علی دایلی – کرونا ویروس، گرچه واژهایست که به واسطه حضورش جهان روال عادی خود را از دست داد و اسیر شرایطی شد که شاید ساکنان قرن حاضر، در بدبینانهترین حالت ممکن و حتی در بروز جنگهای مخرب جهانی، تصور ایجاد آن را نیز نمیکردند، اما پتانسیلهایی را به جوامع بینالملل تزریق کرد که به واسطه آن، بسیاری از استعدادها بروز پیدا کرد و تعداد زیادی از تفکرات و اندیشهها را برای آموزش و استفاده عموم نمایان ساخت.
ورزش اما؛ بهعنوان ظرفیتی شگرف که میتوانست از فرصتهای اجتماعی به فضاهای فرهنگی بسیاری در سایۀ تعامل با جامعه دست یابد، از روزهای ابتدایی اعلام حضور این ویروس، به واسطه خلاقیتهای فردی و گروهی، همچنین در خروجی اتاقهای فکر در واحدهای روابط عمومی باشگاهها و نهادهای متولی همچون فدراسیونهای کشوری و بینالمللی، دست به اقداماتی زد که نگاه کاربران اینترنتی بسیاری را در سراسر جهان به خود معطوف کرد.
جملاتی ساده همراه با حرکاتی سادهتر که کافی بود فقط دقایقی به چگونگی عرضه آن برای گذر از دید مخاطبان فکر کرد، حرکاتی که با بازنشرهای میلیونی و تأثیرهای میلیاردی همراه بود.
در ایران اما، این حرکات با مبدأ بازیکنان و ورزشکاران بزرگ آغاز شد و رفته رفته باشگاههای ورزشی نیز در زمینه تشویق کانونهای هواداری و تشویق علاقهمندان خود به رعایت اصول بهداشتی دست بهکار شده و اقدامات تأثیرگذاری را صورت دادند.
اما این اقدامات که ابتدا با بازنشر حرکاتی از سوی بازیکن یک باشگاه پایتختتنشین آغاز و به سرعت تبدیل به یک روال در ورزش ایران شد، برخی باشگاهها را بر آن داشت تا با حرارت خاصی اقدام به دنبال کردن این برنامهها برای تهییج و تشویق هواداران و مردم ورزشدوست کردند، اما از جایی این حرکات جدیت ابتدایی خود را از دست داد که یکی از بازیکنان سرخابی پایتخت اقدام به انتشار تصویری از ویروس کرونا با رنگ تیم حریف کرد که این حرکت از سوی تیم رقیب بی پاسخ نماند.
رفته رفته اقداماتی که میتوانست ارزشهای همدلی و همبستگی را در جامعه نمایان کند، به تقابل میان ورزشکاران تبدیل شد.
در این بین، باشگاههای ورزشی کشور کمترین نقش را در اجرای این اقدام فرهنگی ایفا کردند و با واگذار کردن چنین عملکردهایی به اختیار ورزشکاران، باعث شدند تا روالی که میتوانست رفتار جامعه را در تقابل با این بحران در دست گیرد، عقیم بماند.
نباید فراموش کرد که اجتماع الگوپذیر است و در شرایط فعلی، نمادهای فرهنگی جامعه میتوانستند نبض رفتاری اجتماع را هدایت و به سوی رعایت اصولی که شاید متولیان، سیاسیون و نهادهای کشوری و جهانی در امر بهداشت، قدرت دیکته آن را به شهروندان نداشتند، توسط ورزشکاران و هنرمندان به ایشان القاء و اجرایی کنند.
در این بین، واقعا چند باشگاه ورزشی ما در خصوص ایجاد برنامههایی برای ساماندهی جغرافیای پیرامون و سرمایه اجتماعی حوالی خود، اقدام به تشکیل کارگروههایی متشکل از افراد کاردان و دارای تجربه در امور فرهنگی کردند.
روابطعمومیهای باشگاههای ما تا چه حد توان پایهگذاری چنین اقداماتی را داشتند و آیا افرادی که مسؤولیت واحد روابط عمومی باشگاهها را در اختیار دارند، علم کافی برای مدیریت چنین شرایطی را در اختیار داشتند؟
شرایط فعلی، بهترین زمان ممکن برای سنجش توان فرهنگی باشگاهها و متولیان امور فرهنگی در این مؤسسات بود که متأسفانه، کمتر مدیری اقدام به بررسی توان افراد تحت امر خود برای نفوذ به ذهن و مدیریت تفکر اجتماع محدود و یا حتی گسترده هواداری خود کرد.
اقدامی که شاید هزینهای نیز برای هیچ دستگاه و یا ارگانی فرهنگی در بر نداشت و میشد با چند تفکر انساندوستانه آن را به سرانجامی زیبا و قابل تقدیر و تثبیت در تاریخ بدل کرد، امروزه تبدیل به حرکتی شد که فاقد مرکزی برای راهبری و هدایت اذهان است و شاید برای کنترل جامعهای که در میان دغدغههایی همچون آموزش فرزندان، معیشت کارگران و سکون و سکوت شهروندان خود را احاطه میبیند، کمی دیر شده باشد.
انتهای پیام/72013/