به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، شبکه المیادین در ویژه برنامه روز پنجشنبه که به مناسبت پوشش تحولات انتخابات مجلس و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران پخش میشود، میزبان دو نماینده مجلس شورای اسلامی بود.
در این میزگرد به اختلاف نظرات دو جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی پرداخته شد و «محمد وکیلی» نماینده تهران از نمایندگان اصلاحطلب و «حسین قاضیزاده هاشمی» نماینده مشهد که هر دو عضو هیأت رئیسه مجلس هستند، سوالات شبکه المیادین را از دید جناحهای سیاسی خود، پاسخ دادند.
میزگرد المیادین؛ وکیلی و هاشمی
وکیلی در این میزگرد در پاسخ سوال المیادین که پرسید، آیا اصلاحطلبان جزئی از نظام جمهوری اسلامی هستند، گفت: بدون تردید. اساساً، نظام ایران یک نظام اصلاحطلبانه است. نظریه ولایت فقیه، نظریهای اصلاحطلبانه است. اساس انقلاب، تغییر اطلاحطلبانه است که دنبال تغییر جامعه و نفی تنش و خشونت بود و این در پیروزی انقلاب اسلامی تجلی پیدا کرده است. به عبارتی دیگر، ماده اصلی انقلاب اسلامی تغییر بود و امروز ایران بدون اصلاحطلبی، اسمی بیمسمّا است.
هاشمی نیز در پاسخ این سوال المیادین که نظر شما درباره سخنان آقای وکیلی مبنی بر ایکه شعارهای اصلی انقلاب، اساسا شعارهای اصلاحطلبانه است، چیست، گفت: اینکه اصلاحطلبان خود را مقید به چارچوبهای انقلاب اسلامی و تبعیت از ولایت فقیه میدانند، مایه خوشحالی ماست. انقلاب ما انقلابی اصلاحی بود اما به سوی سنتها و اسلام اصیل بود نه به سوی مدرنیته یا نزدیک شدن به غرب. انقلاب وابستگی به غرب را قطع کرد و به وحی و اسلام اصیل نزدیک شد. تفاوت اینجاست. حرف اصولگراها امروز این ست که اسلام امروز اصولی کلی و روشن دارد که مکتب امام راحل و امام خامنهای هم همان است یعنی دوری از استکبار و نزدیک شدن به مستضعفان. ما باید این اصول را حفظ کنیم. اختلاف ما و اصلاحطلبان در سه حوزه است. حوزه سیاست خارجی و حوزه اقتصادی و فرهنگی.
هاشمی
المیادین پرسید که آیا اصلاح طلبان به اصول کلی انقلاب در اقتصاد و اجتماع و... متعهد نیستند؟ و هاشمی گفت، ببینید، مثالی میزنم. مثلا اقتصاد اسلامی داریم که حدود آن مشخص است. شاید برای رسیدن به آن سختیهایی باید متحمل شویم اما اگر چنین اقتصادی را قبول کردیم نباید به سراغ اقتصاد [لیبرال] دیگر برویم. اما دوستان اصلاح طلب ما مواقع سختی ممکن است که از بخشهایی کوتاه بیایند. ما معتقد به عدالت اجتماعی هستیم اما دوستان آقای وکیلی میگویند که توسعه بر عدالت اجتماعی مقدم است.
المیادین به وکیلی گفت، آقای هاشمی میگوید که جریان اصلاحطلب به اصول اسلامی پایبند نمانده است. آیا اینطور است. وکیلی گفت، خیر این صحت ندارد. اصلاحطلبان طیف گستردهای هستند که یک برداشت واحد ندارند برخی از آنان معتقد به نهایت همکاری با غرب و تنشزدایی هستند. بین اصولگرایان هم اختلاف است و در برداشت آنان از اصول اولیه انقلاب تفاوتهای زیادی هست. آنچه سبب تفاوت این دو جریان شده در بخش شناختی نیست. این دو جریان به عنوان دولت، هر دو کارنامه عملکرد دارند و هر دو جریان در قدرت بودهاند و تجربه قوه اجرایی را داشتهاند. باید نگاه کرد که کارنامه کدامشان با آرمانهایی که امام داشت تطابق بیشتری دارد و مردم باید قضاوت کنند که کدام تجربه موفقتر بوده است. اختلاف امروز اختلاف اجرایی است و این است که آنها قدرت را مصادره میکنند. دعوا این است که شما اصولگرایان به چه حقی خودتان را با اصول کل انقلاب تلقی کردید و اصلاحطلبان را دور کردید.
اما هاشمی در پاسخ گفت، ما سالهای بعد از انقلاب را مرور میکنیم تا ببینیم چند دولت اصلاحطلب بوده چند دولت اصولگرا. دولت موسوی (۸ سال)، هاشمی رفسنجان (۸ سال)، دولت خاتمی (۸ سال) و روحانی (۸ سال) چهار دولت اصلاحطلب یا وابسته به اصلاح طلب بوده و یک دولت احمدی نژاد اصولگرا بوده است. در چندین دوره، پارلمان تحت کنترل اصلاحطلبان بوده. در این دوره اغلب، اصلاحطلبان در قدرت بودهاند. اینها خود را نزد مردم مظلوم نشان میدهند و مظلومنمایی میکنند و با این کار باج میگیرند حال آنکه همه کارها و اختیارات در دستشان است اما میگویند چیزی دست ما نیست. بیشترین دورههای ریاست جمهوری دست اصلاحطلبان بوده اما میگویند چیزی دست ما نیست. ما نمیدانیم بالاخره اصلاحطلبان را با قرائت چه کسی بشناسیم از روایت آقای حجاریان یا عبدالکریم سروش یا تاجزاده یا عباس عبدی. برخی در این جریان از مبارزه با آمریکا ابراز پشیمانی کردهاند حال آنکه دشمن اصلی ما آمریکاست. در حوزه فرهنگ هم حفظ فرهنگ اسلام مهم است اما آنها برنامههای دیگری را مثل طرح ۲۰۳۰ را حمایت میکنند. این جریان حرفهایی میزند اما کارهای دیگر انجام میدهد.
المیادین در ادامه به سراغ حوزه سیاست خارجی رفت و گفت پروندههای حساسی در این حوزه وجود دارد مثل پرونده روابط با آمریکا، پرونده هستهای. پرونده روابط با کشورهای منطقه و عربی. در خصوص روابط با آمریکا، میخواهیم بدانیم که آیا اصلاحطلبان بر لزوم ازسرگیری روابط با آمریکا اجماع دارند یا خیر؟ و محمد وکیلی گفت، یکی از نقاط اشتراک ما با اصولگرایان این است که هر دو دنبال استقلال هستیم. اما استقلال با چه ساختاری؛ استقلال مفهومی ذاتی (درونی) است یا اینکه از خارج میآید. باید دید که استقلال بدون روابط با خارج است یا استقلال فقط از طریق روابط داخلی میآید. این از نکات اختلافی ما با اصولگرایان است... در دولت اصلاحات تلاش شد ضمن مقابله با خوی استکباری آمریکا، با دنیا تعامل شود. اما چون شیوه دولتمردانه آن روز دولت اصلاحات تعامل با دنیا بود، شعارهای جنگطلبانه بوش پسر، باورپذیر نبود در صحنه جهانی و اجماع جهانی را به دست نیاورد و در منطقه نیز ما دوستیهای بیسابقهای به دست آوردیم... و ما کنفرانس سران اسلامی را برگزار کردیم و همه کشورهای منطقه بر خلاف فشار آمریکا و اسرائیل در ایران حاضر شدند. اینطور نیست که اصلاحطلبان رفتند و برای آمریکا فرش قرمز پهن کردند. ضمن اینکه برای استقلال و مبارزه با تمامیت خواهی آمریکا تلاش حداکثری شد اما به لحاظ تاکتیکهای دیپلماسی تلاش کردند که بهانه را از آمریکا بگیرند تا جایی که سیاست ایرانهراسی بیفایده شده بود.
وکیلی
المیادین پرسید، آیا اصلاحطلبان از سیاست حمایت از گروههای مقاومت حمایت میکند؟ که وکیلی گفت، بله بدون تردید اصلاحطلبان از گروههای مقاومت حمایت میکنند. اگر آمار دولتمردان وقت را بپرسید، خواهید دید که بیشترین حمایت از گروهها در دولتهای اصلاحات بوده است... محبوبیت سید حسن نصرالله در میان اصلاحطلبان بیشتر از اصولگرایان است.
المیادین در ادامه پرسید که چرا جریان اصولگرایی برخلاف اصلاحطلبی متحد نمیشود؟ و هاشمی در ابتدا در پاسخ به سخنان وکیلی گفت، ما معتقدیم باید قوی باشیم تا دیگران چیزی را نتوانند به ما تحمیل کنند. امروز در حوزه دفاعی حرف خود را میتوانیم بزنیم چون موشکهای نقطهزن داریم. ما همه کشورهای دنیا را استکباری قلمداد نمیکنیم. ما مخالف روابط با محافل بینالمللی نیستیم. امروز روابط میان ملتهاست تا میان دولتها.
هاشمی افزود: روایت من و روایت آقای وکیلی حقیقت این دو جریان در ایران را تغییر نمیدهد. روایت آقای وکیلی چیزی نیست که در واقع، جریان دارد... اختلاف در مصادیق و شیوههای اجراست. مثلا برخی نگاه حداکثری و آرمانی و نگاه گفتمانی دارند بدون اینکه توجه کنند چقدر میتوان به نتیجه رسید. دعوا وقتی بالا میگیرد که ما سراغ مصادیق میرویم. مثلا در فلان موضوع اقتصادی باید چکار کرد و مسئولیت را باید به چه اشخاصی داد، اختلاف میان تشخیص اصلح رخ میدهد. یعنی بیشتر سر موضوعات و اشخاص است که اختلاف بروز میکند. اینطرف در جریان اصولگرایی اعتقادی به حزب و تشکیل حزب ندارد چون اساسش اجتماعی است؛ محافلی مثل مسجد و روحانیت که تحزب پذیر نیست.
انتهای پیام/ص