اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  کتاب و ادبیات

خواب «سوسن طاقدیس» از واقعه کربلا/ علا: رفتارش مادرانه بود

افشین علا در کانال شخصی خود درباره سوسن طاقدیس نوشت: فقط ۱۰ سال از من بزرگ‌تر بود، رفتاری مادرانه داشت. من هم فرزندانه پای صحبتش می‌نشستم. می‌گذاشتم نصیحتم کند، بی آن که برنجم.

خواب «سوسن طاقدیس» از واقعه کربلا/ علا: رفتارش مادرانه بود

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، افشین علا از شاعران کشورمان در کانال شخصی خود در تازه‌ترین مطلب به زنده یاد «سوسن طاقدیس» پرداخت و نوشت:

سوسن طاقدیس هم آسمانی شد. دوست و همکار عزیزم در سال‌های پایانی دهه شصت کیهان بچه‌ها و اوایل دهه هفتاد روزنامه آفتابگردان. بعدها خیلی کم دیدمش. اما او از معدود نویسندگان کودک بود که دورادور احساس دوستی عمیقی با هم داشتیم. از آن‌ها که فرقی نمی‌کند دور باشند یا نزدیک. تو را ببینند یا نه. دوستی‌شان خالص است و توأم با اعتماد محض. بر خلاف خیلی‌ها که نزدیکند اما همیشه بین ما و آنها حائل و مانعی وجود دارد.

 

فقط ده سال از من بزرگ‌تر بود، اما رفتاری مادرانه داشت. من هم دروغ چرا، فرزندانه پای صحبتش می‌نشستم. می‌گذاشتم نصیحتم کند، بی آن که برنجم. گاهی هم که بی مضایقه تحسینم می‌کرد، چون کودکی ذوق می‌کردم!

دو تصویر از او در ذهنم حک شده است. یک بار از پله‌های همشهری پایین می‌آمدم و او آهسته و نفس زنان بالا می‌آمد. به هم که رسیدیم مثل همیشه با لبخند نگاهم کرد. نگاهی مهربان اما نکته سنج. نگاهی نافذ و طولانی که نه تنها از آن معذب نمی‌شدی، بلکه خیرخواهی و محبت خالصش را می‌توانستی در اعماق وجودت حس کنی.

گفت: «می دونی شبیه چی هستی؟» من که می‌دانستم محال است حرف تازه و مضمون ضربه داری نداشته باشد، با اشتیاق پرسیدم: «چی؟» گفت: «گوزن!» خندیدم و گفتم: «حالا چرا گوزن؟!» گفت،: «چون مغروری، اما معصوم هم هستی!» و با همان نگاه عمیق و دنباله‌دار خداحافظی کرد و رفت. گوزن برای او نماد غرور و معصومیت توأمان بود.

من از ابتدا چه در شعر عام چه در ادبیات کودک، گرایش به کارهای مذهبی داشتم. اما او مثل خیلی از زنان نویسنده امروزی، اهل تظاهرات مذهبی نبود. یک بار نشسته بودیم. شاید محرم بود. چون داشتیم از امام حسین(ع) حرف می‌زدیم. گفت در ماجرای کربلا هیچ چیز به اندازه غربت و بی پناهی زن‌ها و دخترهای حرم، مرا نمی‌سوزاند. بعد خوابی را که سال‌ها پیش دیده بود تعریف کرد:

روز عاشورا بود و من هم در کربلا پیش زنان حرم بودم. امام حسین(ع) شهید شده بود و اشرار به سمت خیمه‌ها هجوم آورده بودند. من بی اختیار خودم را جلوی حضرت زینب(س) و سایر زنان و دختران انداختم و دست‌هایم را به علامت سپر به دو طرف باز کردم تا مانع جسارت به آن‌ها شوم.اما یکی از آنها با ضربه‌ای مرا به کناری انداخت. من زاری کنان فریاد زدم: نامردها! شرم نمی‌کنید؟ این‌ها زنان و دختران حرم پیغمبرند...

هیچ وقت بغض سهمگینش را در حین ادای آن جمله آخر فراموش نمی‌کنم. هم صدایش هم تمام تنش به لرزه افتاده بود. دیگر نتوانست چیزی بگوید. اشک امانش را بریده بود. اولین باری بود که می‌دیدم نگاه دنباله‌دارش را از من برداشت. بعد سرش را روی میز گذاشت و با تمام وجود گریه کرد.

امروز هرکسی که سوسن طاقدیس را می‌شناخت، حق دارد از آن چهره مهربان و قامت خسته و بیمار، تصوری مطابق میل و شناخت خود داشته باشد. پرنده‌ای رها در آسمان یا گلی شکفته در باغی خیال انگیز. یا در فضایی متفاوت که با نمادهای هنر آوانگارد همخوانی داشته باشد. اما من او را در کنار زنان و دختران حرم امام حسین(ع) می‌بینم. یقین دارم اکنون او مهمان بانوان کربلاست. حالا دیگر نوبت آن‌هاست که سوسن پژمرده و رنج دیده باغ قصه‌های کودکانه را در پناه مهربانی بی دریغ خویش بگیرند.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول