گروه بینالملل خبرگزاری فارس – مهدی پورصفا: بر اساس کتاب خاطرات «کنت دومرانش» رئیس وقت سازمان اطلاعات خارجی فرانسه موسوم به «DGSE»، وی در اوایل دهه 80 میلادی و زمانی که اتحاد جماهیر شوروی برای ابقای حکومت کمونیستی افغانستان در این کشور نزدیک به 80 هزار نفر نیرو مستقر کرده بود، به ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا پیشنهاد کرد تا از تکنیک زنبورها برای تسلیم کردن شوروی استفاده کند. وی از ریگان میخواهد تا با دهها ضربه کوچک و در عین حال کاری ارتش شوروی را با بحران روبهرو کند.
اگرچه ریگان در نهایت پیشنهادهای دومرانش را نپذیرفت اما نگاهی به عملکرد سیا در جنگ افغانستان به رهبری «ویلیام کیسی» روشن میکند که این راهبرد نهتنها در مورد شوروی بلکه علیه سایر طرفها از جمله حکومت ساندنیسیتها در نیکاراگوئه نیز به کار برده میشد. بر اساس دستورالعملی که سیا در اختیار مخالفان دولت وقت نیکاراگوئه قرار داده بود، هرگونه اقدامی همچون ایجاد اشکال در شبکه برق، آتش زدن بیدلیل کاغذها و یا حتی تماس دروغین با ایستگاههای آتش نشانی و هر کاری که بتواند به گونهای موجب بر هم ریختگی نظم و تمرکز سیستم اجرایی شود، میتوانست در تضعیف کل حاکمیت مؤثر باشد.
از آن زمان تاکنون نزدیک به 40 سال میگذرد، اگرچه تکنیکهای اجرای چنین دستور العملهایی بسیار متفاوت شده اما در نهایت هدف نهایی همان راهبرد است. درهم شکستن تمرکز و معطوف کردن افکار عمومی به سمت موضوعاتی که بتواند سبب ایجاد نوعی ناآرامی و تلاطم فکری و در نهایت نشت آن به فضای عمومی جامعه شود.
حریف چگونه به دنبال دردناککردن تحریمها برای مردم است؟
یکی از مهمترین تغییراتی که در طول سالهای گذشته به وجود آمده است، استفاده از پیوستهای رسانهای برای اجرای چنین عملیاتهایی در سطح کلان است.
در حقیقت برای کارا تر کردن ضربات اینچنینی و بالا بردن فشار تا نقطه احساس درد، وجود یک خط آتش رسانهای به خصوص در فضای مجازی ضروری است. به این ترتیب هرگونه فشاری در هر حوزهای حداکثر بازدهی را خواهد را داشت. به عنوان مثال تحریمها ممکن است سبب ایجاد قحطی و یا کمبود غذایی به شکل حاد نشود اما انتشار مکرر اخبار کمبود مواد غذایی منجر به نوعی ترس دستهجمعی و ایجاد صفهای بلند در مقابل مغازههای فروش خوار و بار خواهد شد.
راه دیگری که میتواند به واکنش افکار عمومی در مقابل یک فشار خاص منجر شود، تسری دادن تاثیرات یک رویداد خاص به سمت حوزهای است که میتواند با واکنش افکار عمومی به خصوص طبقات میانی و پایین جامعه منجر شود.
این رویداد با ایجاد نوعی خشم در جامعه نسبت به محرومیت رخ داده فشار را بر حاکمیت تشدید میکند.
مورد خاص سکینه محمدی
یکی از نمونههای آشکار این تاکتیک تحریمهای اقتصادی گستردهای است که به بهانه توسعه برنامه هستهای صلحآمیز ایران در حال وارد آمدن به ایران است.
اگرچه تحریمهای فوق به بهانه توسعه سلاحهای هستهای وضع شدهاند اما هم در دوره اوباما و هم در دوره ترامپ یکی از اهداف اصلی آنها ایجاد نوعی واکنش منفی در جامعه نسبت به برنامه هستهای ایران و در مرحله بعد به وجود آوردن ناآرامیهای گسترده در خیابانهاست تا در نهایت موجبات تسلیم نظام جمهوری اسلامی ایران را فراهم کند.
در دوره ترامپ این رویکرد به صورت واضحتری علیه ایران به کار گرفته شد و مقامات آمریکایی علناً ایجاد نوعی فروپاشی اجتماعی در ایران را هدف اصلی خود اعلام کردهاند.
در این میان و بهخصوص در سالهای اخیر استفاده از سلاح تحریم به سمت سایر حوزهها که ارتباط نزدیکی با عامه مردم دارند نیز کشیده شده است. این تحریمها ساز و کاری همانند سایر اقدامات این چنینی دارد اما هدف آن به جای مسائل سیاسی عمدتاً بر روی حوزه عمومی فرهنگ متمرکز شده است.
مورد خاص نوید افکاری
یکی از نمونههای این اقدام مربوط به درخواست تحریم ورزش ایران پس از قصاص «نوید افکاری» است که عمدتاً با تمرکز بر کشتیگیر بودن وی در فضای مجازی مطرح شده است.
البته استفاده از چنین تاکتیکی تنها محدود به ماههای اخیر نیست و یکی مثالهای عینی همانند نوید افکاری که میتوان ذکر کرد، موضوع قصاص «سکینه محمدی» بود که با حکم قضایی محکوم به قصاص شده بود. در این پرونده با تکیه بر زنبودن متهم، موجسازی وسیعی علیه ایران صورت گرفت. این موجسازی به قدری گسترده بود که منجر به نوشته شدن نامهای از سوی رئیسجمهور وقت برزیل به ایران در خصوص عفو وی شد. این در حالی بود که برزیل در آن زمان به دلیل حاکمیت چپگرایان جزو کشورهای نزدیک و همکار با ایران بود.
در نهایت نیز با طی شدن روند قانونی سکینه محمدی از حکم اعدام رهایی یافت و از زندان آزاد شد. حالا به نظر میرسد که تجربه مشابهی در خصوص نوید افکاری تکرار شود که محوریت آن بر اساس ورزشکار بودن وی است. البته با وجود تبلیغات گسترده سایبری و فضاسازی رسانههای خارجی هنوز موجسازی گستردهای همانند ماجرای سکینه محمدی ایجاد نشده و در میان ورزشکاران خارجی تنها دو مشتزن سنگینوزن خواستار تحریم ورزش ایران شدهاند. برخی از رسانههای خارجی نیز مدعی تاثیرگذاری این واقعه بر بخشهایی از روابط خارجی ایران شدهاند.
در هر صورت هم اکنون مهمترین پروژهای که در حال اجراست، تلاش برای تحریم کردن تمام ورزش ایران در میادین بینالمللی است. چرا که حریف میداند در صورت تمرکز بر این موضوع، حساسیت ویژهای نیز نسبت به این مسأله در جامعه به وجود خواهد آمد.
ورزش؛ سیاسی است یا غیرسیاسی؟
استفاده از حربه ورزش برای مقاصد سیاسی بهرغم ادعای نهادهای مربوطه در خصوص جدای این دو از هم سابقه طولانی دارد. شاید برای نمونه بتوان به تحریم حضور برخی از کشورهای غربی از جمله آمریکا در بازی المپیک شوروی در حمله به افغانستان اشاره کرد.
البته نمیتوان منکر شد که ورزش گاه تأثیر دیپلماتیک مثبت نیز به همراه داشته است که یکی از نمونههای آن نزدیکی چین و آمریکا از طریق دیپلماسی مسابقه تیمهای پینگپنگ بود و یا آغاز دورهای کوتاه از نزدیکی دو کره با رژه مشترک تیمهای ورزشی دو کشور در بازیهای المپیک زمستانی در کره جنوبی آغاز شد.
فشار ورزشی برای به رسمیتشناختن یک رژیم جعلی
در مورد ایران تمام تلاشها تاکنون در خصوص تاثیرگذاری بر ورزش عمدتاً برای محروم کردن کشورمان متمرکز بوده است. به عنوان مثال ماجرای عدم مسابقه تیمهای ورزشی ایران با تیمهای رژیم صهیونیستی یکی از این موارد است. از آنجا که عدم بهرسمیت شناختن تیمهای ورزشی صهیونیستها یکی از مهمترین اصول تیمهای ورزشی ایران بوده تمام تلاش رسانهها بر مبنای بزرگنمایی و ارتباط دادن شکستهای تیمهای ورزشی به این سیاست بوده است.
این پروژه تا بدانجا پیش رفت که در خصوص کیس «سعید ملایی» جودوکار سابق تیم ملی، لابی رژیم صهیونیستی مستقیماً وارد عمل شده و دادگاه بینالمللی حکمیت ورزش را در مسیر محاکمه جمهوری اسلامی ایران قرار داد.
از سوی دیگر تلاشهای فراوانی صورت گرفته تا این رفتار ایران با رژیم صهیونیستی منجر به محرومیت ورزش پر طرفدار کشتی نیز شود؛ امری که دقیقاً و حالا در مورد ماجرای نوید افکاری در حال تکرار است.
جمعآوری امضا برای تحریم ایران با صفحه معترض هنگکنگی
هیچ نشانه جدی در خصوص محرومیت ایران از سوی رسانهها و یا نهادهای رسمی اعلام نشده است، اما اعلامیه قبلی فیفا و همچنین اعلامیه کمیته بین المللی المپیک سبب شده تا برخی در فضای مجازی شروع به تبلیغ تحریم همهجانبه ورزش ایران کنند.
این خط خبری در ابتدا از سوی رسانههایی همچون شبکه سعودی ایراناینترنشنال آغاز و سپس در فضای مجازی تقویت شد. البته مهمترین کاری که در این باره صورت گرفته به وجود آوردن یک پنل برای جمع آوری امضاست که به ظاهر توسط یک فعال هنگکنگی طراحی شده که احتمال فیک بودن چنین اکانتی را به شدت بالا میبرد.
به نظر موفقیت این اقدامات برای تحریم ورزش ایران، دور از دسترس است اما ایجاد چنین تهدیدی بر سر کلیت ورزش میتواند سبب آشفتگی جامعه شود و درپی آن نیز تلاش برای استفاده از این فضای آشفته اوج بگیرد. به طور مثال اگر یک طرفدار دو آتشه تیم فوتبال زمانی که خبر محرومیت فوتبال ایران را به دلیل قصاص نوید افکاری را بشنود، واکنش متفاوتتری نسبت به این ماجرا در شرایط عادی خواهد داشت.
حتی اگر بخواهیم بدبینانهتر نگاه کنیم ایجاد چنین جوی در جامعه به همراه وارد آوردن فشار بیسابقه اقتصادی تنها به دنبال ایجاد ناآرامی اجتماعی است؛ نا آرامی که با پیوند تحریم سیاسی و شاید تحریم احساسی محقق خواهد شد.
در این میان استفاده از تمام ابزارها برای ایجاد روایت صحیح و درست به خصوص در میان نهادهای بینالمللی ورزشی کاری است که باید توسط نهادهای مرتبط انجام شود. طبیعی است که اگر روایت مدنظر طرف مقابل به عنوان حقیقت محض در بین جامعه ورزشی دنیا پخش شود میتوان انتظار داشت که اوضاع کمی فرق کند و فشارها بر کشورمان افزایش پیدا کند.
تلاش حداکثری برای مقابله با تحریمهای احساسی
در تحلیل نهایی این بحث باید گفت که شرایط پیشرو در دو ماه باقی مانده تا انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده میتواند بسیار حساستر شود. هم اکنون کارزاری برای فشار بر کشورمان در تمام حوزهها به صورت حداکثری در جریان است.
هدف از این کارزار فشار حداکثری تلاش برای فروپاشی جامعه ایرانی است و به طور حتم در این مسیر طرف مقابل ابایی برای دستمایه قرار دادن قصاص یک قاتل برای تحریم ورزش ایران نخواهد داشت.
در این میان وظیفه نهادهای رسمی کشور است که تدابیر لازم برای مقابله با این قبیل تحریمهای احساسی دشمن بردارند و از پیوندخوردن این دو جلوگیری کنند.
انتهای پیام/ح