به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری فارس، اُپرای عروسکی رستم و سهراب به نویسندگی، طراحی و کارگردانی بهروز غریبپور در ادامه رپرتوآر گروه تئاتر آران از چهارشنبه ، یازدهم دی ماه هر شب ساعت 19:30 در تالار فردوسی به صحنه میرود.
آهنگساز این اُپرا لوریس چکناواریان است.
بهروز غریبپور، کارگردان این نمایش و سرپرست گروه تئاتر آران به مناسبت اجرای مجدد این اُپرا در یادداشتی نوشت: چرا آواگران در اُپرای رستم و سهراب همچون دیگر آثار در ردیفهای آوازی ایرانی، آواز نمیخوانند؟ عزیزان تماشاگر، به زودی اُپرای عروسکی «رستم و سهراب» را بر روی صحنه تالار فردوسی خواهید دید و به همین دلیل و پیشاپیش به یکی از سوالهای قطعی شما عزیزان جواب خواهم داد:
- اُپرا opera واژهای ایتالیائی است و اُپرای جدید یا نمایشی که خواننده بازیگران توام با موسیقی نمایش را اجرا میکنند مدیون هوش و ذکاوت و خلاقیت ایتالیاییهاست و از آنجاکه در زبان ایتالیائی واژگانی که به A ختم میشوند مونث محسوب میشوند ، اُپرا را دختر ایتالیا مینامند و از زمان کلادیو مونته وردی 1567-1643 –در سال 1607 میلادی تا دو قرن بعد این هنر ایتالیائی دانسته میشد و سپس در آلمان ، فرانسه و انگلستان رواج یافت اما متون –لیبره تو ها- به زبان ایتالیائی بود و آواگران به زبان ایتالیائی آواز میخواندند و با اینکه در قرن هیجدهم ریچارد واگنر با رویکرد جدیدی به ساختن اُپرا روی آورد اما نام این هنر در همه جا اُپرا ماند .
پس از سالها تجربه بالاخره صداها در اُپرا دسته بندی شدند: - سوپرانو ، صدای زیر و ظریف زن، - متسو سوپرانو صدای متوسط زن، - کنترآلتو صدای بم زن،- باریتون صدای بم مرد، - تنور صدای مرد جوان و باس بم ترین صدای مرد.
بنابراین در جریان رشد و توسعه اُپرا این دسته بندی اروپائی توام با خلاقیتهای فردی آهنگسازان اُپرا محفوظ ماند، از این رو آهنگسازان اُپرای ایرانی بر این باور بودند که تبعیت از این قواعد الزامی است و هر چند ، به صورت جسته گریخته و در شاخص ترین تلاش میرزاده عشقی به سراغ ردیفهای آوازی ایرانی رفت اما هرگز این راه توسط آهنگسازان اُپرای ایرانی: حسین دهلوی، احمدپژمان، لوریس چکناوریان دنبال نشد و در حالیکه در آذربایجان :اوزیر حاجی بیف شجاعانه اُپراهایی براساس متون شرقی و ردیف های آوازی ترکی آذری ساخته، آهنگسازان ایرانی بر دنباله روی و تقلید شیوه غربی اصرار ورزیدند و موسیقی ایرانی را فاقد وسعت و توانائی لازم برای بکارگیری در این ژانر نمایشی میدانستند.
به باور من بی خبری یا کم خبری آنها از تعزیه موجب شده بود که نه در سرچشمه آثار اوزیر حاجی بیف تامل کنند و نه خود به سراغ این اپرای ملی رفتند : در تعزیه امام خوان ها بیشتر در مایههای پنجگاه، رهاوی، و نوا میخواندند، شبیه حضرت عباس (ع) در مایه چهارگاه میخواند، شبیه عبدالله حسین(ع) در گوشهای از راک معروف به راک عبدالله میخواند، اشقیاء از بحر طویل و بیشتر به حالت رسیتاتیف اشتلم خوانی نقشهایی چون شمر و یزید را اجرا میکردند.
بنابراین شایستگی موسیقی آوازی ایرانی برای بکارگیری در اُپرای ملی قرنها بود به اثبات رسیده بود ولی هیچ آهنگسازی به سراغ آن نمیرفت.
زمانی که من اراده کرده بودم که زمینه اجرای اُپرا را مهیا کنم ، شمار اُپراهای ایرانی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید و هوشمندانه ترین و زیباترین آنها «رستم و سهراب» لوریس چکناوریان بود که به دلیل حماسی و تراژیک بودن داستان میشد با اغماض پذیرفت که گام نخست چندان از ایده رویایی من دور نیست.
اما رویای من چه بود: استفاده از گنجینه موسیقی ایرانی ، سازهای ایرانی ، خوانندگان ایرانی ردیف دان و ردیف خوان و بروی صحنه آوردن آثاری که مخاطب ایرانی با آنها احساس قرابت و نزدیکی تام و تمام داشته باشد و از این رو پس از آنکه مکبث را به عنوان نمونه غربی اُپرا به روی صحنه بردم، دست به ساختن بنیان آن رویا زدم که حاصل آن اُپرای عاشورا بود و خوشبختانه نه تنها در ایران بلکه در ایتالیا ، فرانسه و لهستان با استقبال فراوان روبرو شد و تحت همان عنوان بینالمللی ، یعنی اُپرا برای مخاطبان غربی به نمایش در آمد و جالب است که آنها بسیار زودتر از آهنگسازهای ایرانی این اُپرای ملی را به رسمیت شناختند.
در ادامه اُپرای مولوی و سایر آثار را با همین باور و اعتماد به نفس ملی بروی صحنه آوردم و آهنگسازانی همچون بهزاد عبدی، امیر پور خلجی، امیر بهزاد و شورا کریمی در به ثمر رساندن این رویا یاریام کردند.
اکنون این شیوه آواگری در آثار گروه تئاتر عروسکی آران چنان جا افتاده است که مطلقا، تاکید میکنم: مطلقا کسی نمیپذیرد که به عنوان مثال حضرت مولوی و حضرت شمس به شیوه آواگری غربی بخوانند و برای اثبات اینکه تا به چه حد و میزان این شیوه پسندیده شده است
در نهایت میخواهم بگویم که در سال 1382 من گام نخست را برداشتم و به باور من اثری از حکیم ابوالقاسم فردوسی پدر اُپرا، فیلم و نمایشنامه نویسی ایران شایستگی این قدم اول را داشت.
در آن زمان بیشتر خوانندههای اُپرای ایران یا از ایران کوچ کرده یا در ایران و به دور از فضای اُپرا زندگی میکردند و از این رو قرار شد که از خوانندگان اُپرای کشور ارمنستان استفاده بکنیم و آنها با نهایت احترام به ساحت زبان فردوسی بزرگ خواندن فارسی را فرا گرفتند و هر چند با ته لهجه اما کوششان قابل تقدیر بود و هست و اگر بدانیم که داستان رستم و سهراب داستان تراژیک مردمان فلات ایران است میتوانیم کار آواگران ارمنی را تعظیمی به این شاعر پارسی گوی تلقی کنیم و ما نیز سپاسگزار همت آنان باشیم و از عشق یک هنرمند ایرانی ارمنی یعنی لوریس چکناوریان به فردوسی حظ ببریم .
این اثر هم در کشورهایی همچون ایتالیا، گرجستان ، امارات متحده عربی و شهرهای گرگان و مشهد به روی صحنه رفته و با استقبال فراوان روبرو شده است. امیدوارم داستان رستم و سهراب خوانده و پس از آن به تماشای این اُپرای عروسکی بنشینید و از هم افزایی هنر نمایش عروسکی، هنر اُپرا لذت ببرید و با دیدن رفتار دردمندانه، هوشمندانه و شبه انسانی بازی رخش در این اُپرا بپذیرید که تنها زبان ممکن برای باوراندن احساسات این اسب اسطورهای فقط و فقط در دنیای جادویی هنر نمایش عروسکی و به عبارت دیگر در ساحت اپرای عروسکی ممکن است و بس...
سایر عوامل نمایش دستیاران کارگردان: علی پاکدست، مریم اقبالی، علی ابوالخیریان، قاسم رحمتی، طراح اولیه عروسک ها: شهرام سیف، ساخت عروسک ها: ورنر هایرزر، کریستین هایرزر، جرالد کوبی چک و مشاور هنری ساخت عروسک ها: ساویز فروغی.
بازی دهندگان عروسک: مریم اقبالی، علی پاکدست، علی ابوالخیریان، مرجان احمدی، مرضیه سرمشقی، نسیم امیرخسرو، قاسم رحمتی، هانی حسینی، سارا اقبال، مهرنوش صادقیان، صدف بیگدلی، حجت هاشمی، آیدا کلاهی، منا تعظیمی، سارا ولی، زینب اشرفزاده، الهام وفایی، مائده مدنی، نیلوفر ساسانی، مجید رستم آبادی.
انتهای پیام/