اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

ضرورت اصلاحات حزبی در غرب

تمایل جناح راست به جنگ فرهنگی بیشتر ناشی از این واقعیت است که دستور کار اقتصادی- سیاسی آن عمیقا فاقد محبوبیت است. با توجه به کاستن مالیات ها برای ثروتمندان و ناکامی مطلق در مدیریت همه گیری کووید19 ترامپ و حزبش باید حواس رای دهندگان بالقوه را از نگرانی های ملموس تغییر دهند.

ضرورت اصلاحات حزبی در غرب

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: کنوانسیون ملی اخیر جمهوریخواهان به چندین دلیل رویدادی مفتضحانه بود؛ از سوء استفاده کارزار انتخاباتی ترامپ از کاخ سفید به عنوان یک پشتوانه مبارزاتی (که تخلف از قانون هچ و هنجارهای تثبیت شده دیرینه محسوب می شود) و دروغگویی وقیحانه سخنرانان آن تا رژه اعضای خانواده ترامپ. در میانه چشم انداز پر زرق و برق جمهوریخواهان که به یک شعبه فرعی «سازمان ترامپ» تبدیل شده، جنبه تکان دهنده دیگری خود را نشان داده: این که این حزب هیچ پلتفرمی را عرضه نکرده است. ظاهرا تنها هدف جمهوریخواهان «حمایت پر شورو حرارت از دستور کار «اول آمریکا»ی رئیس جمهور است.»
در یک سطح، اجتناب از ارائه یک پلتفرم سیاسی را می توان به یک راهبرد زیرکانه برای ایجاد فاصله بین حزب با شخص دونالد ترامپ تعبیر کرد. در صورتی که ترامپ در ماه نوامبر شکست بخورد، اعضای تشکیلات جمهوریخواه می توانند دست های خود را بشویند و ادعا کنند که او تنها یک رهبر نامحبوب بوده که شکست خورده و اصول دیرینه حزب همچنان دست نخورده باقی می ماند.
اما یک تفسیر باورپذیرتر این است که آمیزه مسموم کننده قطب بندی کردن ها و حزب گرایی افراطی در آمریکا به سطح جدیدی از تمرکز رسیده است. دست کم یکی از دو حزب سیاسی اصلی کشور به کلی از درون خالی شده و دیگر کارکرد دمکراتیک اولیه بنیادین خود را نمی تواند به اجرا بگذارد.
این کارکرد مستلزم آن است که احزاب نه تنها یک انتخاب را پیش روی رای دهندگان بگذارند، بلکه تعیین کنند که جنگ های سیاسی را چگونه به پیش خواهند برد. احزاب با ایجاد کشش در بعضی گروه ها نسبت به بقیه آنها، خطوطی را روی ماسه ترسیم می کنند و با تمرکز بر برخی گسل های سیاسی به نسبت بقیه، ائتلاف هایی را شکل می دهند که ممکن است به کلی متفاوت به نظر برسند و تاکید خود را متوجه مسائل مختلفی کنند که به یک اندازه اهمیت دارند. 
هدف دمکراسی رسیدن به اجماع بر سر تک تک مسائل نیست، بلکه مدیریت منافع و تعهدات متضاد است. اما وقتی احزاب یا سیاستمداران علنا  در مورد  سایر مدعیان قدرت سیاه نمایی می کنند یا مشروعیت آنها را انکار می کنند، دمکراسی ضربه می خورد. این تاکتیک ها مدت هاست که خاص عوام فریبان دست راستی بوده است که جنگ های فرهنگی را در تلاش برای فرو کاستن کل کشمکش سیاسی به  مسئله تعلقات به راه می اندازند. از این رو ترامپ به جای پرداختن به کم و کیف استدلال های مخالفان خود، صرفا چهره تمام منتقدان خود را به عنوان افراد «غیر آمریکایی» سیاه نمایی می کند.
همانطور که دانشمندان علوم سیاسی جاکوب هکر و پل پیرسون نشان داده اند، تمایل جناح راست به جنگ فرهنگی بیشتر ناشی از این واقعیت است که دستور کار اقتصادی- سیاسی آن عمیقا فاقد محبوبیت است. با توجه به کاستن مالیات ها برای ثروتمندان و ناکامی مطلق در مدیریت همه گیری کووید19 ترامپ و حزبش باید حواس رای دهندگان بالقوه را از نگرانی های ملموس تغییر دهند.
هکر و پیرسون نشان می دهند که این «پوپولویسم توانگرسالارانه» نتیجه ناتوانی مطلق جناح راست در تولید ایده های سیاسی جدید است. جمهوریخواهان صرفا کاهش مالیات ها و مقررات زدایی های نابخردانه را دوبرابر کرده اند، در حالی که  نشان داده اند در ارائه هر بدیل منسجمی برای قانون مراقبت های درمانی ارزان قیمت سال 2010 یا اوباماکر ناتوان هستند.
درست همانطور که جمهوریخواهان هویت خود را به جنگجویان فرهنگی در شبکه های تلویزیونی و وبسایت های راست افراطی منتقل کرده اند، آنها کار فکری را نیز به اندیشکده ها واگذار کرده که بیشتر آنها بیشتر به اعطاکنندگان کمک های مالی خود متعهد هستند تا  تهیه پیشنهادهای سیاسی که به شکل گسترده ای مقبولیت و کارآمدی داشته باشند.
البته این مشکلات تنها خاص آمریکا نیستند. در سطح غرب احزاب سنتی از سوی تازه کارهایی به چالش کشیده شده اند که تمایل دارند هیچ مباحث داخلی جدی نداشته باشند، حال پذیرش تصمیم سازی دمکراتیک به جای خود. در هلند حزب پوپولیست راست افراطی گیرت ویلدرز فقط دو عضو رسمی دارد: ویلدرز و بنیادی که او تنها عضو آن است. به همین ترتیب در انگلیس حزب برگزیت لاف بیشتر از 110 هزار «طرفدار پول پرداز» را می زند، اما در واقع این حزب یک شرکت با مسئولیت محدود با چهار افسر مامور و تنها یک «شخص ثبت نام کرده با اختیارات قابل توجه» است: برگزیتی ها همه جا حاضر و کارآفرین قطب بندی سریالی نایجل فاراژ.
قطعا احزاب سیاسی  انجمن های بحث و گفتگو نیستند بلکه فرض بر این است که ایده ها و طرح های سیاسی جدیدی را تولید می کنند که احتمالا از توان یک نمایش تک نفره یا یک کارآفرینی خانوادگی خارج است. هرچند احزاب باید اصول مشخصی را به نمایش بگذارند که تمام اعضا آنها را قبول داشته باشند، اما تصمیم گیری در مورد این اصول همیشه  کاری مجادله برانگیز خواهد بود و رعایت آنها به طور خودکار اتفاق نمی افتد.
رئیس جمهور آمریکا لیندون جانسون زمانی گفته بود که «آنچه آدم های توی خیابان می خواهند یک بحث بزرگ در مورد مسائل بنیادین نیست؛ آنها کمی مراقبت های درمانی می خواهند، فرشی که زمین را بپوشاند و تصویری بر دیوار.» اما حزب دمکرات جانسون  راه سخت را در پیش گرفت و آموخت که حتی «کمی مراقبت های درمانی » می تواند به موضوع کشمکشی اصولی تبدیل شود.
چنین منازعاتی در بهترین حالت نه تنها با آگهی های حزبی بلکه باید در مناظره های داخلی باز  و  متکثر به بحث گذاشته شوند. وقتی اختلافات به این شکل حل و فصل می شوند، بازندگان بیشتر احتمال دارد که شکست را بپذیرند و نسبت به حزب وفادار بمانند. برعکس تحسین و تمجید از نوعی که حزب جمهوریخواه نسبت به ترامپ می کند، اغلب برخی از اعضای حزب را به سمت خروج از آن سوق می دهد.
مشخصه یک حزب برخوردار از کارکرد مطلوب، توانایی آن برای جذب مردم به سمت تعهدات حزبی با ثبات در طول زمان است. تناقض آمیز آنکه حزبی که اجازه می دهد اعضایش انتقادات خود را مطرح کنند بی آنکه انگ خائن بخورند، در نهایت  وفاداری عمیق تری را از خود نشان می دهند.
هدف این است که دمکراسی مشارکتی فراحزبی به شکل ایده آل در نیاید. با این حال دلیلی وجود دارد که چرا قانون اساسی مثلا آلمان، اسپانیا و پرتغال تکثرگرایی داخلی حزبی را تجویز می کنند. با عادت دادن مردم به مباحث دمکراتیک و مجبور کردن آنها به اندیشیدن در این باره که طرف مقابل نیز ممکن است نظر قابل قبولی داشته باشد، این مدل تجسم بخش چیزی می شود که در عصر قطب بندی سیاسی مفقود شده است.
احزابی که در داخل تمامیت گرا هستند بیشتر احتمال دارد که شکل حکومتی آنها نیز همینطور باشد. یک سیستم مرکب از احزاب سیاسی که کارکرد مطلوب و مناسبی داشته باشد برای دمکراسی کافی نیست، بلکه ضروری است. هرچند دولت نمی تواند احزاب را ملزم کند تا مناظره ها و مباحث داخلی پرشوری را برگزار کنند، ولی قوانین می توانند و باید خط مشی های قوی تری را برای تکثر و پاسخگویی داخل حزبی به اجرا بگذارند.  شرکت های با مسئولیت محدود و کارآفرینی های خانوادگی جای خود را در جامعه دارند، اما مقام آنها تدوین سیاستگذاری های عمومی نیست.
نویسنده: یان وارنر مولر(Jan-Werner Mueller) استاد علوم سیاسی در دانشگاه پرینستون
منبع: https://b2n.ir/718025

انتهای پیام.

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول