خبرگزاری فارس خراسان شمالی، علی سعیدی؛ متن پیش رو بیش از آنکه توصیفی یا هنجاری باشد، تذکری است از باب توجه و تنبّه به جبهه فکری و فرهنگی انقلاب که عناصر آن بهویژه نسل سوم و مابعد آن در استمرار، امتداد و استحکام انقلاب اسلامی کارکردی ملموس خواهند داشت.
جبهه فکری و فرهنگی از تفکر و تأمل و درنهایت یافتن تصور و تصویر صحیحی از سه سؤال راهبردی راه گریزی ندارد و عدم پرداخت به آنها ناکارآمدی جبهه را به دنبال خواهد داشت و آن مسائل اینکه: ۱- علت ماندگاری و قوام انقلاب اسلامی به چیست؟ ۲- معیارهای ارزیابی انقلاب اسلامی کدام اند؟ ۳- آینده انقلاب اسلامی چه تصویری دارد؟.
نکتهی مستتر و پنهان در سؤالات مطروحه که بیش از آنها اهمیت دارد، مسئله «تکیهگاه تفکر» است، به این معنی که مسائل اساسی و غیر آن در انقلاب اسلامی، در چه بستر و زمینهای باید مورد پردازش قرار گیرند؟. به نظر میرسد تعین تکیهگاه چرایی رخ داد، تفسیر حال و آینده، پاسخگویی به مسائل درونی و بیرونی انقلاب اسلامی اساسیترین رسالت جبهه فکری است که علاوه بر تحکیم آن در لایه نخبگانی باید متوجه اثر مضاعف آن در «گفتمان سازی» در لایه عمومی جامعه باشد و از این اصل مهم غفلت نکند.
در مقیاس حرکت تمدنی نیز، برتری تمدنی مشروط به برتری علمی- مطلق علم، نه به معنای تکنیک و تکنولوژی- یعنی همان مرتبه و سر منشأ پاسخگویی به مسائل است. برتری علمی، برتری فرهنگی و سرانجام برتری تمدنی را نتیجه خواهد داد. به این اساس، آینده تمدن غرب افول و انزوا خواهد بود و این مسئله امری نادیدنی نیست بلکه هماکنون در یک وجدان بیدار و آگاه نیز میتواند نمود پیدا کند. علت هزینه بیاندازه غرب در ترویج «سبک زندگی غربی» و قهرمان سازی از شخصیتهای فکری خود، حکایت از نکته فوق دارد.
این عرصه و میدان نزاع یعنی دنیای گفتمانها، بهاندازه دنیای موشکها اهمیت دارد. اهمیت وجود تکیهگاه تفکر، بدیهی است و بیش از این نیاز به بحث ندارد، هرچند اذعان دارم که به علت مستتر بودن آن، امری فرّار است و عموماً مغفول واقع میشود و به نظر میرسد ازاینجهت است که مقام معظم رهبری در برهههای مختلف اهمیت آن را تذکر میدهند.
آخرین تذکر ایشان در دیدار دانشجویی، به این تقریر است: «{برخی از جوانهای اوّل انقلاب}به خاطر ضعف مبانی معرفتی جذب آن گروههای ناسالم شدند و به این راهها کشانده شدند؛ آخر هم سر از زیر پرچم صدام درآوردند؛ یعنی آخرش هم کارشان به اینجا رسید؛ منشأ همهی اینها همان عدم استقرار فکری بود. کسان دیگری در همان زمان بودند ــ ما میشناختیم افراد را، بنده قبل از انقلاب با خیلی از این افراد آشنا بودم در همین مجموعههای گروهی و مانند اینها ــ که قرص و محکم ایستادند؛ چون مبانی فکریشان درست بود، با کتابهای شهید مطهّری مرتبط بودند، با تفکرات علّامه طباطبائی آشنا بودند، با حرفهای مرحوم شهید صدر آشنا بودند، مبانی فکری و معرفتیشان محکم بود، [لذا] قرص و محکم ایستادند؛ بعضی هم مبانی معرفتیشان ضعیف بود و متأسفانه رفتند. یا بعدها در اوایل انقلاب کسانی کارهای انقلابی کردند و بعد از مدّتها جزو پشیمانها شدند که یکی از مسائل انقلاب ما عبارت از همین مسائل حضرات پشیمان است که یک روز انقلابی بودند و بعد، از انقلابی بودن پشیمان شدند.»
از عصاره تذکر فوق یعنی «نظامهای فکری و اندیشه مرحوم علامه سیّد محمدحسین طباطبایی (ره)، شهید علامه مطهّری (ره) و شهید علامه سیّد محمدباقر صدر (ره) سبب استقرار فکر و تفکر خواهد شد» دو مطلب مهم استنباط میگردد: ۱- ارتباط عمیق و وسیع امام با امت خویش به جهت ارتقاء ظرفیت امت در پذیرش مباحث تمدنی که اساس و مقوم حرکت تمدنی است و ۲- احساس خلاء مسئله استقرار فکری در جامعه و عناصر انقلابی که میتواند محل رخنه و نفوذ دشمن قرار بگیرد.
از طرفی تذکر فوق، قابلیت تحقیق و توسعه علمی نیز دارد و آن بررسی تطبیقی نظام فکری سه شخصیت مطروحه و نقش آنها در تحقّق حرکت و تقویت نهضتهای بیداری اسلامی است. با گذر آگاهانه از دو مطلب فوق، آن چه که در نظر نگارنده اهمیت دارد، «استقلال» و «استقرار» تفکر انقلابی است. گفتمان «استقلال فکری» به معنای پذیرش، تسلیم و ایمان آگاهانه و متفکرانه به مبانی انقلاب و اسلام است و استقرار فکری به معنای تعمق، کاربرد، امتداد و بسط تفکر انقلابی در ابعاد اجتماعی است.
سه شخصیت توصیهشده جهت تقویت مبانی معرفتی، در امتداد و بسط تفکر اسلامی در ساحت اجتماع و پرداخت به مسائل تمدنی و اجتماعی، سرآمد متفکران عصر خویش بودند. پشیمان بودن، نتیجه عدم تقرّب ساحت عمل به نظر است، چون شخص نمیتواند جنبه عملی و کاربردی به مبانی نظری و فکری خود بپوشاند، از آن مبانی دست کشیده و در گروه حضرات پشیمان جای میگیرد.
بنابراین استقرار فکری امتداد استقلال فکری است و گفتمان سازی آن به معنی توجه وافر و کاربردی جبهه فکری و فرهنگی در تقرّب مبانی نظری به ساحت عمل و فعل و در مقیاس تمدنی، پرداخت به مسائل و ساختارهای اجتماعی و تمدنی است.
نکته دیگر اینکه، مرتبه استقرار مبانی معرفتی انقلاب، مرتبه والاتر از استقلال فکری است و ساحت پرداخت به آن مسئله نیز اجتماع و مسائل اجتماعی است. از زاویه دیگر، امروز انقلاب اسلامی نیازمند به متفکرانی است که بتوانند با تکیهبر مبانی معرفتی اسلام درصدد ساخت بنای اسلامی و هویت اجتماعی آن برآیند و وظیفه ارزشمند جبهه فکری و فرهنگی انقلاب در این مرحله از مراحل تمدنی، امر مذکور است و گام نخست آن توجه لایه نخبگانی انقلاب به قهرمانان فکری و فرهنگی جهان تشیع است.
انتهای پیام/