اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  چهارمحال و بختیاری

روایت گام‌های استوار در چهل ساله دوم/ تفکری که کرونا را هم به فرصت تبدیل می‌کند

این گزارش روایتی است از عزم جوانانی که در راستای تحقق بیانیه گام دوم انقلاب، حتی تهدیداتی مانند کرونا را هم به فرصتی برای ایجاد تمدن اسلامی تبدیل می‌کنند.

روایت گام‌های استوار در چهل ساله دوم/ تفکری که کرونا را هم به فرصت تبدیل می‌کند

خبرگزاری فارس، چهارمحال و بختیاری- بعد از انتشار ویروس کرونا در کشور و ایجاد مشکل برای برخی از مردم جهت تهیه اقلام بهداشتی مانند ماسک و مواد ضدعفونی کننده، گروه‌های جهادی و خیرین زیادی در جای جای کشور فعال شدند و هر کس به طریقی سعی در سبقت از دیگران برای کسب ثواب بیشتر داشت.

نه تنها در شهرکرد به عنوان مرکز یکی از محروم‌ترین استان‌های کشور، بلکه در دورافتاده‌ترین روستاهای این استان، موج محبت و همدلی ایجاد شد و از ضدعفونی معابر و مکان‌های عمومی گرفته تا تولید ماسک در خانه‌ها و کارگاه‌های متعدد، بیانگر ایجاد اتحاد مردم علیه این دشمن منحوس بوده و هست.

همه چیز از شنیدن یک خبر آغاز شد

در لابه لای اخبار متعدد مربوط به مبتلایان و کشته شدگان کرونا و خبرهای متعددی که در این خصوص منتشر می‌شد، دیدن یک خبر ذهنم را خیلی درگیر کرد؛ حتی از خبر تولید ماسک در روستایی مانند «دورک اناری» یا کمک نقدی مردم منطقه «بازفت» که خودشان در اولیه‌های زندگی هم کمیت‌شان می‌لنگد، عجیب‌تر بود!

خبر این بود: "افتتاح خط تولید ماسک و لباس بیمارستانی در حوزه علمیه ولایت شهرکرد"؛  یاللعجب! حوزه علمیه را چه به تولید وسایل بهداشتی؛ اصلا چرا لباس بیمارستانی؟

روحیه خبرنگاری، راهیم کرد به سمت حوزه

روحیه خبرنگاری آرام‌مان نگذاشت تا راهی حوزه شدیم؛ صدایی در گلو انداختیم و با چند «یاالله، یا الله» گفتنِ بلند وارد شدیم؛ دم درب ورودی روی برگه‌هایی نوشته بودند، کفش‌های خود را در جاکفشی قرار دهید، دستان خود را ضدعفونی کنید، ماسک بزنید و وارد شوید؛ خیالم راحت شد که درست آمده‌ایم؛ نفس عمیقی کشیدم و سؤالات را برای آخرین بار در ذهنم مرور کردم؛ چرا حوزه علمیه باید ماسک تولید کند؟ تولید لوازم بهداشتی کاری تخصصی است و ملاحظات خاصی دارد، شما چقدر این ملاحظات را رعایت می‌کنید؟ آیا این مکان ...

در همین شخصی که به استقبالمان آمده بود تمرکزم را بهم زد و انگار «یاالله» گفتن‌ها تاثیر خودشان را گذاشته بود؛ گفتیم می‌خواهیم با مدیر حوزه مصاحبه کنیم و تلفنی با ایشان هماهنگ کرده‌ایم، ظاهرا خیلی در جریان نبود، البته ظاهرش هم به طلبه‌ها نمی‌خورد!

تغییر کاربری اتاق‌های حوزه به کارگاه تولیدی

گفتند حاج آقا داخل اتاق بسته‌بندی هستند! جالب بود اتاق را تغییر کاربری داده‌ بودند، اتاق مدیریت، اتاق انبار وسایل بود، دفتر آموزش دفتر بسته‌بندی بود، دوتا از اتاق‌ها که تابلو نداشتند اتاق برش پارچه بودند و چند اتاق دیگر هم بود که سر نزدیم.

وارد اتاق شدیم، حاج آقا خودشان به استقبال‌مان آمد همینطور که آستین‌های تاکرده را پایین می‌آورد خیر مقدمی گفت و به گوشه‌ای راهنمایی‌مان کرد؛ رفت و آمدها و مراجعات حاج آقا خیلی زیاد بود و برای یک لحظه در دلم احساس کردم مزاحم‌شان شده‌ام! فرصت را از دست ندادم و یک راست رفتم سر اصل مطلب!

لابه لای گپ و گفت یکی از خیاطان آمد و بدون توجه به ما و دوربین و میکروفن، مدل ماسک جدیدی که دوخته بود را به حاج آقا نشان داد! حاج آقا مدل را تایید کردند ولی در خصوص پارچه و نحوه دوردوزی کمی نقد داشت

لابه لای گپ و گفت، یکی از خیاطان آمد و بدون توجه به ما و دوربین و میکروفن، مدل ماسک جدیدی که دوخته بود را به حاج آقا نشان داد! حاج آقا مدل را تایید کردند ولی در خصوص پارچه و نحوه دوردوزی کمی نقد داشت، تخصصی صحبت می‌کرد به طوری که احساس کردم کاملا به امر خیاطی و جنس و مارک پارچه‌ها آشنایی دارد.

بگذریم...

حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل احمدی، مدیر حوزه علمیه ولایت برایمان از کارشان توضیحاتی داد؛ ظاهرا حوزه ولایت جوان‌ترین حوزه علمیه چهارمحال و بختیاری است و کارهای جالبی هم داشته است.

فعالیت‌هایی خاص در جوان‌ترین حوزه علمیه چهارمحال و بختیاری

قبل از انتخابات مجلس یازدهم شورای اسلامی چندین جلسه میزبان کاندیداهای مجلس و نمایندگان نامزدها بوده، جلسات مشترکی را با کاندیداها برگزار کرده، مناظره سیاسی عمومی با حضور 10 کاندید و بیش از 1500 تماشاچی در فرهنگسرای شهرکرد برگزار کرده و کلی کارهای ریز و درشت دیگر!

تشکیل یک اتاق فکر مثلثی

به نظرم مهم‌ترین کاری که انجام داده بودند تشکیل یک اتاق فکر مثلثی بود که یک ضلعش حوزه، یک ضلعش تشکل‌های دانشجویی و ضلع سومش رسانه‌های انقلابی بود؛ برگزاری جلسات مستمر با موضوعات مختلف سیاسی، فسادستیزانه، فرهنگی، اجتماعی، خیری و... حول بیانیه گام دوم انقلاب!

از این جهت عرض کردم این کارشان جالب بود که برای تحقق گام دوم انقلاب نه سمینار برگزار کردند و نه سخنرانی؛ تلاش می‌کردند گام دوم انقلاب را با عملکردشان برای مردم تبیین کنند نه با حرف و شعار!

از این جهت عرض کردم این کارشان جالب بود که برای تحقق گام دوم انقلاب نه سمینار برگزار کردند و نه سخنرانی؛ تلاش می‌کردند گام دوم انقلاب را با عملکردشان برای مردم تبیین کنند نه با حرف و شعار!

پاسخ‌های جالب خانم چادری

سؤالاتم را جمع و جور کردم و از حاج آقا اجازه گرفتم که وارد کارگاه‌شان شویم؛ گفتند باید هماهنگ شود؛ چون خیاطان همه خانم بودند باید حجابشان را کامل می‌کردند؛ چند دقیقه‌ای طول کشید که خانم چادری آمد و گفت بفرمایید داخل کارگاه؛ حدسم درست بود؛ این خانم جوان مسؤول کارگاه بود، همان جا چند سؤال نقدا ازش پرسیدم؛ که پاسخ‌هایش حتما برای شما هم جالب خواهد بود.

وقتی پرسیدم شما چند طلبه هستید که اینجا مشغولید؛ گفت من دانشجو هستم، ولی چند طلبه خانم هم ما را کمک می‌کنند! خانم مهری که دانشجویی سال سوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد بود مسؤولیت کارگاه را بر عهده داشت؛ از توصیه‌هایش به ما برای ورود به کارگاه هم معلوم بود که چقدر روی مسایل نظافتی و بهداشتی حساسیت دارد.

بلاخره وارد کارگاه‌شان شدیم

وارد کارگاه شدیم و با دو یا سه نفر از خیاطان گفت‌وگویی داشتیم، انگار نه انگار که ایام نوروز است و سال آخر دهه نود! فضا شبیه دوران دفاع مقدس بود، وقتی در پشت جبهه‌ها خانم‌ها برای رزمندگان غذا آماده می‌کردند یا شال و کلاه می‌بافتند.

اول قرار بوده فقط ماسک تولید کنند ولی بعدا به درخواست خود دانشگاه علوم پزشکی کار را توسعه دادند و لباس بیمارستان هم به کارشان اضاف شد.

این کارگاه زیر نظر چهار کارشناس بهداشت، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی، رئیس مرکز بهداشت شهرستان شهرکرد و چند کارشناس دیگر فعالیت می‌کرد، از نظافت و ضدعفونی کارگاه گرفته تا انتخاب نوع پارچه و کش، مدل دوخت و نحوه استریل کردن ماسک‌ها و لباس‌های بیمارستانی که تولید می‌شد، مورد تایید کارشناسان مربوطه بود.

اول قرار بوده فقط ماسک تولید کنند ولی بعدا به درخواست خود دانشگاه علوم پزشکی کار را توسعه دادند و لباس بیمارستان هم به کارشان اضاف شد.

نذر صلوات برای نابودی کرونا

مداحی دل‌نشینی از طریق سیستم صوتی پخش می‌شد، گمانم صدای حاج مهدی رسولی بود، برخی از خانم‌ها روی لب ذکری را زمزمه می‌کردند، یکی‌شان می‌گفت آقا (مقام معظم رهبری) فرموده جوانان دعا کنند که این بلا رفع شود، برای نابودی این ویروس نذر صلوات کرده‌ایم.

با یکی دیگر از خانم‌ها هم صحبت شدیم، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی و هم رشته خانم مهری بود؛ شروع کرد به توضیح دادن که بعد از بیانیه گام دوم انقلاب تصمیم گرفتیم با ایجاد اتحاد بین گروه‌های مخلتف انقلابی، برای تحقق این بیانیه تلاش کنیم و لبخند رضایت را بر چهره امام‌مان ببینیم.

خانم عظیمی که ظاهرا دل پری هم از برخی مسؤولان داشت، امیدوارانه می‌گفت با مطالبه‌گری صحیح و دلسوزانه همه را برای تحقق تمدن نوین اسلامی همراه می‌کنیم؛ از دستاوردهای کارهای مشترک‌شان با حوزه و رسانه و سایر تشکل‌های دانشجویی هم توضیحاتی مختصری ارائه کرد؛ سخنرانی پیش از خطبه‌ها در نماز جمعه، پیگیری برای حل آب شرب مردم فرادنبه، تشکیل کارگروه برای بررسی مشکلات انتقال آب و ... و ارائه نتایج به استاندار از جمله فعالیت‌هایشان بود.

وارد اتاق برش شدیم

وارد اتاق برش شدیم و با مسؤول برش صحبتی کردیم؛ اولش سعی می‌کرد همزمان کار کند و جواب ما را هم بدهد ولی به درخواست ما بلاخره قیچی برقی را خاموش کرد و دل به مصاحبه داد؛ سجاد درویشی دانشجوی دانشگاه آزاد و رشته مهندسی کامپیوتر و همان کسی بود که در ابتدا به استقبال‌مان آمده بود؛ حرف‌های جالبی می‌زد، می‌گفت امروز شب عملیات و اینجا خط مقدم جبهه است، هر کس جا بماند خیلی ضرر کرده است.

آقای درویشی در توصیف فضای کارگاه اینگونه روایت می‌کرد: اینجا برخی از بچه‌ها چهار شیفت کار می‌کنند! از هشت صبح تا 23 به مدت سه شیفت در کارگاه تولید ماسک و لباس بیمارستانی و از 12 شب تا اذان صبح هم می‌روند برای ضدعفونی کردن شهر.

ماجرای حضور یک فرشته در کارگاه

می‌گفت یک شب خیلی خسته بودیم و نظافت و ضدعفونی کارگاه را گذاشتیم برای فردا صبح قبل از اینکه خیاطان بیایند و کارشان را آغاز کنند، همگی رفتیم برای استراحت، فردا صبح که بیدار شدیم دیدم همه جار مرتب است، یکی از طلاب نیمه شب تمام کارگاه و محوطه را که حدود 500 متر مربع بود را جارو زده بود، ضدعفونی کرده بود، میزهای خیاطان را مرتب کرده بود! این اتفاق دو یا سه شب دیگر هم روی داد و من هیچ‌گاه نفهیدم چه کسی این کار را کرده است؛ ولی مطمئنم کار، کار فرشته‌هاست، فرشته‌هایی از همان جنس شهید همت که نیمه شب بیدار می‌شد و پوتین‌های نیروهایش را واکس می‌زد و مرتب می‌کرد!

شارژ دوربین روبه اتمام بود ولی صحبت‌های آقای درویشی برایم خیلی جالب بود، دلم نیامد صحبت‌هایش را قطع کنم و بعد از خاموش شدن دوربین هم حدود 20 دقیقه‌ای به گپ و گفت ادامه دادیم.

شارژ دوربین روبه اتمام بود ولی صحبت‌های آقای درویشی برایم خیلی جالب بود، دلم نیامد صحبت‌هایش را قطع کنم و بعد از خاموش شدن دوربین هم حدود 20 دقیقه‌ای به گپ و گفت ادامه دادیم.

کارم تمام شده بود، با چند ابهام وارد حوزه علمیه شدیم و اکنون با یک دنیا حس خوب خارج می‌شویم؛ حس خوب از آدم‌هایی که رایگان چهار شیفت کار می‌کنند، حس خوب از جوانانی که بدون توجه به رشته، پست، جایگاه، آرم و برند تشکیلات‌شان کنار یکدیگر برای حل مشکل مردم قرار می‌گیرند، حس خوب از دهه‌هفتادی‌هایی که پایشان را در جای پای شهدا می‌گذارند، حس خوب از خانمی که برای مبارزه با کرونا هم ماسک می‌دوخت و همزمان برای نابودی ویروس دعا می‌کرد، حس خوب از دانشجویان و طلابی که ماموریت‌شان بر حسب اشاره رهبری از کار سیاسی محض به ضدعفونی شبانه تغییر می‌کند، حس خوب از اتحاد بچه‌های انقلاب در مسیر گام دوم انقلاب.

انتهای پیام/3339/م/ق

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول