اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

تمام چیزهایی که در مورد جنگ سوریه به شما گفته شده نادرست است!

در بزنگاه هایی که ما غربی ها می خواهیم تصمیم بگیریم آدم خوب ها چه کسانی اند و هیولاهای اهریمنی که باید آنها را از میان برداریم چه کسانی هستند، دوباره همان اشتباه های قدیمی مان را تکرار می کنیم.

تمام چیزهایی که در مورد جنگ سوریه به شما گفته شده نادرست است!

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: جنگ هایی که بر خلاف انتظار - یا طرح و نقشه های ما- به پایان رسیده اند، پیشینه ای دراز دارند. اینکه «ما» پیروز جنگ جهانی دوم شده بودیم به این معنا نبود که آمریکاییان می توانند در جنگ ویتنام پیروز شوند یا فرانسه می تواند دشمنان خود را در الجزایر شکست دهد. با این حال در بزنگاه هایی که می خواهیم تصمیم بگیریم آدم خوب ها چه کسانی اند و هیولاهای اهریمنی که باید آنها را از میان برداریم چه کسانی هستند، دوباره همان اشتباه های قدیمی مان را تکرار می کنیم.
به این دلیل که ما از صدام یا قذافی یا اسد متنفریم، اطمینان داریم- و مطلقا قانع شده ایم- که آنها از سریر حکمرانی به زیر کشیده خواهند شد و آسمان های آبی آزادی برفراز سرزمین های ویران شده شان به درخشش درخواهند آمد. این استدلالی کودکانه، ناپخته و بچه گانه است (اگرچه با توجه به مزخرفاتی که آماده شده تا در مورد برگزیت به خورد ما داده شود، به گمانم این مسئله خیلی جای تعجب ندارد).
خب، از میان برداشته شدن صدام، باورنکردنی ترین رنج و مصیبت ها را برای عراق به بار آورد. در مورد سوء قصد به جان قذافی درکنار معروف ترین فاضلاب لیبی نیز می توان همین را گفت. همینطور درمورد بشار اسد که از سرنگونی بسیار دور است و به عنوان بزرگ ترین پیروز جنگ سوریه سر برآورده و به عنوان متحد معتبرترین ابرقدرت که هر کشور خاورمیانه ای می تواند داشته باشد - یعنی کرملین - ظاهر شده است.

من از کلمه «سروسامان دادن» بدم می آید. اما به نظر می رسد که همه در حال سر و سامان دادن به سناریوهای مختلف، سر و سامان دادن گفتگوهای سیاسی یا سر و سامان دادن جایگاه اقتصادی خود هستند. به نظر می رسد که ما به استفاده افراطی از کلماتی از قبیل سر و سامان دادن معتاد شده ایم. اما برای یک بار هم که شده من قصد دارم از این کلمه به شکل مناسب و به جای خود استفاده کنم: کسانی که داستان - روایت- جنگ سوریه را سر و سامان داده اند، از همان ابتدا یکسره در این راه به خطا رفته اند.
بشار باید برود. «ارتش آزاد سوریه» که گمان می رود متشکل از ده ها هزار نفر از فراریان ارتش سوریه و تظاهرکنندگان غیرمسلح در درعا، دمشق و حمص باشد، به زور خانواده اسد را از قدرت به زیر خواهد کشید. و البته دمکراسی به سبک غربی در همه جا شکوفا خواهد شد و سکولاریسم - که در واقع فرض می شد بنیان حزب بعث را شکل می داده- به مبنایی برای تشکیل یک دولت عرب جدید و لیبرال تبدیل خواهد شد! در این بررسی فعلا یکی از دلایل واقعی حمایت غرب از این شورش را که همانا از میان برداشتن تنها متحد عرب ایران باشد کنار می گذاریم.
ما ورود القاعده که اکنون تحت لوای نام النصره خود را پالایش کرده پیش بینی نکردیم. ما تصورش را هم نمی کردیم که کابوس داعش مثل یک غول از بیابان های شرقی سر بر خواهد آورد، تا امروز که من اندک اندک دارم می فهمم که چگونه شورش «میانه رو» سوریه به  ماشین کشتار آخرالزمانی داعش  تبدیل شد. برخی از گروه های اسلامگرا (نه همه، اما همان ها که هر یک به شکلی دستخوش دگرگونی شدند که کار ساده ای هم نبود) از ابتدا در آنجا حضور داشتند. آنها از زمانی به دوری سال 2012 در حمص حاضر بودند.
این بدان معنی نیست که شورشیان سوری بعضا چهره های دمکرات منشی نبودند بلکه در غرب درباره آنها به شدت غلو شده بود. در حالی که دیوید کامرون  درباره 70 هزار تن از «میانه روهای» ارتش آزاد سوریه که در جنگ با رژیم اسد به سر می بردند خیالبافی می کرد- تعداد آنها در بالاترین تخمین ها هرگز از 7 هزار تن تجاوز نکرده است- ارتش سوریه پیشتر با آنها وارد گفتگو شده بود و گاه مستقیم از طریق موبایل آنها را به بازگشت به واحدهای ارتشی دولتی اصلی شان یا رها کردن یکی از شهرها بدون جنگیدن یا معاوضه کردن اجساد سربازان دولتی در برابر غذا تشویق می کرد. افسران سوری خواهند گفت که آنها همیشه ترجیح می دادند با ارتش آزاد سوریه بجنگند، زیرا آنها فرار می کردند، اما النصره و داعش این کار را انجام نمی دادند.
با این حال اکنون، امروز در حالی که ما نتایج حمله ترکیه در شمال سوریه راگزارش می کنیم، اصطلاح عجیبی را برای توصیف متحدین شبه نظامی عرب ترکیه به کار می بریم. ما آنها را «ارتش ملی سوریه» خطاب می کنیم که مخالف ارتش عربی سوری اصلی و همچنان بسیار کامل و دست نخورده دولت اسد هستند. حتی وینسنت دوراک استاد سیاست های خاورمیانه ای در دوبلین هفته گذشته نوشت که این متحدین شبه نظامی عرب «آفریده دست ترکیه» هستند.

این حرف بی معنی است. آنها بقایای ارتش آزاد سوریه اصلی اند که اکنون به شدت بی اعتبار شده اند؛ همان لژیون های افسانه ای دیوید کامرون که به یاد دارم یک بار ترکیب اسرار آمیزشان را با نامگذاری پر افتخار «پیام آور اصلی» برای اعضای مجلس انگلیس توضیح داد. 
این ها همان عناصر ارتش آزاد سوریه قدیمی هستند که سال گذشته وارد محاصره کردها در عفرین شدند و با همکاران خود در النصره به غارت خانه ها و کسب و کارهای کردها کمک کردند. ترک ها نام این عمل خشونت آمیز اشغال را «عملیات شاخه زیتون» گذاشتند. حتی مهمل تر و بی معناتر از نام تازه ترین یورش این گروه کشور که «عملیات چشمه صلح » نامگذاری شده است.
ما همین ترفندها را در مورد به اصطلاح نیروهای دمکراتیک سوریه مورد حمایت آمریکا نیز به کار گرفته ایم. همانطور که قبلا گفته ام تقریبا تمام نیروهای دمکراتیک سوریه از کردها هستند و آنها هیچگاه انتخاب نشده اند، برگزیده نشده اند یا به شکل دمکراتیک به نیروهای دمکراتیک سوریه ملحق نشده اند. در واقع  اصلا و ابدا هیچ نکته دمکراتیکی درمورد این گروه شبه نظامی وجود ندارد و «نیروی» آن تنها تا زمانی وجود داشت که مورد حمایت قدرت آتش هوایی آمریکا قرار داشت. با این حال نیروهای دمکراتیک سوریه عنوان خود را همچنان نگه داشتند، بی آنکه در معرض انتقادات تند و تیز یا پرسشگری رسانه ها قرار گیرند. 
اما وقتی ترک ها برای دور کردن آنها از مرز سوریه - ترکیه به سوریه حمله کردند، آنها به یکباره از سوی ما به «نیروهای کرد» تغییر نام دادند - که البته عمدتا کرد هم بودند- که آمریکاییان به آنها خیانت کرده بودند که قطعا همین گونه بود.
نکته کنایه آمیز این است که این موضوع یا فراموش شده یا اصولا کسی از آن خبر ندارد که وقتی جنگ های حلب در سال 2012 آغاز شد، کردها به ارتش آزاد سوریه در تصرف بخش هایی از این شهر کمک کردند. این دو گروه هفت سال بعد وقتی که ترک ها به  مناطق مرزی کرد «آزاد» در روژاوا حمله کردند، در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. حتی واقعیتی که کمتر پیرامون آن تبلیغات شده، این است که پیشروی ارتش آزاد سوریه - ترکیه به داخل سوریه، این امکان را به وجود آورد تا هزاران تن از روستانشینان عرب سوری به خانه هایشان بازگردند؛ روستاهایی که کردها در جنگ های منتهی به تشکیل خرده کشور محکوم به نابودی خود تصرف کرده بودند.
اما روایت این جنگ بدون شناخت نقش جدید و بسیار پر اهمیت عربستان سعودی در معضل سوریه، همچنان مخدوش باقی می ماند.
سیاست عربستان در پاسخ به این سئوال که چگونه کمک هایی را در اختیار شورشیان اسلامگرای مخالف اسد در سوریه قرار داده، چیزی نیست جز انکار و انکار و انکار. حتی وقتی که من  اسناد تسلیحات بوسنیایی را در یکی از پایگاه های النصره در حلب پیدا کردم که به امضای یک تولید کننده تسلیحات در نزدیکی سارایوو به نام عفت کرنجیک رسیده بود- و حتی وقتی که خود کرنجیک را ردگیری و پیدا کردم و او توضیح داد چگونه این تسلیحات به عربستان سعودی ارسال شده (او حتی ظاهر مقامات سعودی را که در کارخانه اش با او صحبت کرده بودند توصیف کرد) - سعودی ها تمام این اسناد و اطلاعات را انکار کردند.

با این حال امروز تقریبا به شکلی باورنکردنی به نظر می رسد که خود سعودی ها در حال تدوین  راهبرد به کلی جدیدی درقبال سوریه باشند. پیش از این متحدین اماراتی آنها در جنگ یمن (یک مصیبت دیگر برای سعودی ها) سفارت خود را در دمشق بازگشایی کرده اند - تصمیم به شدت حائز اهمیتی که از سوی این کشور حاشیه خلیج فارس گرفته شده- هر چند که این اتفاق در غرب عمدتا نادیده گرفته شد. اکنون به نظر می رسد که سعودی ها در حال اندیشیدن به تقویت همکاری خود با روسیه از طریق سرمایه گذاری در کنار اماراتی ها و شاید حتی کویتی ها برای بازسازی سوریه باشند.
ازاین رو برای رژیم سوریه، سعودی ها می توانند از ایران گرفتار تحریم ها اهمیت بیشتری پیدا کنند و حتی در این راه شاید از روابط گرم – هرچند به شدت محتاطانه- رو به فزونی قطر با بشار اسد نیز پیشی بگیرند. قطری ها با وجود امپراتوری وسیع شبکه الجزیره خود، خواهان گسترش قدرت خود بر سرزمین های واقعی و فیزیکی هستند و سوریه هدف واضحی برای دست و دلبازی و ثروت آنها به شمار می رود. اما اگر سعودی ها تصمیم به پذیرش این نقش دشوار بگیرند، عربستان مجبور به مقابله همزمان با ایران و قطر در کنار هم خواهد شد یا باورمندان به این گزاره چنین می اندیشند. سوری ها – که سیاست اصلی آنها در چنین اوقاتی انتظار و انتظار و انتظار است- البته تصمیم خواهند گرفت که چگونه با جاه طلبی های همسایگانشان بازی کنند.
کشورهای حاشیه خلیج فارس هم اکنون می گویند که به تعلیق درآوردن عضویت سوریه از اتحادیه عرب کار اشتباهی بوده است.
به عبارت دیگر سوریه - با تشویق های روسیه-  با قدرت در حال اعاده نقشی است که پیش از قیام شورش سال 2011 برعهده داشت.
این چیزی نبود که ما در آن زمان تصور می کردیم، یعنی زمانی که سفیران ما در دمشق تظاهر کنندگان خیابانی سوری را به ادامه مبارزه خود علیه رژیم تشویق می کردند، یعنی در واقع زمانی که آنها به طور خاص به تظاهرکنندگان می گفتند که حتی با دولت اسد وارد گفتگو یا مذاکره نیز نشوند.
اما این حرف ها برای روزها پیش از آن بود که دو عنصر جنون آمیز برای در هم شکستن تصورات و فرض های ما ظهور کنند و بذرهای ترس و بی اعتمادی را در سراسر خاورمیانه بپراکنند: دونالد ترامپ و داعش.


نویسنده: رابرت فیسک (Robert Fisk) نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی
منبع: ytre.ir/wrd

انتهای پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول