خبرگزاری فارس، مشهد - امشب همزمان با سومین و آخرین شب قدر به مراسمی متفاوت آمدهام تا حال و هوایی متفاوتی را برایتان روایت کنم.
اینجا بیمارستان شریعتی مشهد، یکی از مراکز درمانی بیماران کرونایی در مشهد است، بعد از هماهنگی و پوشیدن لباسهای مخصوص، وارد یکی از بخشها میشوم.
احسان ایزدی پور، عبدالملک کریمی و فاطمه رضایی گروهی از طلاب داوطلب هستند که از ابتدای شیوع کرونا در کنار بیماران هستند؛ امشب هم آمدهاند تا قدر را پای تخت تک تک این بیماران بیاورند، قرآنها را ضدعفونی میکنند و هر کدام به اتاقی میروند.
دقایقی بعد از هر اتاقی صدایی به گوش میرسد، نوای دلنواز «بک یا الله» را دنبال میکنم و وارد یکی از اتاقها میشوم، بیمارها روی تختها نشستهاند و خدا را به خودش قسم میدهند تا در این شب بهترین تقدیر را برایشان رقم بزند، اینجا همه چیز مثل بیرون است اما لحنها سوزناکتر است، حس میکنم هیچ جا مثل اینجا خدا را از سویدای دلشان صدا نمیزنند.
به اتاقی دیگر میروم، مردی میانسال با صدایی که قطع و وصل میشود و با نفسی که راحت بالا نمیآید به فراز ۲۹ دعای جوشن کبیر رسیده «خدایا از تو خواهم به حق نامت اى کفایتکننده، اى شفادهنده، اى وفادار، اى تندرستى بخش، اى رهنما، اى خواننده، اى داور...» وقتی خدا را با نام شافی و شفا بخش صدا میکند اشکهایش مثل رودی روان میشود.
دلم نمیآید با حضورم خلوت او با محبوبش را بهم بزنم و اتاق را ترک میکنم.
حالا در بین آه و ناله بیماران، از هر اتاقی نوایی دلنشین فضا را عطرآگین کرده است.
حاج محمد یکیدیگر از بیماران بستری در این بخش است که تسبیح میچرخاند و لبهایش در حال ذکر است، میگوید به مردم بگو ما اینجا ملتمس دعای خیرشان هستیم، ما را فراموش نکنند، بهسختی نفس میکشد و ادامه میدهد: خیلی دلتنگ نوههایم شدهام، هیچوقت فکر نمیکردم روزی برسد که دو هفته نتوانم آنها را ببینم، اصلا تعجب میکنم چطور دوام آوردهام.
نصرت زن جوانی است که ۵ روز قبل پس از مثبت شدن جواب آزمایشش اینجا بستری شده است، مادر پنج فرزند است و دلتنگی واژهای حقیر و ناتوان برای وصف حالش است، میگوید: مادر که باشی فرقی نمیکند سالم یا بیمار باشی، شبها تا مطمئن نشوی حال بچههایت خوب است و آرام خوابیدهاند خوابت نمیبرد.
دعای این مادر مهربان و نگران در این شب قدر فرج امام زمان(عج) است.
فاطمه، بیمار دیگری است که تنها پیامش برای مردم در این شب قدر، این است که قدر سلامتیشان را بدانند، قدر نعمتهایی که کمتر به آن توجه دارند.
او برایم توضیح میدهد که نفسکشیدن راحت خودش نعمت بزرگی است که تا چند روز قبل اصلا به آن توجهی نداشتم، اما حالا میفهمم چه نعمت بزرگی را سالیان سال داشتهام و قدر ندانستهام.
قدر امسال برای فاطمه، رنگ و بوی دیگری دارد، میگوید هیچوقت خدا را اینطور از ته دل صدا نکرده بودم، این روزها خیلی به نعمتهایش فکر میکنم، شاید این بیماری تلنگری بود تا بفهمم چقدر از بعضی نعمتهای خدا غافل بودم.
ملیحه، زنی حدودا ۶۰ ساله است که تنها دعای امشبش این است که زودتر سلامتیاش را بهدست بیاورد و بتواند یک بار دیگر امیرالمومنین(ع) را زیارت کند؛ دلش عجیب هوایی حرم مولاست، هر بار که به اسم امیرالمومنین(ع) میرسد با دستان لرزان و بیمار، اشکهایش را پاک میکند.
رضا هم دلتنگ حرم امام رضا(ع) است، میگوید: سال قبل مثل امشب، قدر را در حرم امام رضا(ع) احیا کردم، آن شب از خدا همه چیز خواستم غیر از سلامتی، نه اینکه برایم مهم نباشد اما این طبیعت ما آدمهاست که فکر میکنیم سلامتی یک امر بدیهی است، تا زمانی که از دستش ندهیم قدرش را نمیدانیم که بماند، اصلا جزو نعمتهای خدا هم به حسابش نمیآوریم، انگار نعوذ بالله خدا وظیفه دارد سلامتی ما را تأمین کند.
بغضش را فرو میخورد، نگاهی به سرمی که در دست دارد میکند و ادامه میدهد: این بیماری برایم لازم بود، شاید باورش سخت باشد اما کرونا نگاهم را به زندگی و حتی خودم تغییر داد.
اشکهایش را با پشت آستیتش پاک میکند و میگوید: این ویروس آمد تا به ما بفهماند هر چه باشیم در هر مقام، جایگاه و رتبهای، خیلی ناتوان و کوچک هستیم و عزت و بزرگی مخصوص خداست.
با هر کدام از بیماران که هم کلام میشوم همین حرفها را میشنوم، اینجا همه دلتنگ شدهاند و آرزویشان یک نفس راحت است، دیدن دوباره عزیزانشان و همان زندگی عادی که قبل از این بیماری داشتند و به قول خودشان قدر نمیدانستند.
وقت رفتن است و من باید این محفل نورانی را ترک کنم، با خودم فکر میکنم امشب لیله القدر با همه عظمتش به عیادت این بیماران آمد تا حال دلشان را نورانی کند و تو چه میدانی شب قدر چه شبی است ...
===================
گزارش از: معصومه مومنیان
===================
انتهای پیام/ ۷۰۰۶۸/ح