خبرگزاری فارس- گروه سینما: جشنواره فیلم فجر در حالی به روزهای پایانی خود رسید که با حواشی مختلفی همراه بود. فیلمهای گوناگونی روی پرده رفت و اظهارنظرهای مختلف و متفاوتی هم درباره آنها از سوی منتقدان و اهالی سینما صورت گرفت.
اما آنچه که بیش از همه فقدان آن در میان مضامین مختلف ارائه شده به جشنواره فجر به چشم آمد، خلاء امید در میان فیلمهای اکران شده بود. هرچند فیلمها از فضای سیاه و خاکستری خیانت و مباحث مثلث عشقی و ... دور شده بودند، اما هنوز جای خالی امید در این میان به چشم میآمد. در همین رابطه و همچنین نقد فیلمهای اکران شده در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با «حسین سلطان محمدی» منتقد پیشکسوت سینما و تلویزیون به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
-ما همانند هر سال ترکیبی از کارگردانان قدیمی و خوش سابقه را در جشنواره داشتیم و هم از کارگردانان جوان و کار اولی اثر دیدیم. ترکیبی از کارگردانان پیش از انقلاب مانند مسعود کیمیایی و کارگردانان بعد از انقلاب مانند ابراهیم حاتمی کیا، بهروز شعیبی و محمدحسین مهدویان. در کنار این افراد، کارگردانان نسل اولی هم برقرار هستند که جرأت میکنند خود را در این عرصه محک بزنند و باز هم ما از عالم رسانه هم نام ببریم آقای محمدرضا لطفی با فیلم «تعارض» از عالم رسانه اولین فیلم خود را در این جشنواره به نمایش گذاشت.در نهایت جشنواره از لحاظ اسمی و ترکیبی، ترکیب خوبی است.
-تا به اینجا اگر بخواهم صحبت کنم، درباره فیلمهای «قصیده گاو سفید»، «کشتارگاه» و «مردن در آب مطهر» حرف میزنم که از هیچکدام از این فیلمها راضی نیستم. در همین سه فیلم بخشهای طعنه زننده و محتواهایی که جامعه ایرانی را نادیده میگرفت وجود داشت.
-این سه فیلم با وضعیت حاکم در جامعه در جهت مقابل حرکت کردند و در همین مسیر هم حساب کنید، دوستان لطف کردند هر جور طعنهای که میخواهند به سیستم زدند، تحریم نکردند اما حمله کردند. مسئولین هم گفتند که انتخاب فیلمسازها اینطور موارد بوده است. حالا انتخابها به این شکل بود ولی انتظار داشتیم در میان محتواها امیدی ببینیم که به چشممان نیامد. این سه فیلمی هم که نام بردم چنین نور امیدی در آنها وجود ندارد و در جهت هجو و هضم انقلاب و نفی انقلاب جلو رفتند و همچنان دارند ادامه میدهند.
این سه فیلم با وضعیت حاکم در جامعه در جهت مقابل حرکت کردند و در همین مسیر هم حساب کنید، دوستان لطف کردند هر جور طعنهای که میخواهند به سیستم زدند، تحریم نکردند اما حمله کردند.
-فیلم «کشتارگاه»، داستان انتقام، جوشش ابتدایی انسانیت و البته با قابهایی استعاری از وضعیت جامعه معاصر است.
کشتار بدون خون، کشتار در یخ، کشتار فریز! افرادی با کنشهایی بدون منشأ و با کنش و واکنش روایی بدون انتها! به دنبال کشف گره و کمک به یکدیگر، در جامعهای بدون ساختار و بدون مرز، بدون حاکمیت و بدون کنترل. با قابهایی استعاری از حرکت جمعی گوسفندان به دنبال دو رأس الاغ! و گاومیشهایی در منطقه مرزی جنوب، در چارچوب دروازه و نگهبانی! فاقد یک شخصیت قابل دیدن با حداقل ویژگی مثبت بودن، که لزوم پیگیری داستانش، بیننده را به دنبال خود بکشاند.
-با همه احترام به سابقه تهیهکننده و البته اسامی بزرگوارانی که در تشکر تیتراژ فیلم ثبت شده بود، این فیلمی روشنفکری و تلخ و استعاره ای از سیاست نمایی جوانان فیلمساز امروز بود و فاقد ارزش برای بیننده عام، چون بیننده عام از قضیه قاچاق دلار، استنباطی رسمی دارد و این فیلم، اطلاعاتی دیگر به او داده و به نوعی در اندازه انحراف اطلاعات رسمی و عام به پیش رفته و تصویر ایرانی و عراقی را در ذهن او دگرگون کرده است!
-این فیلم (کشتارگاه) درباره قاچاقچیها و دلار فروشها بود و این قاچاقچیها در رقابت و بحثی که دارند، یکی از قاچاقچیها یک نفر که همدست خودش است را میکشد و بعد اکیپ ایرانیها میآیند و عراقی را میکشند. در این فیلم هیچ نقطه امیدی نیست و همه آدمها به نحوی درگیرند. این درگیر بودن از آن کارهای عجیب و غریبی است که هنوز در تعجبم که این داستان برای چه ساخته شده است. البته طعنههای سیاسی هم داشت که این طعنهها طعنههای خوبی نیست.
-از طرفی در همین مورد این را هم قبول ندارم که جمعی از گوسفند را دنبال دو الاغ راه بیندازید یا اینکه در نقطه مرزی هستی و بعد زمین فوتبالی را نشان میدهند که دروازه بان هم گاومیش هستند یا همینطور پلانهای دیگر. اینها نمادهای بدی هستند و من این طعنه را نمیپذیرم. با اینکه تهیه کننده این فیلم از بچههای خوب سینما است اما این طعنههایش را در فیلم نمیپذیرم. حتی این فیلم یک نکته یا کاراکتر مثبت نداشت که تماشاگر عام دنبال اینها بیفتد.
-ما در خبرهای رسمی چه خبری درباره قاچاق دلار داشتیم؟ پیش از این بیشتر شنیده بودیم که قاچاقها از دوبی میآید و کسی تا این لحظه به ما نگفته بود که دلارها از عراق میآید و در این فیلم به یکباره همه چیز را به سمت بازار عراق کشیدید که چه اتفاقی بیفتد؟ قرار است رابطه ما با عراق چطور جلو برود که الان به این شکل یک رابطه دیگری تعریف میکنید که در ذهنیت هیچکس نبود؟ و این از آن دسته پرسشهایی بود که ما در جهت انحراف چه کسی هستیم؟
-در این فیلم هیچ حاکمیتی هم وجود ندارد و پلیس میآید و ماشین این دو را میگیرد و بعد جالب است که همه هم کماندو هستند. از باران کوثری گرفته تا کاراکترهایی که به عنوان خانواده در این فیلم بودند.انسانیت کجاست؟ عشق و عاشقی هم که شکل نگرفته در این فیلم. یکی کشت و دیگری هم کشت و پر از تصادف است و زمانیکه شخصیت اصلی فردی را میکشد خیلی سر حال میشود و انگار کار خوبی کرده است! تمامی رفتارهای بازیگران این فیلم بیاثر است حتی در زمینه خرید و فروش دلار هم بینتیجه میماند. سر تا سر این فیلم پر از سوال است که چرا این کار را انجام دادید؟
در این فیلم هیچ حاکمیتی هم وجود ندارد و پلیس میآید و ماشین این دو را میگیرد و بعد جالب است که همه هم کماندو هستند.
-چرا ایرانی باید به دست عراقی کشته شود؟ و عراقی خرده پا میآید و یک قاچاقچی ایرانی گردن کلفت را میکشد؟ آنهم در این حالت آماتوری افتضاح. شما میخواهید ملی گرا باشید؟ لااقل وقتی میخواهید قصه جعلی بسازید ایرانی، عراقی را میکشت! این هم شبیه جوسازیهای ماجراهای آبان ماه است! اگر اینطوری است که ما میتوانیم این را هم بگوییم که اگر مرز واقعا تا این اندازه رها شده است، دلار نمیآید بلکه اسلحه میآید کما اینکه در ماهشهر هم اسلحه وارد شده بود و به مردم شلیک میکردند. بعد هم گوسفندها را پنج هزار تایی میخرند و بازار دلار را نشان میدهند که چه نتیجهای بگیرند؟حداقل باید فیلمساز چیزی را نشان دهد که بار معنایی خوبی برای مخاطب به همراه داشته باشد.
-درباره فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» هم باید بگویم که این فیلم همچنان متاثر از تجربیاتی است که برادران محمودی از ازدواج پدر ایرانی با مادر افغانستانیشان داشتند. همچنان دارند خرده میگیرند و ناله میزنند و غصه دارند و برایشان هم مهم نیست که با این همه سختیهایی که کشیدید اما همچنان معتقدید که ایران جای زندگی نیست؟ ایران شما را نادیده میگیرد؟ و ایرانیان دارند از شما سوء استفاده میکنند و ایرانی ها دارند به شما آسیب می زنند؟ بس کنید این همه ناله را.
-شما اینجا فیلم میسازید و به اسم افغانستان به اسکار میدهید. اینجا به راحتی دارید فیلم میسازید و به جشنوارههای داخلی میآیید و از دو سو دارید استفاده خود را میبرید و اسم و رسمی برای خود پیدا کردید. بالاخره یک زمانی باید از این همه طعنه زدن دست بردارید.
-درباره فیلم «قصیده گاو سفید» هم به نظرم این فیلم دقیقا داستان سریال کرهای «مچکرم» است منتهی با تم نامردانهتری! داستان این سریال پیرامون ایدز گرفتن به طور ناخواسته بود. طی یک اشتباه پزشکی بچهای به ایدز مبتلا میشود و در نهایت میخواهد بگوید که ابتلا به ایدز توسط دکتر عامدانه نبوده است. حالا و در فیلم قصیده گاو سفید میگویند کسی که اشتباه کرده، قاضی جمهوری اسلامی است و تک قاضی هم نیست و هشت نفر قاضی روی یک پرونده رای به حکم اعدام دادند. یکسال بعد یکی از شاهدان اعتراف میکند که قتل کار شاهد اولی بوده است و برای جبران میگویند دیهاش را میدهیم و زن داستان میخواهد از قاضی شکایت کند و یکی از قاضیها دچار عذاب وجدان شده و استعفا میدهد و قصد میکند که دیه را بدهد و در همین حین با زن داستان وارد رابطه میشود و ادامه ماجرا.
-فیلمساز در پایان دو تصویر برای مخاطب میگذارد یکی تصویر اینکه من شیر سمی به طرف دادم و او را کشتم و تصویر بعدی این که من از آنجا رفتم و قاضی را در حیرت گذاشتم و رفتم. در حالی که در مدرنیته کرهای اینها همه به هم رحم کردند و توجیه شدند و قصه تمام شد. اما اینجا در نسخه ایرانی تمام مدرنیته شخصیت زن داستان است و فیلمهایی که در خانه میبیند همگی فیلمهای قبل از انقلاب است. دوست دارد که سگ طبقه بالایی در خانه او بچرخد و بدش هم نیامد که بدون حکم شرعی کنار مرد داستان باشد که مرد او را پس زد.
درباره فیلم «قصیده گاو سفید» هم به نظرم این فیلم دقیقا داستان سریال کرهای «مچکرم» است منتهی با تم نامردانهتری! داستان این سریال پیرامون ایدز گرفتن به طور ناخواسته بود.
-سازندگان تمام این ابزار مدرنیته بیمنطق را در فیلم قرار دارند و از آن طرف تمام نشانههای مذهبی را کوبیدند و من دلیل این همه تقابل را متوجه نمیشوم. باز مدرنیته قصه کرهای این داستان خیلی بهتر بود. بعد هم جالب است که عباس امینی تهیه کننده همین فیلم یکی از داورهای جشنواره فیلم برلین بوده است. به نظرم جشنواره امسال از سوی برخی تحریم نشد اما فیلمهایی به نمایش درآمد که حکومت و حاکمیت را زیر سوال برد.
-فیلم سینمایی «کشتارگاه» به کارگردانی عباس امینی و تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی ساخته شده است. فیلم سینمایی «کشتارگاه» با حضور مانی حقیقی، امیرحسین فتحی، حسن پورشیرازی و باران کوثری ساخته شده است. «کشتارگاه» که به قلم عباس امینی و حسین فرخ زاده نوشته شده، روایتی متفاوت از مشکلات اجتماعی این روزهای کشور است که در بخشهایی از جنوب کشور و تهران جلوی دوربین رفته است.«کشتارگاه» چهارمین فیلم بلند عباس امینی پس از«والدراما»، «هندی و هرمز» و «ابراهیم» است.
-فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» به نویسندگی و کارگردانی نوید محمودی و تهیهکنندگی جمشید محمودی برای حضور در بخش مسابقه سیو هشتمین جشنواره فیلم فجر ساخته شد.علی شادمان، ندا جبرائیلی، متین حیدرنیا ، صدف عسگری، سوگل خلیق، علیرضا آرا، امیررضا رنجبران، خیام وقار، پیمان مقدمی، مهتاب جعفری، فرید اسحاقی، فاطمه شکری، محیا رضایی، فاطمه میرزایی و علیرضا مهران بازیگران این فیلم سینمایی را تشکیل میدهند. عاشقانه تازه برادران محمودی قصه چند جوان مهاجر افغان را روایت میکند که قصد رفتن به اروپا دارند. در خلاصه داستان فیلم آمده است: هر بلایی که سر عشق میآید از دربهدری است! رونا: حامد از دریا میترسی یا از هر چی بترسی بلای جونت میشه؟ حامد: نمیترسم.
اینجا در نسخه ایرانی تمام مدرنیته شخصیت زن داستان است و فیلمهایی که در خانه میبیند همگی فیلمهای قبل از انقلاب است. دوست دارد که سگ طبقه بالایی در خانه او بچرخد و بدش هم نیامد که بدون حکم شرعی کنار مرد داستان باشد که مرد او را پس زد.
-فیلم سینمایی «قصیده گاو سفید» به کارگردانی بهتاش صناعیها ساخته شده است. نویسنده فیلمنامه این اثر بهتاش صناعیها، مریم مقدم و مهرداد کوروشنیا بودهاند و تهیهکنندگی آن را سیدغلامرضا موسوی بر عهده داشته است. در این فیلم سینمایی مریم مقدم، علیرضا ثانیفر، لیلی فرهادپور، فرید قبادی، فرید ازقندی، امیر شریعت، ماهور احمدی، زهرا پرهون، ابراهیم گله دارزاده، سمیه برجی، مهدی پیله وری، ماندانا معزی پور، سمکو روشنی، ساچلی تاجبخش، آوین پوررئوفی، پوریا رحیمی سام و ... ایفای نقش کردهاند. «قصیده گاو سفید» روایتگر داستان زنی به نام مینا است که همسرش به واسطه صدور حکم اشتباه قصاص، اعدام شده است و وی اکنون پس از آگاهی از این موضوع، سودای دادخواهی و استیفای حقوق از دست رفته خود و همسرش را از قوه قضاییه کشور در سر دارد.
انتهای پیام/