اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

خوداستثناپنداری آمریکایی در عصر ترامپ

یک سنت مداخله گرایی و جنگ صلیبی راه انداختن در سیاست خارجی آمریکا وجود دارد. ویلسون به دنبال یک سیاست خارجی بود که بتواند جهان را برای دمکراسی امن بسازد. کندی از آمریکاییان خواست که با پذیرش تنوع، جهان را به جای امنی تبدیل کنند، اما 16 هزار سرباز آمریکایی را به ویتنام گسیل داشت رقمی که در دوران جانشین او جانسون به 565 هزار نفر افزایش پیدا کرد.

خوداستثناپنداری آمریکایی در عصر ترامپ

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: در مطالعه ای که اخیرا در مورد 14 رئیس جمهور آمریکا از سال 1945 به بعد با عنوان «آیا اخلاقیات اهمیت دارد» انجام داده ام، دریافته ام که آمریکاییان خواهان یک سیاست خارجی اخلاقی هستند، ولی در این مورد که ابزارهای رسیدن به این هدف چه هستند دچار اختلاف نظرند. آمریکاییان اغلب به کشور خود به چشم کشوری استثنایی نگاه می کنند، چون ما هویت خود را نه بر اساس نژاد بلکه بر اساس ایده های مربوط به دیدگاهی لیبرال از یک جامعه و نحوه زیستن بر اساس آزادی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تعریف می کنیم. دولت پرزیدنت دونالد ترامپ از این سنت فاصله گرفته است.
البته خوداستثناپنداری آمریکایی از همان آغاز با تناقضاتی مواجه بوده است. با وجود شعارهای لیبرال بنیانگزاران آمریکا، گناه اصلی برده داری که بر اساس یک مصالحه در قانون اساسی آمریکا گنجانده شد، امکان اتحاد بین ایالت های شمالی و جنوبی را فراهم کرد.
از  طرفی آمریکاییان همیشه بر سر اینکه چگونه باید ارزش های لیبرال را در سیاسی خارجی به نمایش گذاشت با هم اختلاف نظر داشته اند. خوداستثناپنداری آمریکایی گاهی اوقات بهانه ای بوده برای نادیده گرفتن قوانین بین المللی، حمله به سایر کشورها و تحمیل دولت ها بر مردمان خود.
اما خوداستثناپنداری آمریکایی الهام بخش اقدامات انترناسیونالیستی لیبرالی برای ساختن جهانی آزادتر و مسالمت آمیزتر از طریق سیستمی از قوانین و سازمان های بین المللی نیز بوده است که با  کاستن از تهدیدات بیرونی از آزادی درون کشور حفاظت می کرده است. ترامپ به این هر دو جنبه این سنت پشت کرده است.

ترامپ در نطق مراسم تحلیف خود اعلام کرد: «اول آمریکا...ما به دنبال دوستی و حسن نیت با کشورهای جهان خواهیم بود، ولی با درک اینکه این حق تمام کشورهاست که منافع خود را مقدم بر منافع دیگران قرار دهند ما نیز همین کار را انجام خواهیم داد.» او همچنین گفت: «ما به دنبال تحمیل شیوه زندگی خود بر هیچ کسی نیستیم، بلکه به دنبال این هستیم که این شیوه زندگی به عنوان یک سرمشق بدرخشد.» او به نکته خوبی اشاره کرده بود: وقتی ایالات متحده به یک سرمشق  تبدیل شود، می تواند توانایی نفوذ گذاری خود بردیگران را افزایش دهد.
علاوه بر این یک سنت مداخله گرایی و جنگ صلیبی راه انداختن نیز در سیاست خارجی آمریکا وجود دارد. وودرو ویلسون به دنبال یک سیاست خارجی بود که بتواند جهان را برای دمکراسی امن بسازد. جان اف کندی از آمریکاییان خواست که با پذیرش تنوع، جهان را به جای امنی تبدیل کنند، اما 16 هزار سرباز آمریکایی را به ویتنام گسیل داشت رقمی که در دوران جانشین او لیندون جانسون به 565 هزار نفر افزایش پیدا کرد. به همین ترتیب جرج دبلیو بوش حمله آمریکا به عراق و اشغال آن را با یک راهبرد امنیت ملی توجیه کرد که  آزادی و دمکراسی را ترویج می کرد.
در واقع از زمان پایان جنگ جهانی دوم آمریکا در 7 جنگ و مداخله نظامی درگیر بوده است. با این حال همانطور که رونالد ریگان در سال 1982 اشاره کرد «رژیم هایی که با سرنیزه کاشته می شوند، ریشه نمی گیرند.»
پرهیز از چنین کشمکش هایی یکی از محبوب ترین سیاست های ترامپ بوده است. او استفاده از قوای آمریکایی را در سوریه محدود کرده و امیدوار است که تا روز انتخابات بتواند سربازان آمریکایی را از افغانستان خارج کند.
 ایالات متحده که از دو طرف با دو اقیانوس محافظت می شود و با همسایگان ضعیف تر از خود هم مرز است، در قرن نوزدهم مدت ها روی گسترش به سمت غرب تمرکز داشت و کوشید از گرفتار شدن در توازن قدرت جهانی که مرکزیت آن در اروپا بود اجتناب کند. اما با آغاز قرن بیستم آمریکا به بزرگ ترین اقتصاد جهان تبدیل  شد و مداخله آن در جنگ جهانی اول این توازن قدرت را به هم ریخت.
در دهه 1930 علاقه افکار عمومی آمریکایی به مداخله در اروپا یک اشتباه  بود و به یک انزواگرایی سرسختانه رو به داخل تبدیل شد. با جنگ جهانی دوم پرزیدنت فرانکلین روزولت، جانشین او هری ترومن و دیگرن این درس را فراگرفتند که آمریکا نمی تواند هزینه های بازگشتن دوباره به سمت درون را  متحمل شود. آنها متوجه شدند که  وسعت آمریکا به منبع دوم خوداستثناپنداری تبدیل شده است. اگر کشوری با بزرگ ترین اقتصاد نقش رهبری در تولید کالاهای عمومی جهانی را تقبل نکند، هیچ کس دیگری این کار را نخواهد کرد.
روسای جمهور پس از جنگ سیستمی از ائئلاف های امنیتی، نهادهای چند جانبه و سیاست های اقتصادی نسبتا باز را پدید آوردند. امروز این «نظم بین المللی لیبرال» - شالوده اصلی سیاست خارجی آمریکا به مدت 70 سال- با ظهور قدرت های جدیدی چون چین و موج جدیدی از پوپولیسم در درون دمکراسی ها زیر سئوال رفته است.
ترامپ در سال 2016 با موفقیت از این وضعیت استفاده کرد، وقتی که به اولین نامزد رئیس جمهوری یک حزب سیاسی بزرگ تبدیل شد که خواستار به پرسش گرفتن نظم بین المللی تحت رهبری آمریکا از سال 1945 به این سو شد و بی اعتنایی و تحقیر ائتلاف ها و نهادهای این نظم، از مختصات معرف دوران ریاست جمهوری او بوده است. با این حال یک نظرسنجی اخیر که شورای امور جهانی شیکاگو انجام داده نشان می دهد که بیشتر از دو سوم آمریکاییان خواهان یک سیاست خارجی معطوف به بیرون هستند.
اکثریت آمریکاییان طرفدار اجتناب از مداخلات نظامی هستند، اما خواهان خروج از ائتلاف ها یا همکاری های چند جانبه نیستند. جامعه آمریکا  آمادگی بازگشت به انزواطلبی دهه 1930 را ندارد.
پرسش واقعی که آمریکاییان با آن مواجه اند این است که آیا آمریکا می تواند با موفقیت به هر دو جنبه خوداستثناپنداری خود بپردازد: ترویج دمکراسی بدون سرنیزه و حمایت از نهادهای بین المللی. آیا ما می توانیم یاد بگیریم که چگونه ارزش های دمکراتیک و حقوق بشر را بدون مداخله نظامی و جنگ های صلیبی ترویج کنیم و همزمان به سازماندهی قوانین و نهادهای لازم برای جهانی با تهدیدات بین المللی جدیدی چون تغییرات اقلیمی، همه گیری ها، حملات سایبری، تروریسم و بی ثباتی اقتصادی کمک کنیم؟
همین حالا آمریکا در دو جبهه در حال شکست است. به جای  گرفتن سکان هدایت رهبری در تقویت همکاری های بین المللی در مبارزه با کووید19، دولت ترامپ چین را به خاطر این همه گیری ملامت می کند و تهدید می کند که از سازمان بهداشت جهانی خارج خواهد شد.
چین کارهای زیادی برای پاسخ دادن می تواند انجام دهد، اما تبدیل کردن این مسئله به یک فوتبال سیاسی در این سال مبارزات انتخابات ریاست جهوری آمریکا، سیاست داخلی است نه سیاست خارجی. ما قرار نیست با این همه گیری به آخر برسیم و کووید19 آخرین آنها نیز نخواهد بود.
بعلاوه چین و آمریکا 40 درصد ار گازهای گلخانه ای جهان را تولید می کنند که آینده بشریت را تهدید می کند. با این حال هیچ کشوری نمی تواند این تهدیدات امنیت ملی جدید را به تنهایی حل کند. آمریکا و چین به عنوان دو اقتصاد بزرگ جهان، محکوم به در پیش گرفتن رابطه ای هستند که باید رقابت و همکاری را در هم بیامیزد. برای آمریکا هم اکنون خوداستثناپنداری شامل کار کردن با چینی ها برای کمک به تولید کالاهای عمومی جهانی و همزمان دفاع از ارزش هایی چون حقوق بشر نیز هست.
این ها پرسش هایی اخلاقی اند که آمریکاییان باید پیشاپیش انتخابات ریاست جمهوری سال جاری در مورد آن بحث و گفتگو کنند.
نویسنده: جوزف نای جونیور (Joseph S. Nye, Jr) استاد دانشگاه هاروارد 
منبع: https://b2n.ir/262508

انتهای پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول