به گزارش خبرگزاری فارس از بندرعباس، محمد میردادی دکترای تاریخ و از پژوهشگران هرمزگانی در یادداشتی آورده است:
پیشینه تاریخی ایران همچون بسیاری از کشورها، سراسر استبداد و خودرائی است و هیچ جایگاهی برای نظر، فکر، ایده و عقیده طرف مقابل قائل نبوده است.
در تاریخ چند هزار ساله ایران این اندیشه چنان در فرهنگ ما ریشه کرده که استبداد زدگی و خودرایی با خون و پوست ایرانیان آمیخته شده است.
این امر چنان ریشهدار است که حتی زندگی فردی و خانوادگی ایرانیان را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
هم اکنون بیش از یک سده از برقراری نظام مشروطه در کشور می گذرد.
سال 1288 خورشیدی حکم تشکیل مجلس و برقراری نظام مشروطه صادر شد. اساس این حکم و قانون اساسی ناشی از آن گویا و ضامن اموری همچون آزادی، برابری و قانونمندی بود اما این امر صرفا بر روی کاغذ بوده و هنوز هم بسیاری از ما در رفتار فردی و جمعی و جناحی و سیاسی دچار افراط و خودرائی و گاهی زیادهروی و زیاده گویی هستیم که تنها با حذف و نابودی شخص و فکر و اندیشه مقابلمان راضی و جایگزین و جایگاهی برای اندیشه مقابل قائل نمیشویم.
در کشور ما نخستین سخنان از لزوم برقراری حکومت قانون و محترم شمردن آزادی و حرمت نهادن بر آرا و عقاید دیگران در دوره قاجاری و بویژه در دوره ناصری شنیده میشد.
با رواج این اندیشهها و همداستانی بسیاری از گروههای ملی، مذهبی و با نقش آفرینی بسیاری از گروههای نامتجانس سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان فرمان مشروطیت به امضا مظفرالدین شاه قاجار رسید. اگرچه این پیروزی بزرگی بود و برای بسیاری مهر پایان بر استبداد و خودرایی فرمانروایان بشمار میآمد ولی این آغاز راه بود و در ادامه راه پیشینه فکری استبدادی ایرانیان و خودرایی ذاتی خود را آشکار نمود و مشکلات فراوانی را برای مردم و کشور رقم زد.
حتی پیش از این با کشته شدن ناصرالدین شاه به دست آقا محمد خان کرمانی اگرچه پنجاه سال فرمانروایی استبدادی وی پایان یافت ولی بسیاری از بخشها و ولایات کشور را هرج و مرج برداشت.
این هرج و مرجهای سراسری، مثنوی بلند بالایی است که در این مطلب نمیگنجد. اما بدترین پیامد فرمان مشروطیت برداشت اشتباه بسیاری از حتی سران نهضت از واژه آزادی بود که با خودرایی ذاتی آمیخته شد.
این برداشت اشتباه همراه با فکر استبداد زده شرقی چنان سبب رواج افراط و زیاده گویی و زیاده خواهی شد که هیچ کدام از گروهها و بازیگران عرصه سیاسی آن دوره از آن در امان نبودند. هر کس با هر فکر و عقیدهای به فکر غلبه و حذف حرف مقابل و به کرسی نشاندن حرف و اندیشه خود بود.
این بساط خودرایی و هرج و مرج ناشی از آن چنان مردم را از مشروطهای که روزی آرزوی آن را داشتند آزرده کرد که پس از به قدرت رسیدن بیست حکومت در ده سال! مردم آرزوی برقراری امنیت و آرامش ولو به هر قیمتی حتی بازگشت استبداد را داشتند.
با کودتای 1299 خورشیدی رضاخان و سید ضیا طباطبایی عهدهدار حکومت دیگری در سایه مشروطیت احمدشاه قاجار شدند.
همکاری و همیاری این دو نیز دیری نپایید و سید ضیا خیلی زود عرصه را به سود رضاخان که اکنون سردار سپه شده بود، خالی کرد. اما شرایط برقراری حکومت استبدادی چنان مهیا بود که با حذف پادشاهی قاجار، سردار سپه به فرمانروایی رسید و رضاشاه نامیده شد.
اگرچه با به قدرت رسیدن رضا شاه، هرج و مرجهای سراسر کشور سرکوب شد و امنیت در کشور برقرار شد ولی در مدت کمتر از 10 سال پس ازفرمانروایی رضا شاه بسیاری از یاران و همکاران نزدیک و همچنین بسیاری از آزادی خواهان، نویسندگان و روشنفکران راهی زندان و گورستان شدند و باز خودرایی رضا شاه و ریشه فکری استبدادی به سرانجام رسید.
با وقوع جنگ جهانی، رضاشاه همانطور که به یکباره به اوج رسیده بود با خارج شدن از کشور راه را برای حکومت جانشینش مهیا نمود. در ابتدای امر پهلوی دوم قدرت چندانی نداشت ولی طی 8 سال تفرقه و هرج و مرج بین فعالان عرصه سیاسی محمد رضا شاه را به دیکتاتوری نزدیک کرد.
اگرچه نهضت ملی شدن صنعت نفت با همکاری ملی و مذهبیون عرصه را بر شاه تنگ کرد و سبب شد تا شاه خیلی زود عرصه را خالی کند ولی باز هم خودرایی و فکر استبداد زده ایرانی گروههای همکار در شکست شاه را به جان هم انداخت که هیچ کدام از جناحها و گروههای درگیری، حاضر به تحمل دیگری نبودند و تنها راه را حذف طرف مقابل میدانستند.
اختلافات و درگیری دوستان و همکاران پیشین سبب بازگشت شاه شد و در دراز مدت همه طرفهای فعال در نهضت ملی را با تهدید، تبعید، تطمیع، قتل و زندان از بین برد و حکومت دیکتاتوری و سرانجام استبدادی محمدرضاشاه آغازشد.
سرانجام پس از یک دهه فرمانروایی استبدادی، بسیاری از گروههای مخالف با هدف مشترک با همکاری یکدیگر و رهبری امام خمینی (ره) شاه را فراری داده و فرمان تشکیل حکومت جمهوری اسلامی صادرشد.
همانگونه که صدور فرمان مشروطیت آغاز راه بود فرمان حکومت جمهوری اسلامی نیز گروهها نامتجانس که ابتدا هدف یکسانی داشتند را به جان یکدیگر انداخت. باز هم تعامل جای خود را به اختلاف و تلاش هر گروه برای به کرسی نشاندن حرف خود کرد.
به هر حال تضاد منافع و عدم تساهل و مدارا و عدم تلاش برای حل مسائل اشخاص،گروهها و جناحها بر مبنای گفتگوی مسالمت آمیز سبب بسیاری از مشکلات کشور در یک سده گذشته شده است.
اگر چه گفتمان بر مبنای گفتگو و مدارا پس از انقلاب شکل گرفت ولی باز هم در فرهنگ ریشهدار خودرائی و استبدادزدگی رنگ باخت و روز به روز بر منم های سیاسی، جناحی و سهم خواهی اشخاص و گروههای مختلف بدون قائل شدن حق برای گروه و اشخاص رقیب افزوده می شود.
اگر به پیشینه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورمان در یک سده گذشته توجه کنیم، اختلاف و دوگانگی در کشور ما هیچ سودی نداشته و در پایان آن زیانش به تمام گروههای درگیر و مردم رسیده است.
بر همین مبنا لازم است که در این برهه حساس که دشمنان خارجی به دنبال به زانو درآوردن ایران و ایرانی هستند، همه ایرانیان در هر پست و مقام و با هر فکر و عقیده ضمن مدارا و تساهل با دیگر افراد، گروهها و جناح ها، رفتار مسالمت آمیز همراه با اعتماد و احترام به نظر نفر مقابل (هر چند مخالف و اشتباه) را جایگزین خودرائی و به کرسی نشاندن نظر خود کنند و همگی ذیل فرامین رهبری معظم انقلاب اسلامی بر اشتراکات تأکید کرده و راه مدارا را در پیش گیرند.
اگر گفتمان مدارا محور برای تشریک تمام گروهها در امور کشور شکل بگیرد، بسیاری از مشکلات کشور حل خواهد شد.
در مقابل اگر اوضاع بر مدار خودرائی، تهمت، افترا، تندروی و نشنیدن حرف طرف مقابل پیش برود پیامدی جز شکست برای همه اشخاص،گروه ها و جناح های سیاسی ندارد و همه به طور یکسان از آن زیان خواهند دید.
انتهای پیام/88055