به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، ایوب دهقانکار مشاور اجرایی معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به بهانه انتصاب جدید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه پاسداشت زبان فارسی یادداشتی در این موضوع نوشته است که در ادامه میخوانید.
«تیم رسانه سفارت انگلیس در سطر نخست دعوتنامه اولیه خطاب به رسانهها، محدودیتهایی را برای خبرنگاران ایرانی اعلام کرد که از جمله آنها میتوان به برگزاری نشست بدون حضور مترجم و صرفاً به «زبان انگلیسی» و نیز عدم اجازه برای حضور عکاسان خبری اشاره کرد...»
(خبرگزاری فارس، ۱۳۹۸/۴/۱۲)
عبارات فوق و مطالبی مشابه اما با مضامین یکسان بخشی از اخباری است که در تاریخ ۱۲ تیر ماه سال جاری در صدر اخبار رسانهها و خبرگزاریهای رسمی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
این که سفارت انگلستان تصمیم میگیرد نشست خبری سفیر را به صورت مونولوگ (تک زبانه) برگزار کند، صرف نظر از جنبههای سیاسی صرف، دلیل دیگری نیز میتواند داشته باشد که ریشه در دیپلماسی فرهنگی مبتنی بر زبان این کشور دارد؛ این خط مشی که در اواخر قرن ۱۹ بصورت جدی مطرح شد در ادبیات تخصصی زبانشناسی دنیا به «امپریالیسم زبانی» موسوم است.
* تاثیر زبان بر فرهنگ، اندیشه و جهان بینی
در تاثیر زبان بر فرهنگ سه تئوری در علم زبانشناسی مطرح شده است که عبارتند از: نسبیت زبانی، جبر زبانی و امپریالیسم زبانی.
رد پای این سه نظریه در مطالعات و پژوهشهای بینارشتهای سایر علوم همچون فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی و مردم شناسی کاملا مشهود است.
* نسبیت زبانی (Linguistic Relativism):
طبق این تئوری که در اواخر قرن بیستم توسط دو دانشمند به نامهای ادوارد ساپیر و بنجامین لی وورف مطرح شد، جهان بینی هر فرد متاثر از زبانی است که بدان تکلم میکند. به دیگر سخن ساختار زبان مادری انسانها بر جهان بینی آنها تاثیر مستقیم دارد. تفکر غالب جامعه شناسان و تحلیل گران پس از جنگ جهانی دوم این بود که ریشههای جنگ را باید در ساختار زبانی و به تبع آن تفکر خشونت طلبی نازیها که آغازگر جنگ بودند جستجو کرد.
* جبر زبانی (Linguistic Determinism):
این تئوری که نسخه قویتر نسبیت زبانی است بر این باور است که زبان نه تنها بر تفکر و اندیشه تاثیر میگذارد، بلکه زبان و ساختار زبانی هر فرد یا ملت دقیقا تفکر و اندیشه آن فرد یا جامعه را شکل میدهد. به دیگر سخن، زبان حالت پرماسی یک وجود انتزاعی بنام شناخت و اندیشه است (هومبولت، اریک لنبرگ، و لئو وایسگربر).
پسا ساختارگرایان معتقدند این جمله نوام چامسکی که «زبان تجلی افکار است» دال بر تایید تلویحی این تئوری توسط چامسکی است.
* امپریالیسم زبانی (Linguistic Imperialism):
امپریالیسم زبانی (خود برتر پنداری زبانی) حالت افراطی و محصول نامطلوب جبر زبانی است که طبق آن یک فرد یا جامعه زبان خود را در مقایسه با سایر افراد یا ملتها زبان غالب و دارای شان والاتر دانسته و لذا دیگران را ملزم به تبعیت و تکلم بدان زبان میداند.
فلیپسن در سال 1992 و در انتقاد به رویکرد نئو استعماری بریتانیا و ایالات متحده با هدف گسترش سلطه و استیلای خود بر سایر کشورها و نیز احیای سلطه خود در کشورهای مستعمره از طریق آموزش زبان انگلیسی، نظریه امپریالیسم زبانی را تبیین کرد. در همین راستا، زبانشناس دیگری به نام پنی کوک در سال 1994 توسعه آموزش زبان انگلیسی در جهان را در نتیجه اهداف سیاسی مروجان آن میدانست.
این واکنشها از آن جهت نزد جامعه جهانی قابل پذیرش مینمود که دنیا شاهد آن بود که در حالی که تا اواسط قرن ۱۹ تمام کتابهایی که در حوزه آموزش زبان منتشر شده بودند به صد عنوان نمیرسید، تنها کمتر از ربع قرن بعد تعداد کتابها و مقالات منتشر شده در حوزه آموزش زبان به بیش از سیصد هزار عنوان افرایش یافت، و نکته حائز اهمیت این بود که کلیه این پژوهشها به زبان انگلیسی نوشته شده بودند. به دیگر سخن، از اواخر قرن ۱۹ تا اوایل قرن ۲۱ آموزش زبان خارجی در دنیا با آموزش زبان انگلیسی مترادف بود، و در حال حاضر نیز با اندکی اغماض این ترادف کماکان وجود دارد.
از این روی، بیدلیل نیست که نخستین صداهای مخالفت اروپا با سیاستهای استعمارگرانه مبتنی بر فرهنگ و زبان بریتانیا و ایالات متحده آمریکا برای اولین بار از السان و افواه دانشمندان علم زبانشناسی به گوش رسید. دانشمندان معاصر مکتب زبانشناسی کاربردی و تجزیه و تحلیل انتقادی کلام (Critical Discourse Analysis) همچون لنتولف، ووداک و فان دایک، اصولا اصطلاح جهانی سازی (Globalization) را با آمریکایی سازی (Americanization) یکسان میدانستند. در پی این مخالفتها، اصطلاحات دیگری همچون مک دونالدیزه سازی (McDonaldization)، کوکا کولونیزه سازی (Cocacolonization)، والت دیزنی سازی (Disnification) و ... که حاکی از تاثیر فرهنگ غرب بر فرهنگ و سبک زندگی مردم سایر کشورهای جهان بود وارد دیکشنری تخصصی و ترمینولوژی زبان-جامعه شناسان شد.
*زبان به عنوان پدیدهای استراتژیک از منظر کشورها
پی بردن به اهمیت استراتژیک زبان و تاثیرات شگرف آن در پیشبرد اهداف سیاسی و فرهنگی کشورها موجب پیدایش و رشد سریع انستیتوها و بنیادها و تشکیلاتی شد که همگی ولو در ظاهر خصوصی اما با هدایت و حمایت حاکمیت فعالیت میکردند. از جمله آنها میتوان به بنیاد سر وانتس در اسپانیا، بنیاد دانته در ایتالیا، انستیتو گوته در آلمان، بنیاد کنفسیوس در چین، و البته مستر مدل ارتباطات فرهنگی مبتنی بر زبان یعنی بریتیش کانسل (British Council) اشاره کرد. بریتیش کانسل که تا حد بسیار زیادی موفق به توسعه و ترویج فرهنگ و زبان انگلیسی در دنیا شده است ادامه دهنده تفکر راهبردی «بریتیش راج» و «بریتیش ایست ایندیا کامپنی» است که در سال ۱۸۳۵ زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی بعنوان زبان رسمی شبه قاره هند کردند.
بنابراین طبق اصول نظریه نسبیت و جبر زبانی، بدیهی بود که با این تغییر زبان، همزمان یا در کوتاه مدت منتظر تغییر فرهنگ مردم آن سرزمین باشیم؛ اتفاقی که اکثر جامعه شناسان و مردم شناسان بر وقوع آن صحه میگذارند و البته قابل مشاهده است.
اخیرا عمران خان رییس جمهور پاکستان در سفر به تهران به نکته بسیار حائز اهمیتی در مورد زبان فارسی اشاره کرد. وی در نشست خبری با رییس جمهور کشورمان در اردیبهشت ماه سال جاری گفت: «اگر انگلیسیها در قرن نوزدهم به هند نیامده بودند، نیازی به مترجم نداشتیم و همه ما به فارسی صحبت میکردیم...»
امید است این یقظه و تنبه که در میان دولتمردان حوزه تمدنی زبان فارسی به وجود آمده است منجر به پاسداشت و گسترش زبان فارسی و فرهنگ غنی ایرانی اسلامی در منطقه و جهان شود.
انتهای پیام/