید غیرمعمول خاص برای خودشان یا کشورشان تصمیم به دروغ گفتن گرفته باشند. اگر بعضی از دروغ های روسای جمهور را بتوان قابل بخشش دانست، تنها به این دلیل است که به خیر و صلاح ملتی بوده اند که این دروغ ها به آنها گفته شده است اما چنین به نظر نمی رسد که دروغ های پرزیدنت ترامپ از این آزمون نمره قبولی بگیرد.

از واشنگتن تا ترامپ؛ همه روسای جمهوری آمریکا دروغ گفته اند

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: مایکل کوهن در کتاب جدید خود پرزیدنت ترامپ را «متقلب»، «خشک مغز» و «قلدر» - و در تعبیری بجاتر از همه- «دروغگو» خوانده است. واکنش دولت ترامپ نسبت به این کتاب صرفا اتهاماتی متقابل و خواندن کوهن به عنوان کسی بوده که تلاش دارد «از دروغ سود مالی ببرد.»
با این حال رسانه ها به کرات به دروغ های پرزیدنت ترامپ اشاره کرده اند. برای مثال واشنگتن پست یک پایگاه داده ها را در مورد چیزی که خود آن را «ادعاهای دروغ یا گمراه کننده رئیس جمهور» نامیده ایجاد کرده که هم اکنون تعداد آنها به بالغ بر 20 هزار مورد یا به طور میانگین 12 مورد در هر روز رسیده است.
شاید چنین به نظر آید که روایت های رسانه ها از دروغ های ترامپ نشان دهنده این باشد که اکثر مردم  با تمام وجود مخالف دروغ گویی و به خصوص مخالف دروغ گفتن روسای جمهوری هستند. با این حال پیمایش جدیدی که از فریبکاری روسای جمهور آمریکا انجام شده، نشان داده که تمام روسای جمهور این کشور – از واشنگتن تا ترامپ- در اظهارنظرهای عمومی خود آگاهانه دروغ هایی گفته اند.
من به عنوان یک فیلسوف سیاسی که تمرکز کارم بر این است که چگونه مردم می کوشند  برای مخالفت های سیاسی خود دلیل بیاورند، معتقدم که تمام دروغ ها شبیه هم نیستند.
تاریخ نمونه هایی را در میان روسای جمهور نشان می دهد که برای یک هدف مردمی بزرگ تر دروغ گفته اند و این دروغ ها بخشیده نیز شده اند.

اخلاقیات فریبکاری
 با این حال چرا اصولا مردم فکر می کنند که دروغ گفتن تا این اندازه کار اشتباهی است؟ امانوئل کانت در قرن هجدهم برداشت قدرتمندی را از نادرست بودن دروغگویی عرضه کرده است. از نظر کانت دروغگویی همان جور کار غلطی است که تهدید و اعمال زور غلط است. تمام کسانی که خواست آزاد یک شخص دیگر را  نادیده می گیرند، با آن شخص همچون ابزاری صرف برخورد می کنند.
به اعتقاد کانت انسان ها از نظر اخلاقی دقیقا به این دلیل خاص هستند که می توانند برای تصمیم گرفتن در مورد انجام کاری استدلال کنند. وقتی که یک مرد مسلح برای مجبور کردن شخصی به انجام عملی خاص به تهدید متوسل می شود، به  مباشرت خرد خود بی احترامی می کند. دروغ گفتن نیز به همین ترتیب یک بی احترامی نسبت به مباشرت خرد است: یعنی تصمیم شخص مورد دستکاری و دخل و تصرف قرار گرفته، در نتیجه  آن عمل دیگر عمل خود آن شخص نیست.
کانت از این نتیجه گیری ها بدون استثنا دفاع کرده است. از نظر کانت هر دروغی غیراخلاقی بود؛ حتی دروغی را که به یک قاتل پشت در خانه گفته می شود.
فلاسفه مدرن اغلب برداشت کانت را پذیرفته اند، در حالی که به دنبال استثناهایی برای تصلب و جامعیت این برداشت بوده اند. آرتور آپل باوم فیلسوف در کتاب خود «اخلاقیات برای دشمنان» توضیح می دهد که چرا شهروندان باید گاه رضایت دهند که فریب داده شوند. این برداشت می تواند در درک فریبکاری روسای جمهوری سودمند باشد.
برای مثال یک رهبر سیاسی که پاسخ های صادقانه ای درمورد یک عملیات نظامی می دهد که به زودی انجام خواهد شد، به احتمال زیاد ممکن است آن عملیات را به مخاطره بیندازد و اکثر مردم این را نمی خواهند. هرچند کلید موضوع در این است که مردم باید چنین فریب هایی را بعد از وقوع آن بپذیرند، اتفاقی که به دلیل همین فریبکاری امکان پذیر شده است.
این مثال را در نظر بگیرید: دولت انگلیس به دنبال فریب دادن فرماندهی نازی در مورد هواپیماهای تهاجمی خود بود که درمورد آنها حتی به متحدینش هم دروغ گفته بود. اپل باوم می گوید چیزی که یک فریب ساده صرف به نظر می رسید، می تواند توجیه پذیر باشد اگر کسانی که فریب داده شده اند در نهایت – بعد از وقوع آن اتفاق- به فریب داده شدن خود رضایت دهند.

دروغ های قابل احترام؟
تاریخ مثال هایی را از این موارد فاش می کند که چگونه روسای جمهو باید گاه دروغ بگویند و چگونه دروغ های آنها گاه می تواند از نظر اخلاقی قابل دفاع باشد.
در دهه 1930 پرزیدنت فرانکلین روزولت متقاعد شده بود که توسعه طلبی هیتلر در اروپا تهدیدی برای نفس پروژه لیبرال دمکراسی است، ولی او با رای دهندگانی مواجه بود که هیچ تمایلی به مداخله در یک جنگ اروپایی نداشتند. روزولت تصمیم گرفت تا در عرصه عمومی اصرار کند که او مخالف هرگونه مداخله ای است، در حالی که هر کاری را که می توانست برای آماده شدن برای جنگ و کمک پنهانی به تلاش های انگلیس انجام می داد.
در سال 1948 توماس بیزلی مورخ اشاره کرد که روزولت هم برای آماده سازی جهت جنگ و هم اصرار بر اینکه چنین کاری را انجام نمی دهد، دست به انتخاب محاسبه شده ای زده بود. شفافیت داشتن درباره دیدگاه خود نسبت به هیتلر، می توانست به شکست او در انتخابات سال 1940 منجر شود.
پیش از روزولت آبراهام لینکلن  نیز محاسبات مشابهی کرده بود. دروغ های لینکلن در ارتباط با مذاکرات خود با کنفدراسیون – که مگ مات استاد فرضیه های سیاسی آن را «موذیانه» نامیده بود- شاید به عنوان ابزاری در جهت در حفظ ایالات متحده به عنوان یک کشور واحد عمل کرده باشد.
لینکلن یا «آبی درستکار» تمایل داشت مذاکرات صلح را با کنفدراسیون آغاز کند، با علم به اینکه اکثر اعضای حزب خودش معتقدند که تنها محاصره بی قید و شرط جنوب است که می تواند مسئله برده داری را حل کند. در یک مقطع لینکلن در که یادداشتی به حزب خود نوشت – به دروغ- اصرار کرد که «هیچ کمیسیونر صلحی»  برای برگزاری جلسه با کنفدراسیون اعزام نشده است.
بعدها یک عضو کنگره اشاره کرد که اگر لینکل این یادداشت را نمی نوشت، متمم سیزدهم – که به برده داری خاتمه داد- به تصویب نرسیده بود.

دروغ های خوب و دروغ های بد
البته مشکل این است که بسیاری از دروغ های روسای جمهوری را به سادگی نمی توان به اهداف مهم مرتبط کرد.
دروغ های پرزیدنت بیل کلینتون درباره رفتار جنسی خود یا صرفا در جهت منافع شخصی اش گفته شده بودند یا برای حفظ ریاست جمهوری اش.
به همین ترتیب اصرار پرزیدنت ریچارد نیکسون که او هیچ چیز درباره ماجرای واترگیت نمی دانسته به احتمال زیاد دروغ بوده است. جان دین مشاور قانونی نیکسون سال ها بعد تایید کرد که رئیس جمهوری از موضوع نقشه سرقت از ستاد کمیته ملی دمکرات ها خبر داشته و آن را تصویب کرده  بود. این رسوایی در نهایت به ریاست جمهوری نیکسون خاتمه داد.
در هر دو مورد این روسای جمهور با تهدید قابل توجهی برای صندلی ریاست جمهوری خود مواجه بودند و نه برای نجات کشور، بلکه برای نجات قدرت خود بود که فریبکاری را انتخاب کردند.

پرزیدنت ترامپ و حقیقت
این احتمال وجود دارد  که پرزیدنت ترامپ بیشتر از روسای جمهور دیگر در عرصه عمومی به دروغ متوسل شده باشد و شاید مهم تر از این، به نسبت سایر روسای جمهور آشکارا درباره طیف وسیع تری از موضوعات دروغ گفته باشد.
او اندکی بعد از انتخاب شدن به دروغ گفت که جمعیت حاضر در مراسم تحلیف او از تمام روسای جمهور دیگر بیشتر بوده اند. در موردی اخیرتر او اصرار ورزیده که گردباد دوریان احتمالا بر ساحل آلاباما تاثیر گذاشته و به نظر می رسد که برای منطبق کردن واقعیت با دروغ خود، یک نقشه را با نرم افزار شارپی تغییر داده باشد. این الگوی فریب تداوم یافته و در تازه ترین مورد او تصدیق کرده است که  در مورد ویروس کرونا جامعه را فریب داده و بعد اصرار کرده که او به هیچ وجه چنین کاری انجام نداده است.
نکته تکان دهنده در مورد این دروغ ها برعکس دروغ های روسای جمهور قبلی، این است که این دروغ ها عموما در نبود یک تهدید خاص یا حاد یا برای قدرت ریاست جمهور یا حفظ ایالات متحده گفته شده اند.
 روسای جمهور بنا به دلایل خوب و دلایل بدی دروغ گفته اند، اما  بسیار به ندرت پیش آمده که بدون یک تهدید غیرمعمول خاص برای خودشان یا کشورشان تصمیم به دروغ گفتن گرفته باشند. اگر بعضی از دروغ های روسای جمهور را بتوان قابل بخشش دانست، تنها به این دلیل است که به خیر و صلاح ملتی بوده اند که این دروغ ها به آنها گفته شده است اما چنین به نظر نمی رسد که دروغ های پرزیدنت ترامپ از این آزمون نمره قبولی بگیرد.
نویسنده: مایکل بلیک )Michael Blakeاستاد فلسفه، سیاستگذاری عمومی و حاکمیت در دانشگاه واشنگتن
منبع: https://b2n.ir/384261

انتهای پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول