به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، پس از اعمال تحریمهای نفتی در آبانماه سال 97، صادرات نفت ایران با افت شدیدی مواجه شد به گونهای که در حال حاضر با توجه به آمارهای جهانی میتوان اینگونه بیان کرد که ایران از بازار جهانی نفت تقریبا حذف شده است. اما دومینوی ناکامی ایران در بازار انرژی تنها به حذف از بازار نفت محدود نمیشود و در سایه غفلت وزارت نفت زنگ خطر برای حذف ایران از بازار گاز منطقه نیز به صدا درآمده است.
در این بین به اعتقاد کارشناسان دلیل ناکامیهای اخیر ایران در دو بازار نفت و گاز را باید در خطای راهبردی وزارت نفت در سیاستگذاری و نوع تمرکز بر این بازارها جستجو کرد.
در این راستا برای بررسی تفاوتهای ماهوی دو بازار نفت و گاز و رفتار وزارت نفت در این دو بازار با حبیبالله ظفریان، کارشناس انرژی به گفتگو نشستیم.
مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:
*تضعیف جایگاه نفت و ظرفیت صادرات گاز در تغییر معادلات سیاسی به نفع ایران
فارس: چرا حضور در بازار گاز برای ایران حیاتی است؟ حضور در این بازار و صادرات گاز چه مزیتهای نسبت به صادرات نفت خام دارد؟
ظفریان: موضوع صادرات گاز و تجارت گاز از سه بعد حائز اهمیت است. اول آنکه طبق آمار ترندهای انرژی دنیا که توسط مراکز معتبر انرژی ارائه میشوند، مصرف گاز رو به افزایش است و گاز انرژی آینده خواهد بود. به عنوان مثال پیشبینی بی. پی. در سال 2019 نشان میدهد مصرف گاز در 2025 از ذغال سنگ پیشی میگیرد و در 2040 با مصرف نفت برابر میشود و از آن به بعد گاز پرمصرفترین انرژی دنیا خواهد شد. این در حالی است که ایران پس از روسیه دارای دومین ذخایر بزرگ گازی است. تقریبا 18 درصد ذخایر متعارف گاز جهان در کشور ما قرار دارد. بنابراین ایران پتانسیل نقشآفرینی در این بازار را خواهد داشت.
بعد دوم مهم دیگر این است که اسناد بالادستی در کشورمان بر صادرات گاز تاکید صریحی دارند. به طور خاص در بند 13 سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی اشاره شده است یکی از استراژیهایی که به منظور مقابله با ضربهپذیری از درآمدهای حاصل از صادرات نفت باید پیگیری کنیم، افزایش صادرات گاز و برق است. در سند چشم انداز 20 ساله کشور نیز برنامه صنعت نفت برای سال 1404 به گونهای است که ایران باید به سهم 8 درصدی از تجارت گاز دست یابد. این رقم اکنون 1.5 درصد است.
بعد سوم هم به آوردههای سیاسی-امنیتی تجارت گاز تاکید دارد. در دورهای نفت این ویژگی را داشت و کشورهای صادرکننده نفت میتوانستند در معادلات سیاسی از ابزار صادرات نفت استفاده کنند؛ امروز به دلیل تنوع مبادی صادراتی و کاهش سهم نفت در انرژی دنیا این نقش کمتر شده است. اما بازار گاز با توجه به ساختاری که دارد، به کشورهای دارنده منابع گازی امکان افزایش قدرت سیاسی را میدهد.
* تحریمپذیری تجارت گاز نسبت به صادرت نفت بسیار کمتر است
فارس: بازار گاز و بازار نفت چه تفاوت ماهوی دارند؟ با توجه به فشارهای ناشی از تحریمها،تمرکز بر کدام بازار منافع کشور را تامین میکند؟
ظفریان: بازار گاز برخلاف بازار نفت، بازاری منطقهای است و یکپارچه نشده است. در دیگر بازارها عمدتا عرضهکنندگان و تقاضا کنندگان زیاد هستند و امکان تبادل به صورت آزاد و بدون محدودیت است اما بازار گاز این شرایط را ندارد. زیرا گاز کالای تجارتپذیری نیست. با توجه به اینکه حجم مبادلهای آن بسیار بزرگ است، هزینه انتقال افزایش مییابد و لذا صرفه تجارت آن به صورت یک کالا کم میشود. از سوی دیگر مصرف گاز عمدتا در کشور تولیدکننده اتفاق میافتد و در گام دوم به کشورهای همسایه با خط لوله و در گام سوم به تجارت به صورت ال.ان.جی فکر میشود. دو سوم تبادلاتی که در بازار گاز رخ میدهد مبتنی بر خط لوله و یک سوم به صورت ال.ان.جی است. بنابراین گاز به راحتی قابل انتقال به هر جایی نیست.
ویژگی دوم ساختار بازار گاز، مربوط به شکل قراردادهای صادراتی است. قراردادهای گازی عمدتا بلندمدت و به صورت 25 تا 30 ساله هستند. در این شرایط دو طرف کمتر به فکر جایگزینی میافتند. این در حالی است که قراردادهای نفتی نهایتا یک ساله هستند و بخش زیادی از نفت به صورت اسپات یا کوتاه مدت فروخته میشود.
ویژگی سوم ساختار بازار گاز قیمتگذاری منطقهای آن است. نفت در دنیا تقریبا قیمت مشخصی دارد و تفاوتها بین 5 یا 10 درصد است؛ زیرا بازار نفت یکپارچه است و اگر در جایی قیمت کم شود به حدی برای آن تقاضا ایجاد میشود که قیمتش افزایش یابد. اما قیمتگذاری گاز به صورت منطقهای است و لذا بعضا اختلاف قیمتها زیاد هستند. برای مثال در برههای که نرخ نفت 100 تا 120 دلار بود، بهای ال.ان.جی. ژاپن نسبت به شاخص هنری هاب در آمریکا حدودا پنج برابر بود.
شاخصهای قیمتگذاری بازار گاز به سه دسته تقسیم میشوند. شاخص هنریهاب آمریکا، قیمت متوسط گاز صادراتی روسیه به اروپا و قیمت متوسط ال.ان.جی در شرق آسیا و به طور خاص قیمت وارداتی ال.ان.جی ژاپن که عمدتا از قطر تامین میشود. به طور کلی تفاوت این قیمتها زیاد است. در حالی که در نفت امکان ندارد دو شاخص از یکدیگر بیشتر از 5 درصد فاصله بگیرند.
مجموعه این شرایط نشان میدهد بازار گاز تفاوت ماهوی با نفت دارد و اشتباه رایجی که بین کارشناسان وجود دارد این است که سعی میکنند بازار گاز را مثل بازار نفت تحلیل کنند. در حالی که تفاوت این دو زیاد است و باید هر کدام را در ساختار خودش تحلیل کرد. با توجه به این مسائل دو نتیجه میتوان گرفت: اول آنکه بازار گاز یک بازار منطقهای و با قراردادهای بلندمدت است و دوم اینکه تجارت گاز تحریمپذیری بسیار کمتری نسبت به نفت دارد که این موضوع برای ما حائز اهمیت است و میتواند در معادلات سیاسی کشورمان اثر بگذارد.
*خطای راهبردی وزارت نفت، ایران را در آستانه حذف از بازار جهانی نفت و گاز قرار داده است
فارس: چرا تجارت گاز نسبت به نفت تحریمپذیری کمتری دارد؟
ظفریان: این سوال را با یک مثال توضیح میدهم. در بازار نفت اگر آمریکا برای مثال از ژاپن بخواهد که دیگر از ایران نفت نخرد، این کشور میتواند پس از اتمام قرارداد یک ماههاش، از عربستان یا کشور دیگری نفت وارد کند. این در حالی است که امروزه پالایشگاهها نیز به گونهای طراحی شدهاند که قادر هستند با مخلوطی از نفتها کار کنند و مشکل خاصی از بابت تغییر نوع نفت ندارند. بنابراین مشاهده میشود که تحریم نفت ایران در هر دو دوره موفق بود. از سویی علیرغم پیشبینی برخی کارشناسان که با تحریم نفت ایران بازار بهم خواهد ریخت و قیمتها به 200 دلار میرسد، این اتفاق رخ نداد و آمریکا توانست بازار را کنترل کند. زیرا ساختار بازار نفت یکپارچه است، امکان تغییر مبدا واردات وجود دارد و قراردادها هم کوتاه مدت هستند.
از این رو بازار نفت بازاری نیست که ما بتوانیم روی آن تکیه کنیم و مبتنی بر آن قدرت سیاسی به دست بیاوریم. در حالی که کماکان مسئولین سطوح اول کشور همچنان نگاهشان به نفت این است که اگر بتوانیم نفت صادر کنیم میتوانیم در معادلات سیاسی از آن استفاده کنیم. ولی تجربه دوبار تحریم نفت نشان داد نه تنها این فرض واقعیت ندارد بلکه ما به راحتی تحریم میشویم و نفت کارکرد سیاسی خود را تا حد زیادی از دست داده است.
حال فرض کنیم آمریکا به ترکیه بگوید از این پس از ایران گاز وارد نکند. ترکیه برای اجرای این درخواست یا باید خط لوله جدیدی از مبادی روسیه یا لبنان یا کشور دیگری بکشد که این کار دست کم سه سال زمان میبرد و یا آنکه باید پایانه ال.ان.جی احداث کند که این کار هم سه سال طول میکشد؛ ضمن آنکه لازم است عرضهکننده ال.ان.جی وجود داشته باشد و ترکیه هم شبکه خط انتقال در داخل داشته باشد.
با توجه به زمانبر بودن این فرایندها ترکیه نمیتواند در این مدت صنعت خود را تعطیل کند و یا تامین گاز بخش خانگی و یا زیرساخت تولید برق را قطع کند. از سویی چون قرارداد ترکیه با ایران بلندمدت است، اگر واردات را قطع کند باید مابه ازای کفی از قرارداد را بپردازد. فرض کنید بابت 65 تا 70 درصد حجم وارداتی مندرج در قرارداد به ایران پول بپردازد. در این صورت ترکیه ترجیح میدهد بابت هزینهای که میپردازد گاز وارد کند.
براین اساس فضای ساختار بازار گاز و منطقهای بودن آن، به ترکیه اجازه نمیدهد هر زمان بخواهد واردات را قطع کند. لذا تحریمپذیری تجارت گاز نسبت به تجارت نفت کمتر است. تجربه هم ثابت کرده امکان تحریم این بازار در کوتاه مدن به صورت عقلایی وجود ندارد، چنانکه صادرات گاز ایران در دوره اول تحریم به ترکیه و در دوره دوم تحریم به ترکیه و عراق تحریم نشد و عراق همچنان برای خرید گاز از کشورمان از آمریکا معافیت میگیرد. البته بسیاری میگویند آمریکا نخواسته صادرات گاز ایران را تحریم کند که این حرف کاملا غلطی است. زیرا آمریکا از سال 2012 تا امروز به شدت به دنبال تحریم گاز ایران بود.
در سال 2012 کنگره به وزارت انرژی آمریکا تکلیف کرد که بررسی کند آیا صادرات گاز ایران به ترکیه قابل تحریم است یا خیر. وزارت انرژی آمریکا پس از تحقیق چند ماهه اعلام کرد با توجه به ساختار منطقهای گاز تنها راه ترکیه واردات گاز از ایران است و ترکیه گزینه دیگری ندارد. لذا صادرات گاز ایران به صورت خط لوله در آن سالها هیچ وقت در لیست تحریمها قرار نگرفت. همان سال کمیته روابط خارجی سنا آمریکا گزارشی منتشر و عنوان کرد علیرغم اینکه صادرات گاز ایران به ترکیه زیاد نیست اما همین حجم نگرانیهایی زیادی برای واشنگتن نسبت به تشدید تحریمها در حوزههای دیگر ایجاد کرده است. به این معنا که برای جلوگیری از ایجاد فشار بر ترکیه تحریمهایی که آمریکا میتوانست علیه ایران اعمال کند، اجرایی نکرد.
در مجموع میخواهم بگویم که اعمال تحریم در حوزه صادرات گاز به راحتی نفت نیست در نتیجه ما میتوانیم با تمرکز و برنامهریزی در بازار گاز از این فرصت استفاده کنیم که البته این کار انجام نشده است. سیاست وزارت نفت در این سالها این بود که حضور ما در معادلات قدرت از طریق تمرکز بر بازار نفت ممکن خواهد بود و نسبت به حفظ و توسعه بازار گاز کشور بیتفاوت بودند.
در نتیجه این قدر در زمینه بازار گاز تعلل صورت گرفت که در آستانه حذف در بازار ترکیه هستیم. یعنی ترکیه که در سال 2012 گزینهای غیر از واردات گاز از ایران نداشت الان هم از روسیه و آذربایجان گاز را با خط لوله وارد میکند و هم با گسترش پایانههای ال.ان.جی حجم زیادی ال.ان.جی از آمریکا وارد میکند. در نتیجه وجود برخی پیشفرضهای غلط در نگاه استراتژیک وزارت نفت ایران را در آستانه حذف از هر دو بازار نفت و گاز قرار داده است.
مثال دیگر درباره تاثیر صادرات گاز در معاملات سیاسی ناظر به کشور روسیه است. در بحران کریمه اتحادیه اروپا روسیه را تحریم کرد اما صادرات گاز این کشور به اروپا را تحت تحریم قرار نگرفت. بنابراین به دلیل ساختار بازار گاز، اگر ما بتوانیم وارد این بازار شویم، در حوزه تحریمی بازدارندگی قابل قبولی برای کشور ایجاد کردهایم و قدرت سیاسی در معادلات منطقهای و جهان ایجاد خواهیم کرد. اگر ایران به اندازه روسیه تجارت گاز میداشت، در تعاملات بینالمللی و منطقهای بسیار شرایط به مراتب بهتری داشت.
*ضرورت تمرکز بر صادرات گاز و تبدیل نفت خام به فرآوردههای نفتی
فارس: وزارت نفت باید در بازارهای نفت و گاز چه سیاستی را پیگیری میکرد؟
ظفریان: براساس ترندهای جهانی، ساختار بازار گاز، پتانسیل ایران و اسناد بالادستی ضروری است که به سمت افزایش صادرات این انرژی حرکت کنیم. در این خصوص ما نیاز به تغییر راهبردی در حوزه تجارت انرژی کشور داریم. بازار گاز بازار رو به رشد است، از طرفی ارزش افزودهای که گاز میتواند ایجاد کند چندان زیاد نیست و زنجیره ارزش کم تنوع و غیر ارزشمندی دارد. در حالی که آورده امنیتی و بازدارندگی آن زیاد است. اما نفت زنجیره ارزش افزوده متنوعی دارد اما به لحاظ سیاسی دارای آورده نیست.
با توجه به مقایسه این دو بازار، کشور باید در راستای کسب امنیت و درآمد پایدار به سمت صادرات گاز حرکت کند. اگرچه هر چه ما گاز فروختهایم پول آن را به سختی به دست آوردهایم اما لازم است گاز صادر کنیم تا امنیت به دست آوریم. در این میان باید نفت را در داخل و صنایع پایین دستی تبدیل به ارزش افزوده کنیم. اتخاذ این راهبرد منجر به سود سیاسی و منطق اقتصادی حداکثر خواهد شد.
در حوزه تجارت انرژی تابع هدف ما دو پارامتر دارد. بسیاری وقتی به صادرات نفت یا گاز میپردازد فقط بعد اقتصادی آن را مدنظر قرار میدهند اما تحلیل درست در صادرات انرژی، تابع هدف دو متغیر دارد که از مجموع منطق سیاسی و اقتصادی حاصل میشود. صادرات گاز و تقویت توان سیاسی به صادرات نفت و کسب پول ارجح است. این راهبرد تجارت انرژی که اشاره شد، عمدتا باعث میشود تابع هدف انرژی ماکسیمم شود و ما بتوانیم از دارایی نفت و گاز که بالاترین دارایی کشور ماست حداکثر استفاده را در دیپلماسی و تجارت انرژی ببریم.
مصاحبه از سید احسان حسینی
انتهای پیام/